Wednesday, February 23, 2011

جین شارپ: این جنگ نرم نیست

جین شارپ: این جنگ نرم نیست
مهرنوش پورضیایی
بی بی سی، واشنگتن

جین شارپ به نظر مرد خطرناکی نمی رسد اما از نظر حکومت های بسیاری می تواند ریشه های دیکتاتوری ها را بلرزاند
جثه پیر و خمیده اش را به آرامی و زحمت جابه می کند. چشمهایش مرتب خیس می شود و گلویش بعد از چند جمله حرف زدن خشک و باید با لیوان آبی که کنارش گذاشته آن را تازه کند.
جین شارپ به نظر مرد خطرناکی نمی رسد اما این پیرمرد 83 ساله از نظر حکومت های بسیاری در جهان می تواند از خانه ساده اش در منطقه ی کارگرنشین بوستون، ریشه های حکومت های دیکتاتوری جهان را بلرزاند.
جین شارپ برجسته ترین نظریه پرداز مبارازت بدون خشونت است و جزوه هایش راهنمای عملی مخالفان سیاسی در کشورهای مختلف . "از دیکتاتوری تا دموکراسی"، مشهور ترین کتابچه او در کمتر از 100 صفحه خلاصه ایده هایش را به زبان ساده توضیح می دهد . 198 روش برای مبارزه مدنی و شکست دادن حکومت های نظامی یا دیکتاتوری که از برمه تا صربستان، از تایلند تا ونزوئلا، به دهها زبان ترجمه شده و راهنمای مخالفان دولتی بوده که می خواستند سرنوشت خود را بدون برداشتن اسلحه به دست بگیرند. بر پوستری که به دیوار اتاقش نصب شده، شعار جنبش دانشجویی صربستان نقش بسته: " کارش تمام است" . همین دانشجوها با کمک ایده های جین شارپ توانستند اسلوبودان میلوشویچ را در یوگسلاوی از مسند قدرت به زیر بکشند.در روسیه کتابفروشی ها و چاپخانه هایی که جزوه های اورا تکثیر می کردند به آتش کشیده شدند. بسیاری به دلیل داشتن نسخه ای از جزوه های او به زندان افتاده اند. در ایران نیز، نام او در کیفرخواست متهمان اعتراضات خیابانی بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمده بود. همینطور یک ویدئوی تبلیغاتی وزارت اطلاعات اراو مامور سی آی ای سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا معرفی کرده و روزنامه کیهان در مقالات متعدد او را مغز متفکر انقلاب های مخملی و از جمله مخالفت های مردمی در ایران خوانده است.
ایده مرکزی تئوری جین شارپ این است که حکومت های دیکتاتوری نیروی اصلی خود را از فرمانبرداری و اطاعت مردم می گیرند. شهروندان این کشورها با محروم کردن دولت های خود از این فرمانبری، می توانند عملا حکومت را به زیر بکشند و یا مجبور به تغییر رویه کنند.
با این همه جین شارپ در برابر این اتهام ها تنها لبخند می زند و اتاق مطالعه کوچکش را نشان می دهد. سالهاست که او به دلیل مشکلات مالی موسسه خود را از دو اتاق در طبقه هم کف خانه اش اداره می کند. می گوید: " از این وضع می توانید قضاوت کنید که من آدم فقیری هستم. کارمند چندانی هم ندارم. دو تا و نصفی آدم بیشتر نیستیم."
دیوارهای هر دو اتاق تا سقف کتابچین شده. پشت میزش که می نشیند به زحمت از پشت انبوه کتابها دیده می شود. از نظر او دلیل انتقاد حکومتهایی چون ایران، برمه، ونزوئلا و دیگران از او، تاثیر نوشته هایش است: " نوشته های من به مردم یاد می دهد چطور قدرت و اختیار سرنوشتشان را به شیوه ای صلح آمیز به دست بگیرند.هیچ دولتی که با کنترل شدید مردم و سرکوب کارش را به پیش می برد حاضر به پذیرفتن این امر نیست."
باوجود ضعف جسمی که کاملا در ظاهرش به چشم می خورد، ذهنی باریک بین و دقیق دارد. وقتی که از قدرت نهفته در مبارزات بدون خشونت و نیروی مقاومت های مدنی حرف می زند، پلک های فروافتاده اش از هم باز می شود و چشمانش برق می زند. از پنجاه سال پیش که اولین کتاب خود را درباره مبارزات گاندی منتشر کرده تا امروز که سرگرم انتشار فرهنگ واژگان مبارزات مدنی ست، محور کار و فکرش چیزی جز این نبوده. او دکترای فلسفه سیاسی از دانشگاه آکسفورد را در کنار مدارک علمی بسیار دیگری در پرونده اش دارد اما صرفا یک نظریه پرداز دانشگاهی نیست و برای رسیدن به بزرگترین مجموعه نظری - عملی مبارزات خشونت آمیز تنها پشت میز ننشسته است.

آثار جین شارپ به حدود سی زبان ترجمه شده است
جین شارپ 9 ماه به دلیل اعتراض به جنگ کره به زندان رفته، روزی که ارتش چین با تانک ها خودروهای زرهی وارد میدان تیان آن من شد و با معترضان درگیر شد در میان مخالفان حاضر بود. به طور قاچاق وارد برمه شد تا شیوه های مبارزه بدون خشونت را به مخالفان حکومت نظامی این کشور بیاموزد. همین سفر بود که به انتشار کتاب از دیکتاتوری به دموکراسی با هدف توزیع میان ناراضیان برمه ای انجامید. تعداد سفرها و کارگاه های آموزشی دیگر او در اروپای شرقی نیز کم نیست با این همه جین شارپ تلاش می کند فاصله خود را با حاصل کار مخالفان سیاسی حفظ کند: " ما هیچ وقت به مردم هیچ کشوری نمی گوییم چه باید بکنند. این چیزیست که خودشان باید تصمیم بگیرند. ما صرفا اطلاعاتی در اختیارشان می گذاریم که در طول سالهای دراز به دست آوردیم." وقتي كه از جزییات جنبش سبز و مخالفان حکومت در ایران و راه های پیش رویشان می پرسم این فاصله گیری کماکان به چشم می خورد: "برای اینکه جواب درستی به این پرسش بدهم یا باید از ایران خیلی بیشتر از این بدانم و یا اینکه دهانم را ببندم وگرنه حاصل کار به جای اینکه مثمر ثمر باشد فاجعه بار خواهد بود."
ایده مرکزی تئوری جین شارپ این است که حکومت های دیکتاتوری نیروی اصلی خود را از فرمانبرداری و اطاعت مردم می گیرند. شهروندان این کشورها با محروم کردن دولت های خود از این فرمانبری، می توانند عملا حکومت را به زیر بکشند و یا مجبور به تغییر رویه کنند. او می گوید مبارزات مدنی را به جیو جیتسوی سیاسی تشبیه می کند. هنری رزمی که در آن برای شکست حریف از وزن و قدرت خود او استفاده می شود. از نظر جین شارپ برای شکست دادن حکومت های دیکتاتوری که علیه شهروندان خود از خشونت استفاده می کنند بدترین کار دست بردن به خشونت متقابل است :" با انتخاب خشونت، شما به اسلحه ای مجهز شده اید که حریفتان- دولت- بهتر و قدرتمندترش را داراست ."
در عوض او 198 شیوه مبارزه بدون خشونت را که از کالبد شکافی دیکتاتوری های شکست خورده و بررسی آنها استخراج کرده، بهترین شیوه برای مبارزه معرفی می کند. از تظاهرات و راهپیمایی و شب زنده داری تا اعتصاب و عدم همکاری اقتصادی و تشکیل دولت موازی و تصرف های بدون خشونت.
نوشته های من به مردم یاد می دهد چطور قدرت و اختیار سرنوشتشان را به شیوه ای صلح آمیز به دست بگیرند. هیچ دولتی که با کنترل شدید مردم و سرکوب کارش را به پیش می برد حاضر به پذیرفتن این امر نیست
راهنماهای او بدون درنظر گرفتن شرایط خاص منطقه ای و به صورتی عام نوشته شده اند تا مخالفان در هر کشوری بتوانند با تطبیق روشها و شرایطشان, راه های مناسب مبارزه خود را بیابند و به کار برند. جین شارپ مهمترین عامل منجر به شکست در مبارزات خشونت آمیز را درک غلط یا ناکافی از این نوع مبارزه می داند. وقتی نظرش را درباره جنبش سبز ایران جویا می شوم تاکید می کند که برای قضاوت درباره شکست یا پیروزی این حرکت هنوز زود است: " در ایران به نظر می رسید که مخالفان خیلی چیزها را بلد بودند اما نشانه ای از اینکه مبارزه بدون خشونت را عمیقا فهمیده باشند به چشم نمی خورد. دولت ایران گفته مخالفان برنامه ریزی زیادی داشتند، اما شاید باز هم به اندازه کافی نبوده. باید فکر کرد که شرایط دو سال دیگر چه خواهد بود؟ مبارزه های کوچک و حتی ضعیف، کماکان مبارزاتی هستند که مردم از طریق آنها تجربه و نظم می آموزند و می فهمند که قدرت نهفته در این نوع مبارزه تا چه حد است. می فهمند که باید با دقت فکر کنند ، برنامه بریزند و سازماندهی کنند."
او می افزاید: "در ایران هم اگر مبارزات بدون خشونت را عمیقا مطالعه نکرده اند و حکومتشان را با دقت بررسی نکرده اند که بفهمند چرا اینگونه عمل می کند و اگر نمی دانند که چطور باید تفکر و عملی استراتژیک داشته باشند، نتیجه این می شود که اغلب برای یکی دو تا راهپیمایی برنامه ریزی می کنند و فکر می کنند سقف حکومت به شکلی معجزه آمیز فرو می ریزد. اینگونه موفق نخواهند شد. ما دانش استراتژیک لازم را در جزوه ای به نام رها کردن خویشتن گنجانده ایم که راهنمایی است جهت برنامه ریزی استراتژیک برای به زیر کشیدن دیکتاتوری ها . در این راهنما جزییات زیادی برای خواندن هست. آنهایی که مبارزه می کنند باید با جدیت مطالعه کنند و یاد بگیرند. مردم گاهی فکر می کنند هر چیزی که را که باید بلدند و به همین خاطر هم لاجرم شکست می خورند چون به اندازه کافی آگاه نیستند."
به او می گویم با حجم اطلاعاتی که او به زبانهای مختلف روی وب سیاتش در دسترس مخالفان گذاشته، چندان هم بیراه نیست که دولت هایی مثل جمهوری اسلامی ایران و یا ونزوئلا او را متهم به راه اندازی جنگ نرم می کنند. او اصطلاح جنگ نرم را اما رد می کند: " این جنگ نرم نیست. جنگی سخت و دشواراست که شجاعت و جسارت زیادی لازم می خواهد و می تواند به مبارزه ای بسیار قدرتمند تبدیل شود . همین که این همه حکومت آن را محکوم می کنند بیانگر این است که چقدر از این مبارزه نگران و وحشت زده اند . نباید از این موضوع تعجب کرد چون به نوعی به رسمیت شناختن قدرت مبارزه بدون خشونت است. من به اینکه نوشته هایم از نظر عده ای مردم مفید بوده و می تواند به مردم قدرت بدهد افتخار می کنم مردمی که فکر می کردند بیچاره و ضعیفند می فهمند که چه قدرت بالقوه ای در درون خود دارند و ضعیف نیستند و می توانند این قدرت را توسعه بدهند و ازآن استفاده کنند.
اگر این موضوع باعث ناراحتی عده ای میشود برای من مهم نیست.چون این عده همان هایی هستند که مردم خود را سرکوب می کنند . اگر مردم یاد بگیرند که مجبور نیستند سرکوب را تحمل کنند، که می توانند بایستند و قوی باشند ، شانه هایشان را صاف کنند ، سرشان را بالا بگیرند و به بودن خود افتخار کنند، یاد بگیرند که با مخالف خود روبرو شوند و آینده را با تلاش خودشان تعیین کنند، به دولت ها یا افراد خارجی وابسته نباشند که برای انها تعیین تکلیف کنند، مجبور به اطاعت از دولت نباشند و خودشون را آزاد کنند، اگر این اتفاق بیافتد من باید خیلی خوشحال و خوشبخت باشم."
هنگام خداحافظی نسخه ای از جزوه تازه اش " رها سازی خویشتن" را امضا می کند و به دستم می دهد. بلافاصله از خاطرم می گذرد که اگر می خواستم این کتاب را در تهران در کتابخانه ام بگذارم بازهم اینقدر خیالم راحت بود؟

No comments:

Post a Comment