Saturday, August 10, 2013

پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت سالگرد صدور فرمان مشروطیت گامی بسوی عصر روشنگری

۱۴ امرداد ماه ۱۳۹۲

هم میهنان عزیزم،

تجربه تاریخی مردم ما در بیش از یک سده اخیر، گواهی است بر آنکه ملت بزرگ ایران خواست، عزم و شایستگی برخورداری از «حاکمیت قانون» براساس احترام به حقوق فردی و شهروندی را دارا است، نظامی که در آن اهالی حکومت در هر رده و مقامی مستلزم به اجرای بدون قید و شرط قانون هستند . در چنین سامانه ای است که مشارکت آحاد ملت در همه امور مملکتی، حق تعیین سرنوشت، و آزادی های مختلف تضمین شده و به مرحله اجرا در می آیند: آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی مطبوعات و احزاب و نیز آزادی تشکیل نهادهای صنفی و سازمان های مردم نهاد. الگویی که نه تنها در عرصه جامعه حق آزادانه انتخاب شدن و انتخاب کردن افراد را در چارچوب انتخاباتی آزاد، سالم و عادلانه تضمین می کند که حریم شخصی انسان را نیز در حوزه زندگی خصوصی وی پاس می دارد.

در اوایل قرن بیستم، در هنگامه ای که  هرج و مرج و بی نظمی سراسر کشور ما را در بر گرفته بود، به ابتکار شماری از روشنفکران، به منظور برقراری برابری، عدالت، نظم و آرامش «نهضت عدالتخانه» شکل گرفت وانباشت مطالبات اساسی در سطح نیروهای مدنی برای دستیابی به حکومت قانون و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود راهکارهایی برای محدود کردن قدرت شاه و تشکیل پارلمان مطرح شد.

در راستای چنین آرمان هایی بود که پس از چند ماه اعتصاب از سوی مردم، مظفرالدین شاه در امرداد ماه ۱۲۸۵ فرمان مشروطیت را امضا نمود که به دنبال آن مجلس اول شورای ملی گشایش یافت و اولین قانون اساسی ایران توسط نمایندگان تدوین و تصویب شد. این چنین بنیاد اندیشه مشروطه در مقابل قدرت مطلقه در ایران شکل گرفت.

دوران حکومت پهلوی، آغاز دوران نوینی در تاریخ ایران بود که در آن شکل گیری دولت مرکزی و مقتدر و الگوبرداری از تحولات کشورهای غربی تلاش های جدی برای نوسازی بخش های مختلف کشور انجام شد و حرکت جامعه به سوی رشد و توسعه اقتصادی، آموزشی، گسترش شهرنشینی و پیدایش نهادهای مدنی آغاز شد. برای نخستین بار قانونگذاران ایرانی به طور رسمی آزادی های فردی و اجتماعی، و به ویژه اجرای حقوق حمایت از زن و کودک را مورد تصویب قرار دادند و در کوتاه زمانی ایران در ردیف کشورهای مدرن و متجدد جهان قرار گرفت. بزرگترین دستاورد روند رشد و توسعه اقتصادی کشور پیدایش طبقه متوسط بود که خواست بنیادینش دستیابی به دمکراسی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود بود. اما متاسفانه همراه با این رشد مدنی، فضای آزاد سیاسی به وجود نیامد و جامعه سیاسی ایران تحت تأثیر شرایط سیاسی و استراتژیک جهانی باقی ماند. به رغم همه تلاش ها برای نوسازی ارکان کشور، عدم ایجاد زیرساخت های لازم برای فعالیت احزاب مختلف در یک بستر سیاسی باز و آزاد، تک حزبی شدن و تاسیس «حزب رستاخیز» از یک سو، و شرایط خاص ناشی از جنگ سرد در عرصه جغرافیای سیاسی از سوی دیگر، از جمله مؤلفه هایی بودند که در نهایت جامعه ما را به سوی انحطاط و انقلاب فاجعه بار ۵۷ سوق داد.

اینک، پس از گذر بیش از یک سده از آغاز «عصر روشنگری» در ایران، تنزل دستاوردهای ارزشمند جنبش مشروطه و عقبگردی تاریخی را شاهدیم که تحت عنوان قانون اساسی جمهوری اسلامی، گویی تنها برای تمرکز قدرت در دست یک نفر به نام «ولی فقیه» تنظیم شده است، مقامی که «حکم حکومتی» اش فراتر از قانون اساسی است و بی اعتنا به خواست نمایندگان مردم و البته برای تمامی ارکان این حکومت «فصل الخطاب». واقعیتی که چنان تضادی را در خاک ستارخان و باقر خان و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل رقم زده که بن بست جدی آن را روز به روز آشکارتر در برابر همگان – از جمله امیدواران به اصلاح این ترکیب ناپایدار – به رخ می کشد.

در آستانه سالگرد امضای فرمان مشروطه، به باور من، با توجه به جو اختناق حاکم بر مملکت، بهترین و کم هزینه ترین کُنش حضور فراگیر همه کوشندگان حاضر در صحنه است. به یاد آوریم که تحقق آرمان نیاکان ما در جنبش مشروطه تنها از رهگذار گام نهادن گروه های مختلف در مسیر آشتی ملی و نافرمانی های مدنی به دور از خشونت با تکیه بر شعار محوری «انتخابات آزاد» برای رسیدن به یک هدف مشترک «برقراری یک نظام پارلمانی سکولار» ممکن و میسر است.

پاینده ایران،

رضا پهلوی

در صد وهفت سالگی مشروطیت ، شیخ فضل الله نوری هنوز زنده است ! / بهروز ستوده

ولایت فقیه و حکومتی که آیت الله خمینی در بهمن ماه ۱۳۵۷ سکه اش را با عنوان “جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد” بنام خود ضرب کرد ، از افکار و عقاید کسی بعاریت گرفته شده بود که هفتاد و چهار سال پیش از او ، درمخالفت با جنبش مشروطه خواهی مردم ایران ، واژه آزادی را “کلمه قبیحه” و قانون اساسی انقلاب مشروطیت ایران را “ضلالت نامه ” خوانده بود ! آیت الله شیخ فضل الله نوری را میگویم که در دشمنی و مقابله با جنبش مشروطه خواهی مردم ایران ، واژه “مشروعه خواهی” را اختراع نمود و برای براندازی دولت نوپای مشروطه و قانون و مجلس برآمده از آن ، شاه مستبد قاجار را برانگیخت تا مجلس نوپای شورای ملی را به توپ بندد ، مشروطه خواهان را به داربکشد و اراذل و اوباش را در کوی و برزن براه اندازد که مشروطه خواهان را سرو دست بشکنند و نعره سردهند که : ” ما مشروطه نمی خواهیم ، ما دین نبی خواهیم ” !
از به توپ بستن نخستین مجلس شورای ملی تا فتح تهران توسط مجاهدان انقلاب مشروطیت را استبداد صغیرنامیده اند که یازده ماه بطول انجامیده و دراین مدت که شاه مستبد قاجار و آیت الله شیخ فضل الله نوری در تهران مشغول به دار کشیدن وخفه کردن مشروطه خواهان بودند ، در تبریز مردی از تبارعیاران که بعدها به لقب سردارملی مفتخر گردید همراه با یاران مشروطه خواه اش مشغول پائین کشیدن پرچم های سفیدی بودند که مستبدین و قزاق های روسی ، به علامت پیروزی استبداد و شکست آزادی درشهر برافراشته شده بودند ! آوازه دلیری ستارخان و مجاهدان مشروطه خواه تبریز، بزودی ازخطه آذربایجان گذشت و در سرتاسرایران بگوش آزادیخواهان رسید ، و رفته رفته اندیشه اتحاد و یک دلی تمام مشروطه خواهان ایران و فراهم آوردن قشونی برای حرکت بسمت تهران و بزیر کشیدن شاه مستبد و شیخ شرور و مشروعه خواه ، در میان مشروطه خواهان سایرمناطق ایران قوت گرفت ، و سرانجام نیروهای متحد آزادیخواهان ایران برای نجات دادن دست آوردهای دادن انقلابی که توسط شاه مستبد و شیخ بد سگال به خاک وخون کشیده شده بود ، بسوی پایتخت به حرکت درآمدند و تهران را به محاصره در آوردند .
جنگی سخت بین مشروطه خواهان و نیروهای محمد علی شاه که از طرف قزاق های روسی و ازاذل واوباشی که توسط شیخ فضل الله پشتیبانی میشدند درگرفت که نتیجه اش پیروزی سریع و برق آسای نیروهای مشروطه خواه و تارو مارشدن نیروهای شاه مستبد و شیخ مشروعه خواه بود ، و دریغ است که دراینجا از شیرزن مشروطه خواه و یکی از سرداران دلیر جنبش مشروطیت بنام بی بی مریم بختیاری که در فتح تهران ، فرماندهی گروهی از مشروطه خواهان را برعهده داشت یاد نکنم ، بی بی مریم بختیاری برای اینکه کار فتح تهران وشکست مستبدین ومشروعه خواهان را آسان تر سازد ، یک شب قبل ازشروع حمله مجاهدان مشروطه خواه برای فتح سنگر های استبداد در تهران ، شبانه و بطور پنهانی با سواران تحت فرماندهی خود وارد تهران شد ، و فردای آن روزی که مشروطه خواهان با جنگ وگریز وارد تهران شدند ، سواران بی بی مریم که از قبل خود را برای چنین لحظه ای آماده کرده بودند ، در میدان بهارستان از پشت به نیروهای محمد علی شاه و قزاق های روسی حمله کردند و پیش روی نیروهای مشروطه خواه را برای تسخیر سنگرهای استبداد آسان ساحتند . شکست کامل نیروهای استبداد و مشروعه خواه بیشتر از پنج روز طول نکشید ، شاه مستبد به سفارت روسیه فرار کرد و از آنجا به دولت استبدادی روسیه تزاری پناهنده شد ! شیخ فضل الله مفسده جو و مشروعه خواه نیزتوسط مجاهدان مشروطه خواه دستگیر گردید و سپس در دادگاهی که برای رسیدگی به جرایم وجنایاتی که به تحریک و فتوای او تشکیل شده بود به مرگ محکوم گردید و بلافاصله در میدان توپخانه تهران اعدام گردید . وجالب اینکه فتوای دستگیری و مجازات شیخ فضل الله مشروعه خواه را سه تن از مراجع بزرگ شیعه درآن صادر کردند و ریاست دادگاهی هم که برای رسیدگی به جرائم شیخ فضل الله تشکیل گردید با یکی از روحانیون مشروطه خواه بنام شیخ ابراهیم یزدی بود .
برای آشنائی با افکارسخیف شیخ فضل الله نوری که آیت الله خمینی در بنیان گذاری جمهوری اسلامی ، از عقاید او بهره جسته است ، بیشتر آشنا شوید در اینجا بد نیست به چند نمونه از گفته ها نوشته های ایشان از کتاب “رسائل مشروطیت” اشاره کنم :
« آزادی قلم و لسان از جهات کثیره منافی با قانون الهی است. اگر نه ، تو بگو فایده این آزادی چیست که این کلمه قبیحه را نشر می‌دهی ، و بنای قرآن این است که آزادی نباشد. اگر فردا یهود و نصاری و مجوس و بابیه آمدند پای منبر و محراب ما ، القای شیطنت کردند ، نشر کلمه کفریه خود را کردند، ایجاد شبهه کردند و قلوب صافیه مومنین را تضلیل کردند ؛ تو می‌خواهی چه کنی؟»
« ای مُلحد اگر این قانون دولتی مطابق اسلام است که ممکن نیست در آن مساوات ، و اگر مخالف اسلام است ، مُنافی است با آنچه که در چند سطر قبل نوشته شده که آنچه که مخالف اسلام است قانونیت پیدا نمی کند . ای بی شرف ، ای بی غیرت ، ببین صاحب شرع برای اینکه تو مُنتحل به اسلامی ، برای تو شرف مقرر فرموده و امتیاز داده تو را ، و تو خودت از خودت سلب امتیاز می‌کنی و می‌گویی من باید با مجوس و ارمنی و یهودی برادر و برابر باشم . »
« یکی از مواد آن ضلالت‌نامه (قانون اساسی مشروطه) این است که افراد مملکت متساوی‌الحقوق اند و در این طبع آخر به این عبارت نوشته شده: «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی‌الحقوق خواهند بود» و این کلمه مساوات ، «شاع وذاع حتی خرق الاسماع» ، واین یکی از ارکان مشروطه است که به اخلال آن ، مشروطه نمی ماند. نظرم است در وقت تصحیح ، در باب این ماده ، یکی نفر از اصول هیات معدود بود، گفت به داعی: که این ماده چنان اهمیت دارد که اگر این باشد و همه مواد را تغییر بدهند، دول خارجه ما را به مشروطه می شناسند و اگر این ماده نباشد لیکن تمام مواد، باقیه باشد ما را به مشروطگی نخواهند شناخت. فدوی در جواب او گفتم : فعلی الاسلام السلام و برخاستم و گفتم: حضرات جالسین بدانید مملکت اسلامیه مشروطه نخواهد شد ، زیرا که محال است با اسلام حکم مساوات.»
« ای خداپرستان ، این شورای ملی و حریت و آزادی و مساوات و برابری و اساس قانون مشروطهٔ حالیه لباسی است به قامت فرنگستان دوخته که اکثر واغلب طبیعی‌مذهب و خارج از قانون الهی و کتاب آسمانی هستند هویدا است . این فرقه فرنگان که سپاس دین و آیین ندارند قهراً و بالضروره ناگزیر از تأسیس ذاکون و قانونی خواهند بود که اساس مملکت‌داری و سیاست‌گذاری و تنظیمات ملکیه و انتظامات کلیه و حفظ حقوق و نفوسشان در تحت آن قانون و مربوط بدان ذاکون باشد و الا حیات و زندگانی صورت نبندد ، بلکه مجبور از مشروطیت نیز خواهند بود… ولی ما فرقه علیه اسلامیان که با افتخار و مباهات بحمدالله و المنه کتابی داریم آسمانی ، ناسخ صحف انبیا جپن قرآن مجید و پیغمبری عقل اول و صفوت آدمیان که و ما ینطق عن الهوی ان هولا وحی یوحی، عاشیهٔ رسالتش به دوش و حلقهٔ اطاعتش در گوش چگونه توانیم به مجلس آزادان درآییم و شورای ملی و مساوات بخواهیم متابعت فرنگان خسیس و مشروطه‌طلبان پاریس و انگلیس نماییم دین به دنیا فروشیم و در تحریف کتاب خدا بکوشی .»
« کم کم کلمات موهمه از اینها شنیده شد که حمل بر صحت می‌شد. تا اینکه یک درجه پرده از آن برداشتند و بنای انتخاب وکلاء و مبعوثین با اعتماد بر اکثریت آراء گذاردند، باز هم اغماض شد. که اینها برای انتظام امور و بسط عدالت است. تا رفته رفته، بنای نظامنامه و قانون نویسی شد. گاهی با بعضی مذاکره می‌شد که این دستگاه چه معنا دارد؟ چنین می‌نماید که جعل بدعتی و احداث ضلالتی می‌خواهند بکنند و الاّ وکالت چه معنا دارد؟ موکّل کیست؟ و موکّل فیه چیست؟ اگر مطالب امور عرفیه است، این ترتیبات دینیّه لازم نیست و اگر مقصد امور شرعیه عامه است، این امر راجع به ولایت است نه وکالت. و ولایت در زمان غیبت امام زمان(عج) با فقهای مجتهدین است نه فلان بقال و بزّاز…»
«اگر مقصودشان اجرای قانون الهی بود و فایده مشروطیت حفظ احکام اسلامیه بود ، چرا خواستند اساس او را بر مساوات و حریت قرار دهند، که هر یک از این دو اصل موذی خراب، نماینده رکن قویم قانون الهی است، زیرا قوام اسلام بر عبودیت است، نه بر آزادی و بنای احکام آن به تفریق مجتمعات و جمع مختلفات است، نه به مساوات … مگر نمی‌دانی که لازمه مساوات در حقوق از جمله آن فَرْق ضاله و مضله، و طایفه امامیه نَهَج واحد محترم باشند و حال آن که، حکم ضال یعنی مرتد، به قانون الهی آن است که قتلشان واجب است و زنشان بائن است و مالشان منتقل می‌شود به مسلمین از وراثشان، جنازه آن‌ها احترام ندارد ، غسل و کفن و صلوة و دفن ندارند. بدنشان نجس است ، … اما یهود و نصارا و مجوس حق قصاص ابدا ندارند و دیه آنان هشتصد درهم است. پس اگر مقصود ، اجرا قانون الهی بود ، مساوات بین کفار و مسلمین نمی‌طلبیدند و این همه اختلافات که در قانون الهی نسبت به اصناف مخلوق دارد ، در مقام رفع آن برنمی‌آمدند و مساوات را قانون مملکتی خود نمی‌خواندند. … پس ای کسی که میل داری مساوی با مسلم باشی در بلد اسلام تو اسلام قبول نما تا مساوی باشی، والا به حکم خالق قهار باید در بلد اسلام خوار و ذلیل باشی.»
«ناظم الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم می‌دهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمی‌کند؟ مدارس را افتتاح کردید. آنچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید، حالا شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟ نمی‌دانید در دولت مشروطه اگر من بخواهم روزنه و سوراخ این اتاق را متعدد نمایم باید مالیات بدهم و اگر یک سوراخ را دو سوراخ کنم باید مالیات بدهم و کذا و کذا ..»
همچنین بد نیست بدانید که این حضرت آیت الله ، افتتاح مدارس دخترانه را در ایران برابر با “اشاعه فحشاء” میدانسته است ! آری با مراجعه به گفته ها و نوشته های شیخ فضل الله نوری میتوان دریافت که چرا این شخص مرجع و مشروعه طلب در جمهوری اسلامی اینهمه مورد تکریم و تمجید قرار گرفته و در هر شهر و شهرکی خیابانی و مدرسه ای و مسجدی و غیره بنام اش کرده اند تا مردم ایران مجبور باشند همه روزه نام او را بیاد آورند ! و چرا در کتابهای درسی مدارس از یک آخوند مرتجعی که به جرم کشتار مشروطه خواهان و خدمت به دولت روسیه ، به اعدام محکوم شده است ، “شهید بزرگوار” و مدافع به اصطلاح آزادی و حامی مردم درجریان انقلاب مشروطیت ساخته اند !
و براستی که هم طنز وهم تراژدی تاریخ است که هفتاد واندی سال پس از چیرگی ملت ایران برشاه مستبد و شیخ مشروعه خواه و بعد از حاکمیت اراده مردم و قوانین زمینی ومجلس برآمده از آرای مردم ایران ، دیگربار آخوندی شیاد از تبار شیخ فضل الله نوری مشروعه خواه ، با نقاب دروغین آزادیخواهی و انچنانکه بعدها اعتراف کرد با “خدعه” و وعده های پوچ و توخالی ، برجنبشی که هدف اش آزادی و استقلال وعدالت اجماعی بود ، سوارگردید و پس از اینکه رهبری اش برآن جنبش آزادیخواهانه تثبیت شد ، افکار و عقاید بغایت متحجرو قرون وسطائی خود را در بسته ای دربسته بنام “جمهوری اسلامی” که ادعا میشد سعادت دنیوی و اخروی انسان ایرانی و غیرایرانی در آن نهفته است ، به مردم ایران عرضه نمود و آنرا درمقابل سئوال “آری یا نه” به همه پرسی گذاشت ، و زمانی که با حیله گری آخوندی جواب آری را از ملت شریف ایران گرفت ، بتدریج نقاب از چهره مشروعه خواهی خود برداشت و مردم ایران و بویژه قشر آگاه جامعه تازه متوجه شدند که جمهوری اسلامی آیت الله خمینی در حقیقت همان حکومت مشروعه ی پیشنهادی شیخ فضل الله نوری است با این تفاوف که بجای اینکه شاه مستبدی چون محمد علی شاه در رأس آن باشد و شیخ فضل الله در کنار او ، این بار ولی فقیه که ترکیبی از شاه مستبد و شیخ مشروعه خواه است یکجا برمسند قدرت می نشیند ، بدین ترتیب ، شیخ فضل الله نوری مشروعه خواه و مفسده جو درحالی که پس از هفتاد و چهار سال ، در گور بدنامی خود هفت کفن پوسانده بود ، در بهمن ماه ۱۳۵۷ روحش در روح الله خمینی حلول کرد تا مشروعه خواهی و حکومت اسلامی که او نتوانسته بود در صدر مشروطیت برایران حاکم گرداند ، خمینی خدعه گر این مأموریت را با طرح شعار جمهوری اسلامی ” نه یک کلمه کم ونه یک کلمه زیاد” به انجام رساند!
با احتساب ۳۵ سالی که حکومت مشروعه خواه حاکم ، ایران را در تمام زمینه شخم زده است ، هم اکنون ۱۰۷ سال است که از انقلاب شکوهمند مشروطیت ایران میگذرد ، درمورد چگونگی ظهور خمینی و استقرار حکومت مشروعه خواه جمهوری اسلامی ، و شرح کشتارها و تبعیض ها و غارتگری های این حکومت تا کنون هزاران کتاب و رساله و مقاله منتشر گردیده است اما آنچه تاکنون کمتر بدان پرداخته شده است پاسخ به این سئوال است که چرا دستاوردهای انقلاب مشروطیت به هنگام شورش جهل و جنون و مشروعه خواهی بی مدافع ماند و روح الله خمینی که در حقیقت فرزند خلف شیخ فضل الله نوری بود توانست برایران ستارخان ها و بی بی مریم های بختیاری مسلط گردد و قانون اساسی انقلاب مشروطیت را که خون بهای تلاش پدران ما برای تأسیس ایران نوین بود لغو نماید و قانون اساسی قرون وسطائی و تبعیض آمیز جمهوری اسلامی بنشاند ؟ درجستجوی یافتن پاسخی برای این سئوال ، بازماندگان حکومت سرنگون شده سابق ، احزاب وگروههای سیاسی آن دوران را مسئول میدانند و بازماندگان گروههای سیاسی آن دوران ، خفقان و دیکتاتوری شاه را که حتی اجازه نشرافکار و عقاید شیخ فضل الله و خمینی را نمیداد باعث پیروزی مشروعه خواهان در سال ۵۷ میدانند ، اما راست این است که هردو طرف موجب پیروزی مشروعه خواهان در سال ۵۷ گردند ، یکی با دیکتاتوری اش و دیگری با گُسست و فراموشی اش نسبت انقلاب مشروطیت .
و درغیاب نسلی که از دستاوردهای پدران مشروطه خواه خود پاسداری نماید ، فریاد و التماس مردی که طی حکومت ۳۶ روزه اش پیوسته به ایرانیان خطر سقوط بورطه هولناکی که برای بلعیدن ایران و ایرانی دهان گشوده بود هشدار میداد ، شنیده نشد ، و شاید هم شنیده شد که نسل انقلابی آن دوران در خیابان ها حنجره پاره میکرد که : ” بختیار بختیار نوکر بی اختیار” و من وظیفه خود میدانم که در سالگرد انقلاب مشروطیت از “مرغ طوفان” ایران که در شکستن بال های او حتی خودی ها و دوستانش با خمینی همدست شدند با احترام یاد کنم و بگویم که : شکستن بال های “مرغ طوفان” تا به امروزبرای ایران و ایرانیان خیلی گران تمام شده است و مردم ایران هنوز مشغول پرداخت تاوان سنگین آن هستند .
۱۵ مرداد ۱۳۹۲

نامه مادر ابوالفضل عابدینی به علی مطهری: پسرم در زندان کارون امنیت جانی ندارد

نامه مادر ابوالفضل عابدینی به علی مطهری 
بسمه تعالی
جناب آقای دکترعلی مطهری؛ نماینده محترم مردم در مجلس شورای اسلامی
با سلام و سپاس و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
اینجانب آساره عیوضی مادر ابوالفضل عابدینی نصر روزنامه نگار خوزستانی و فعال حقوق بشر در بند می‌باشم. فرزند مرا هم مانند بسیاری دیگر از فرزندان این مرز و بوم پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ با هجوم به منزل بنده و با ضرب و شتم جلوی چشمان من بازداشت کردند و پس از فشار‌ها و شکنجه‌های جسمی فراوان او را به ۱۲ سال حبس تعزیری محکوم نمودند و برای اجرای حکم به زندان کارون اهواز فرستادند.
آقای دکتر نمی‌دانم از وضعیت اسفناک این زندان که فاقد بند سیاسی و جایگاه قاتلان و آدم ربایان و متجاوزین به نوامیس مردم است اطلاعی دارید یا خیر لکن وضعیت وحشتناک بهداشتی، کمبود جا، گرمای طاقت فرسای هوا و کمبود وسایل خنک کننده و وضعیت بغرنج غذا و… همه یک طرف، آزار و اذیت‌هایی که فرزند من در آنجا از دست گروه‌های تجزیه طلب می‌کشید هم یک طرف دیگر, پسر من یک جوان ایراندوست است که قلبش برای سربلندی و عزت کشورش می‌تپد و هرگز بر خلاف منافع کشورش گامی بر نداشته و همیشه طرفدار سرسخت تمامیت ارضی ایران و فعالیت در چارچوب قانون اساسی بوده است به همین خاطر گروه‌های تجزیه طلب بزرگ‌ترین دشمنان او در خوزستان هستند در حالیکه پسرم گناهی ندارد جز اطلاع رسانی و بیان حقیقت. به خاطر تکلیف انسانی که همیشه بر دوش خود احساس می‌کرد و می‌کند. آیا رواست که فرزند من و سایر عزیزانی که فقط به خاطر ابراز عقیده زندانی هستند در چنین محبسی روزگار بگذرانند؟ فرزندم را که خود جسم نحیفی دارد در زندان کارون اهواز آنقدر شکنجه کردند که برای حفظ جانش به اوین منتقل شد و در آنجا هم ادامه حبسش را می‌کشید هم درسش را می‌خواند و با اینکه برای من مادر دیدار هفتگی او دیگر میسر نبود خوشحال بودم که پسرم اقلا در زندانی است که امنیت جانی و روانی دارد. تا اینکه در آبان ماه پارسال بخاطر شهادتی که نزد بازپرس پرونده مرحوم ستار بهشتی داده بود باز او را به زندان کارون فرستادند که خوشبختانه روز بعد به اوین بازگشت.
آقای دکتر مطهری
پسر من چه گناهی کرده جز اینکه در مورد خون انسانی که کشته شده بود طبق دستور قرآن کریم به آنچه دیده بود شهادت داد؟ ابوالفضل حتی شهادت دادنش را مشروط به این کرده بود که این شهادت موجب برخورد با وی نشود و مثل قضیه کهریزک جای شاهد و متهم عوض نگردد. که متاسفانه عوض شد و پسر من را یازده روز پیش مجددا به زندان کارون اهواز منتقل کردند و پسرم در اعتراض به این وضعیت از لحظه خروج از اوین دست به اعتصاب غذا زده و تاکید کرده تا بازگشت مجدد به اوین دست از اعتصابش برنخواهد داشت. این جوان لاغر یازده روز است که هیچ نخورده و از شدت ضعف و بیحالی وضعیت جسمی‌اش رو به وخامت گذاشته و من و برادرانش بشدت نگران جان او هستیم.
آقای دکتر به صدای تظلم خواهی یک مادر که قریب چهار سال است فرزندش را در خانه ندیده گوش دهید و اگر کمکی از دستتان برمی آید برای پسرم دریغ نورزید. من حاضرم با همه دلتنگی و دوری راه از دیدار هفتگی‌اش محروم باشم اما خیالم راحت باشد پسرم جایی است که امنیت جانی و روانی دارد تا اینکه در زندان اهواز نزدیک من باشد اما جانش در معرض خطر قرار گیرد. پسر من هم یکی از فرزندان این مملکت است او هم حق زندگی دارد حالا که مقدر شده جوانیش پشت میله‌های زندان بگذرد تنها خواسته ما بازگرداندن او به اوین و تامین امنیت جانی اوست.
خداوند پشتیبان شما و همه دلسوزان این کشور باشد. با تشکر
آساره عیوضی
مادر ابوالفضل عابدینی نصر
سازمانهای برونمرزی حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
iran@paniranism.info
www.paniranism.info
درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران

نامه سرگشاده ۵۵ زندانی سیاسی ایران به باراک اوباما


 زندانی سیاسی سرشناس ایرانی در نامه‌ای سرگشاده به باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا تحریم‌های آمریکا و جامعه بین‌المللی را عامل بسته‌شدن بیشتر فضای کشور دانستند و خواستار توجه به پیام انتخابات اخیر ایران شدند.
بسیاری از امضاکنندگان نامه سرگشاده به باراک اوباما، چهره‌های سرشناسی هستند که در دوران ریاست‌جمهوری محمد خاتمی دارای پست‌های مهم دولتی یا پارلمانی بودند و در جریان سرکوب‌های پس از انتخابات مناقشه برانگیز سال ۱۳۸۸ ایران بازداشت و زندانی شدند.
گروهی از روزنامه‌نگاران، فعالان دانشجوئی، رهبران احزاب اصلاح‌طلب و فعالان فرهنگی سرشناس نیز این نامه را امضا کرده‌اند.
نگران آینده ‌تیره ایران
زندانیان سیاسی ایران خطاب به رئیس‌جمهور آمریکا نوشته‌اند:«… این نامه منعکس‌کننده نگرانی جدی افکار عمومی در میهن ما از آینده‌تیره‌ای است که ادامه مسیر رویاروئی ایران و ایالات متحده می‌تواند به آن بیانجامد. ما نیز در این نگرانی با مردم ایران شریکیم.»
امضاکنندگان نامه سرگشاده تحریم‌های آمریکا و جامعه بین‌المللی علیه ایران را “عامل بسته شدن بیشتر فضای کشور” دانسته و انتخابات اخیر ایران را حامل پیامی از سوی ایران و “فرصتی برای تغییر فضا و تعامل مثبت در عرصه بین‌المللی” ارزیابی کرده‌اند.
آن‌ها نوشته‌اند: «در سال‌های اخیر اختلاف بر سر برنامه هسته‌ای ایران به چالش لاینحل غرب با ایران به‌طور کلی و آمریکا و ایران به‌طور خاص و تشدید فضای عدم اعتماد و تقابل بین دوطرف شده است. حاصل این اختلاف اعمال تحریم‌های سنگین و بی‌سابقه بر ایران بوده و قربانی اصلی آن هم مردم ایران هستند که فشارهای طاقت‌فرسائی در این سال‌ها متحمل شده‌اند که همچنان ادامه دارد. اما در انتخابات اخیر چهره‌ای به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شده که شعار او اعتدال و عقلانیت در سیاست داخلی و خارجی بوده و بنای آن تعامل مثبت در عرصه بین‌المللی و پیام آن به دنیا تغییر فضا و برقراری تعاملی سازنده و دوطرفه است.»
این ۵۵ زندانی سیاسی احتمال داده‌اند که دوره دولت روحانی “آخرین فرصت برای حل و فصل عقلانی و قابل قبول چالش هسته‌ای برای دوطرف” باشد. ‌آن‌ها ابراز امیدواری کرده‌اند که با توجه به تجارب روحانی در مذاکرات هسته‌ای، تحریم‌ها منتفی شود و جای خود را به “مناسباتی سازنده و مبتنی بر احترام متقابل” بدهد.
کاهش قدرت خرید مردم
ازدید امضاکنندگان نامه، تحریم‌ها قدرت خرید بیش از نیمی از خانوارهای ایران را در دوسال گذشته به‌طور چشمگیری کاهش داده و میزان سرمایه‌گذاری در بخش‌های غیرنظامی نظیر خودروسازی، پتروشیمی، فولاد و حتی بخش ساختمان را به میزان قابل توجهی کاهش داده است.
زندانیانی که اکثریت آن‌ها را چهره‌های اصلاح‌طلب تشکیل می‌دهند، در بخشی دیگر از نامه خود ضمن انتقاد از “قانون پیش‌گیری از ایران هسته‌ای” از اوباما خواسته‌اند به اشتباه سیاست‌آمریکا در برابر دولت خاتمی در ده سال پیش هم توجه کند. آن‌ها نوشته‌اند که حل بحران اتمی در آن زمان بسیار ساده‌تر بود و سیاست آمریکا آن را پیچیده کرد.
قانون پیش‌گیری از ایران هسته‌ای، روز ۳۱ جولای ۲۰۱۳ و چهار روز قبل از شروع ریاست‌جمهوری روحانی از تصویب کنگره آمریکا گذشت.
در بخشی دیگر از نامه، زندانیان نوشته‌اند:«اکنون زمان ‌آن است که راه‌حلی مرضی الطرفین جایگزین تحریم‌ها شود…. مبنای چنین راه‌حلی باید از یک‌سو برطرف کردن نگرانی‌های بین‌المللی از سوی ایران و از سوی دیگر پذیرفتن حقوق مشروع ایران در عرصه هسته‌ای براساس معاهدات بین‌المللی از سوی آمریکا و غرب باشد.»
آنچه کنگره آمریکا باید رعایت کند
در پایان این نامه سرگشاده از کنگره آمریکا خواسته شده است که دست‌کم برای مدتی معین که مذاکرات اتمی جدید ادامه می‌یابد از تصویب هر طرح و قانونی که به امکان موفقیت مذاکرات لطمه می‌زند خودداری ورزد تا «هر دوطرف بتوانند به‌جای توقف در گذشته تیره‌و تار به سوی آینده‌ای روشن حرکت کنند.»
محسن میردامادی، محسن امین‌زاده، مصطفی تاج‌زاده، فائزه رفسنجانی، ابوالفضل قدیانی، علیرضا بهشتی، علیرضا رجائی، عبدالله مومنی، محمد امین هادوی، فیض‌الله عرب سرخی، ژیلا بنی‌یعقوب، نرگس محمدی، عیسی سحرخیز، بهمن احمدی‌اموئی، کیوان صمیمی، بهاره هدایت، مسعود باستانی، محمد صدیق کبودوند و مصطفی بادکوبه‌ای از جمله امضاکنندگان نامه سرگشاده به باراک اوباما هستند.
منبع خبر : دویچه وله

بیانیه ی حزب پان ایرانیست در خصوص وضعیت ابوالفضل عابدینی

در تاریخ ۵ امرداد ماه ۱۳۹۲ ابوالفضل عابدینی نصر، از اعضای حزب پان ایرانیست از بند ۳۵۰ زندان اوین به زندان کارون اهواز منتقل، که در اعتراض به این اقدام دست به اعتصاب غذا زده است. از آن تاریخ اطلاع دقیقی از وضعیت سلامت ابوالفضل عابدینی در دست نیست.
حزب پان ایرانیست ضمن تاکید دوباره بر لزوم آزادی ابوالفضل عابدینی و دیگر زندانیان سیاسی، به جمهوری اسلامی هشدار می دهد که مسئول حفظ سلامتی ابوالفضل عابدینی بوده و هرگونه عواقب این اعتصاب غذا تنها بر دوش ایشان می باشد.

علی دشتی



روايات متواتر و تعبيرات گوناگون و تفسير بعضی از مفسرين وقوع حادثه (غرانیق) را محتمل الوقوع می کند. تفسير جلالين که دو نويسنده ی آن از متدينان و متشرعان بی شائبه اند، شأن نزول آيه ٥٢ سوره حج را همين امر دانسته اند و آن را يک نوع تسليت از جانب خداوند گفته اند که برای رفع ندامت شديدی که از گفتن اين دو جمله به پيغمبر روی داده است و به منظور آرامش خاطر وی نازل شده است. آيه ٥٢ سوره حج چنين است: «وَ ما اَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسُولِ وَلا نَبِیّ اِلا اِذا تَمَنّی اَلَقی الشَّيطانُ فی اُمِنَيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللهُ ما يُلقِی الشَّيطانُ ثُمَّ يُحِکمُ الله آياتِه وَ اللهُ عَليُم حَکيم» (پیش از تو نيز اين امر برای ساير پيغمبران روی داده و شيطان مطالبی بر زبان آنها جاری ساخته است ولی خداوند آيات خود را استوار می کند و القائات شيطان را نسخ می فرمايد) چون نظاير اين امر در قرآن هست و چندين نصّ صريح منافی با اصل عصمت است به حدی که بعضی از دانشمندان اسلامی عصمت را فقط در امر ابلاغ رسالت پذيرفته اند، توجيه قضيه آسان می شود ... غرانيق: جمع غرنوق يعنی صنم و بت. پيرامون قضيه غرانيق مراجعه کنيد به کتابهای تحقيقی و ارزشمند «تاریخ قرآن» تأليف دکتر محمود رامیار و یا «تاریخ جمع قرآن کریم» از دکتر سیدمحمدرضا جلالی نائینی
علی دشتی 23 سال