«جريان جنبش سبز فقط در اعتراضات خيابانی شکل نمی گيرد»
۱۳۸۹/۱۱/۲۷
در مورد تجمعات اعتراضی دوشنبه ۲۵ بهمن، راديو فردا با رسول نفيسی ، جامعه شناس و استاد دانشگاه در واشينگتن گفتگو کرده است.
رسول نفيسی: نظرم بر اين است که رهبران جنبش سبز با چنين فراخوانی، عمل مهمی را انجام دادند، از يک سو حيات جنبش سبز را نشان دادند. از سوی ديگر دورويی دولت جمهوری اسلامی روشن شد که از يک طرف از جريانات اعتراضی خارج از ايران حمايت می کند و از طرف ديگر جريانات اعتراضی داخل ايران را سرکوب می کند.
اين ها به اعتقاد من مهم بود. کسانی هم که بدون ماسک و با جرات تمام به خيابانها آمدند، خطر بزرگی کردند و جسارت عظيمی از خودشان نشان دادند که بنده اصلا فکر نمی کردم امکانپذير باشد.
کلا از نظر استراتژی حيات جنبش سبز را نشان داد. اما سوال اينجاست که جريانی که توانسته است در مراحل اوليه حدود سه ميليون نفر را از خانه ها به سطح خيابانها بکشاند، بايد در مراحل بعدی بتواند جمعيت بيشتری را به سطح خيابانها بکشاند. يا اينکه تاکتيکش را عوض کند.
جريان جنبش سبز فقط در اعتراضات خيابانی شکل نمی گيرد. تاکتيک مبارزه در مقابل يک سيستم، انواع و اقسام مخلتفی دارد. بايد به مصر نگاهی بياندازيم. درست است که در مصر تظاهرات چندين و چند هزار نفره مردم در چند روز متوالی استمرار پيدا کرد.
ولی آن چيزی که واقعا دولت و ارتش مصر را مجبور کرد تا در نهايت به مردم امتياز بدهد و مبارک را خلع کند، اين بود که به دنبال اين اعتراضات خيابانی، اعتصايات کارگری نيز آغاز شد.
نهايتا اعتصابات کارگری به دکترها و پرستاران تبديل شد و کار به جايی رسيد که زندگی در مصر را فلج کرد. بخصوص آنکه اگر زندگی عادی در اطراف کانال سوئز که يکی از شاهراه های حياتی کشور مصر است، مختل می شد، آن وقت ممکلت مصر به کلی دچار مشکل می گرديد.
آقای نفيسی، حالا شما اين مقايسه ای را که انجام داديد، چگونه با وضعيت ايران ارتباط می دهيد؟
اوضاع ايران به اين شکل است که اولا کشورهايی که در ايران نفوذ دارند، کشورهايی مانند چين و روسيه هستند که اين کشورها خودشان از لحاظ سيستم ديکتاتوری، بدتر از خود ايرانند.
بنابر اين آنها در تغيير وضعيت ايران نقشی نخواهند داشت. اين در حالی است که در تغيير شرايط سياسی مصر، کشوری مانند ايالات متحده نقش داشت که کمابيش اين نقش را اجرا کرد و به ارتش فشار آورد تا به مردم امتياز بدهد.
دوم اينکه دولت ايران از لحاظ ماهيتی با کشوری مثل مصر تفاوت اساسی دارد. به خاطر اينکه در مصر با وجود اينکه حکومتش، حکومت نظاميان بر مردم بود، اما در عين حال واحدی به نام مردم هنوز مطرح و مهمند.
در کشور مصر اگر اين مردم کنار بروند يک خلاء اساسی برای دولت و ارتش مطرح می شود. در حالی که در ايران به نظر می رسد که نظام دينی هيچ اهميتی به جان و مال مردم نمی دهد و حتی آنها را غير خودی حساب می کند.
همان طور که در فتواهای آقايان مصباح يزدی و ديگر مراجع، به خوبی نشان داده می شود که جان و مال مردم از نظر حکومت مباح است.
اصلا در ايران نوع برخوردها شکل ديگری دارد. جنبش در ايران دهها مرتبه مشکل تر از جنبش و تغيير در کشورهايی مانند تونس يا مصر است که برای نخستين بار تجربه انقلاب را دارند از سر می گذرانند.
در صورتی که مردم ما با يک انقلاب شکست خورده که همان جنبش سبز است در راه تغييرند و دولت دهها بار بيشتر برای سرکوب مردم آماده است.
دولت ايران از نظر ايدئولوژيک هم برای سرکوب مردم هيچ مشکلی ندارد. بنابر اين مشکل ايران بسيارعميق تر و مهم تراز ساير کشورهاست.
به همين دليل هم برای مقابله با اين مشکل، سياست ها و استراتژيی های عميق تر و دقيق تری لازم است.
رسول نفيسی: نظرم بر اين است که رهبران جنبش سبز با چنين فراخوانی، عمل مهمی را انجام دادند، از يک سو حيات جنبش سبز را نشان دادند. از سوی ديگر دورويی دولت جمهوری اسلامی روشن شد که از يک طرف از جريانات اعتراضی خارج از ايران حمايت می کند و از طرف ديگر جريانات اعتراضی داخل ايران را سرکوب می کند.
اين ها به اعتقاد من مهم بود. کسانی هم که بدون ماسک و با جرات تمام به خيابانها آمدند، خطر بزرگی کردند و جسارت عظيمی از خودشان نشان دادند که بنده اصلا فکر نمی کردم امکانپذير باشد.
کلا از نظر استراتژی حيات جنبش سبز را نشان داد. اما سوال اينجاست که جريانی که توانسته است در مراحل اوليه حدود سه ميليون نفر را از خانه ها به سطح خيابانها بکشاند، بايد در مراحل بعدی بتواند جمعيت بيشتری را به سطح خيابانها بکشاند. يا اينکه تاکتيکش را عوض کند.
جريان جنبش سبز فقط در اعتراضات خيابانی شکل نمی گيرد. تاکتيک مبارزه در مقابل يک سيستم، انواع و اقسام مخلتفی دارد. بايد به مصر نگاهی بياندازيم. درست است که در مصر تظاهرات چندين و چند هزار نفره مردم در چند روز متوالی استمرار پيدا کرد.
ولی آن چيزی که واقعا دولت و ارتش مصر را مجبور کرد تا در نهايت به مردم امتياز بدهد و مبارک را خلع کند، اين بود که به دنبال اين اعتراضات خيابانی، اعتصايات کارگری نيز آغاز شد.
نهايتا اعتصابات کارگری به دکترها و پرستاران تبديل شد و کار به جايی رسيد که زندگی در مصر را فلج کرد. بخصوص آنکه اگر زندگی عادی در اطراف کانال سوئز که يکی از شاهراه های حياتی کشور مصر است، مختل می شد، آن وقت ممکلت مصر به کلی دچار مشکل می گرديد.
آقای نفيسی، حالا شما اين مقايسه ای را که انجام داديد، چگونه با وضعيت ايران ارتباط می دهيد؟
اوضاع ايران به اين شکل است که اولا کشورهايی که در ايران نفوذ دارند، کشورهايی مانند چين و روسيه هستند که اين کشورها خودشان از لحاظ سيستم ديکتاتوری، بدتر از خود ايرانند.
بنابر اين آنها در تغيير وضعيت ايران نقشی نخواهند داشت. اين در حالی است که در تغيير شرايط سياسی مصر، کشوری مانند ايالات متحده نقش داشت که کمابيش اين نقش را اجرا کرد و به ارتش فشار آورد تا به مردم امتياز بدهد.
دوم اينکه دولت ايران از لحاظ ماهيتی با کشوری مثل مصر تفاوت اساسی دارد. به خاطر اينکه در مصر با وجود اينکه حکومتش، حکومت نظاميان بر مردم بود، اما در عين حال واحدی به نام مردم هنوز مطرح و مهمند.
در کشور مصر اگر اين مردم کنار بروند يک خلاء اساسی برای دولت و ارتش مطرح می شود. در حالی که در ايران به نظر می رسد که نظام دينی هيچ اهميتی به جان و مال مردم نمی دهد و حتی آنها را غير خودی حساب می کند.
همان طور که در فتواهای آقايان مصباح يزدی و ديگر مراجع، به خوبی نشان داده می شود که جان و مال مردم از نظر حکومت مباح است.
اصلا در ايران نوع برخوردها شکل ديگری دارد. جنبش در ايران دهها مرتبه مشکل تر از جنبش و تغيير در کشورهايی مانند تونس يا مصر است که برای نخستين بار تجربه انقلاب را دارند از سر می گذرانند.
در صورتی که مردم ما با يک انقلاب شکست خورده که همان جنبش سبز است در راه تغييرند و دولت دهها بار بيشتر برای سرکوب مردم آماده است.
دولت ايران از نظر ايدئولوژيک هم برای سرکوب مردم هيچ مشکلی ندارد. بنابر اين مشکل ايران بسيارعميق تر و مهم تراز ساير کشورهاست.
به همين دليل هم برای مقابله با اين مشکل، سياست ها و استراتژيی های عميق تر و دقيق تری لازم است.
No comments:
Post a Comment