Saturday, February 26, 2011

نامه اعظم طالقانی به صادق لاریجانی: حداقل پس از این مانع بی‌حرمتی به زنان این کشور شوید

نامه اعظم طالقانی به صادق لاریجانی: حداقل پس از این مانع بی‌حرمتی به زنان این کشور شوید

چکیده :به یاد آوردم آمال و آرزوهایمان در روزهای سخت زندان های رژیم پهلوی را که چه زنان و مردانی پای در راه مبارزه گذاشتند تا روزی بیاید که دیگر از آن ظلم و اجحاف خبری نباشد. مبارزه ای که هدف آن حفظ کرامت واقعی انسان بود که کلام زیبای خداوند نیز تاکید بر آن دارد. اما افسوس که اکنون پس از 32 سال کرامت انسان، از مرد، زن و کودک چنین به سخره گرفته شده و به آن بی اعتنایی شده و حتی از بین می...


اعظم طالقانی، فرزند آیت الله طالقانی عضو شورای انقلاب و اولین امام جمعه تهران پس از انقلاب اسلامی، در نامه ای به رییس قوه ی قضاییه با ابراز تاسف از روند در جریان سیستم قضایی و امنیتی کشور و با اشاره به نامه ی نرگس محمدی همسر تقی رحمانی، و نحوه ی دستگیری ایشان می گوید: من به خداوند پناه می برم و این نامه را از سر دلسوزی و درد دل یک زن مسلمان ایرانی برای آن مقام محترم می نویسم تا حداقل از این پس مانع چنین بی حرمتی هایی به زنان این کشور شوید که شنیدن و دیدن آن برای ما که دل در گرو آبادی میهن و اعتلای دین و اخلاق و انسانیت داشتیم و داریم، مرگ آور نباشد.

در بخش دیگری از این نامه آمده است: چگونه می توان باور کرد حکومتی که برای برپایی آن با اهداف و شعارهایی همچون استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی شهیدان فراوانی چه در قبل از انقلاب در زندان ها وزیر شکنجه های سهمناک و چه بعد از انقلاب در جبهه های جنگ و در دوران معاصر ایران جان خود را عاشقانه باختند تا پاسدار آزادی و ارزش های اخلاقی و معنوی دینی باشند، اکنون برای بازداشت فردی که خود سال های طولانی از عمرش را در زندانها گذرانده و دوباره پس از آزادی، با عشق و ایمان به شیوه مسالمت آمیز و مدنی رفتار نموده، عضو گروه های مسلحانه و چریکی نبوده و چهره ای شناخته شده است، چنین رفتاری می کنند و به زن بیمار و فرزندان خردسالش هم رحم نمی کنند.

متن کامل این نامه که نسخه ای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر سات:

بسمه تعالی

ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامناو انصرنا علی القوم الکافرین

حضور محترم ریاست قوه قضائیه:

از ابتدای انقلاب تاکنون از آنچه دیده و شنیده ام نسبت به تعمیق بی دینی، تفرقه، دسته بندی شدن و شکاف بین مردم و آنچه امروز شاهد آن می باشیم پیوسته بیمناک بوده و هستم. البته نه از برای خویش، بلکه برای آینده کشورم، ملتم و دینم. در خبرها نامه ای از همسر آقای تقی رحمانی منتشر شده بود که مردان نامحرم ناشناس با شکستن درب منزل آنها بی خبر و ناگهانی داخل محل سکونتشان می شوند و در حالیکه دو فرزند خردسال نیز در منزل آنهاست بی آنکه به رسم مردانگی حتی کلامی چون «یاالله» از زبانشان جاری شود وارد حریم خصوصی آنان می شوند!

کلام خدا در این باره چنین است:«یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و نسلموا علی اهلها، ذلکم خیرلکم. لعلکم تذکرون فان لم تجدوا فیها احدا فلا تدخلوها حتی یوذن لکم. و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا. هو ازکی لکم. والله بما تعلمون علیم» (نور، ۲۷ و ۲۸)

چگونه می توان باور کرد حکومتی که برای برپایی آن با اهداف و شعارهایی همچون استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی شهیدان فراوانی چه در قبل از انقلاب در زندان ها وزیر شکنجه های سهمناک و چه بعد از انقلاب در جبهه های جنگ و در دوران معاصر ایران جان خود را عاشقانه باختند تا پاسدار آزادی و ارزش های اخلاقی و معنوی دینی باشند، اکنون برای بازداشت فردی که خود سال های طولانی از عمرش را در زندان ها گذرانده و دوباره پس از آزادی، با عشق و ایمان به شیوه مسالمت آمیز و مدنی رفتار نموده، عضو گروه های مسلحانه و چریکی نبوده و چهره ای شناخته شده است، چنین رفتاری می کنند و به زن بیمار و فرزندان خردسالش هم رحم نمی کنند. زمانی که طریق بازداشت آقای رحمانی را در نوشته همسرش دیدم با خود فکر کردم که مگر یک چریک مسلح را می خواستند بازداشت کنند چنین وارد منزل شده و کودکان و همسرش را به هراس و ترس مبتلا کرده اند؟ به یاد آوردم آمال و آرزوهایمان در روزهای سخت زندان های رژیم پهلوی را که چه زنان و مردانی پای در راه مبارزه گذاشتند تا روزی بیاید که دیگر از آن ظلم و اجحاف خبری نباشد. مبارزه ای که هدف آن حفظ کرامت واقعی انسان بود که کلام زیبای خداوند نیز تاکید بر آن دارد. اما افسوس که اکنون پس از ۳۲ سال کرامت انسان، از مرد، زن و کودک چنین به سخره گرفته شده و به آن بی اعتنایی شده و حتی از بین می رود.

حال من به خداوند پناه می برم و این نامه را از سر دلسوزی و درد دل یک زن مسلمان ایرانی برای آن مقام محترم می نویسم تا حداقل از این پس مانع چنین بی حرمتی هایی به زنان این کشور شوید که شنیدن و دیدن آن برای ما که دل در گرو آبادی میهن و اعتلای دین و اخلاق و انسانیت داشتیم و داریم، مرگ آور نباشد.

اول اسفند ۱۳۸۹
اعظم طالقانی

No comments:

Post a Comment