Thursday, February 3, 2011

وقت برخاستن! علی کشتگر




اعدام جنایت‌کارانه سه زندانی سیاسی و صدور حکم اعدام برای چند زندانی سیاسی دیگر، نشانه‌ی وحشت حکومت از خیزش دوباره‌ی جنبش دمکراسی‌خواهی در آستانه‌ی سالگرد انقلاب بهمن است. یکی از علل پیروزی سریع قیام‌های تونس و احتمالأ مصر آن است که در این دو کشور مردم مثل جنبش سبز ما عمل کردند اما ارتش این کشورها راهی جدا از نیروهای نظامی ایران را برگزیدند و از ادامه کشتار سرباز زدند.

زلزله سیاسی بزرگی سرزمین های خاورمیانه را به لرزه درآورده است.
زمین های داغ و تشنه این منطقه استبدادزده که زمانی گهواره نخستین تمدن های بشری بوده اند، برای بلعیدن کاخ های خودکامگی دهان باز کرده اند. از زمان خودسوزی محمدبوعزیزی تا امروز دو خودکامه مغرور که رژیم های خود را با ثبات می پنداشتند، یکی با خفت و خواری از تخت به زیرافتاده و دیگری هم در حال سقوط است.این تحولات شتابان به ما یادآور می شوند که : وقت برخاستن است!
نسل های جوان دوران فیس بوک، تویتر و شبکه های اطلاع رسانی جهانی از آنچه جوانان کشورهای پیشرفته جهان دارند و از ستمی که برآنها می گذرد آگاهند و دیگر حاضر نیستند مثل نسل های ناآگاه و بی خبر گذشته زیربار ستم رژیم های فاسد و خودکامه زندگی کنند. آنها می خواهند به دوران تاریک ثبات نظام های رنگارنگ استبدادی و فاسد خاورمیانه که آزادی و عدالت را سالیان درازی است از آنان دریغ کرده اند، پایان دهند. جوانان همه این کشورها که اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند به نیروئی تعیین کننده که می توان آن را موتور تحول دمکراتیک نامید تبدیل شده اند. برخلاف تبلیغات سردمداران جمهوری اسلامی، مساله اساسی همه این کشورها آزادی و عدالت است ونه برقراری شریعت اسلامی.
اغراق نمی کنم، باورکنید که ایران پیشگام این فرایند بزرگ تاریخی و مرکز ثقل زلزله بزرگی است که می رود تا همه داده های سیاسی این منطقه را برای همیشه دگرگون کند. درخاورمیانه دوران گذار به دموکراسی از ایران آغاز شده و در تولد جنبش سبز ایران شتاب گرفته است. ! ما می توانیم بازهم بر ترس غلبه کنیم. ما می توانیم در خیزش بزر گ دیگر سقوط خامنه ای و حکومت تبه کاراو را جشن بگیریم. ما می توانیم سرنوشت خود را در دست بگیریم، بشرطی که :
۱ - قدرت خود را باور کنیم و بر ترس و یاس چیره شویم ۲- همه باهم باشیم ۳- از هرگونه توهم و مماشات ناشی از آن در قبال جباران حاکم بر ایران رها شویم و در نخستین گام به چیزی کمتر از برکناری خامنه ای و دولت دست نشانده او رضایت ندهیم. ۴- حتی الامکان به گونه ای رفتار کنیم که بدنه نیروهای نظامی از فرماندهان آدمکش جدا شوند و با خواسته های مردم همراه شوند.
بگذار تا چاپلوسان دست بوس و رسانه های رسمی استبداد مذهبی برای روان درمانی رهبر "بی بصیرت" و ضعیف النفسی که بیش از نوک دماغ خود را نمی بیند بگویند جنبش اعتراضی سبز ایران مرده و تحولات تونس و مصر به جنبش دموکراسی خواهی ایران ربطی ندارد. که گویا مردمان سرزمین های تونس و مصر برخاسته اند تا نظام هایی بدتر و ستمگرتر از نظام های کنونی، یعنی استبدادی شبیه حکومت ایران را در سرزمین های خود مستقر کنند.
ما،اما خوب می دانیم که خود آنها هم این دروغ بزرگ را باور ندارند. حتی نمی توانند یک لحظه وحشت خود را از تحولات شتابان منطقه پنهان کنند.
سالیان درازی بود که سردمداران نظام های جبار و فاسد تونس و مصر برای بقای خود و جلب حمایت دولت های آمریکایی و اروپایی ونیز ترساندن نیروهای دموکراتیک کشورهای خود وانمود می کردند که مردمانشان برای دموکراسی آمادگی (لیاقت) ندارند و گویا گشودن فضای سیاسی بی درنگ به قدرت گیری جنبش های اسلامیستی می انجامد. آنها همواره هرنوع مخالفت با خود را به حساب اسلامیست ها می گذاشتند. حتی به عنوان یک روش درمصر، عربستان و پاکستان سازمانهای اطلاعاتی،شبکه های بنیادگرا درست کرده اند تا در مقاطعی برای ترساندن مردم خود و متحدان غربی خود از آنها بهره برداری کنند. الان هم حکومت درحال فرو پاشی مبارک آرزو می کند اسلام گرایان افراطی نقش رهبری مخالفان او را ایفا می کردند تا نیروهای دمکراتیک. چرا که در آن صورت سرکوب آسان تر و توجیه پذیرتر است.
از این طرف هم رسانه های جمهوری اسلامی همیشه با کوبیدن انگ اسلامی به جنبش های اعتراضی این کشورها مدعیات دیکتاتورهای حاکم را تایید می کنند. اما همه می بینیم که چه در تونس و چه حتی در مصر جنبش های ضد استبدادی به دنبال الگوبرداری از جمهوری اسلامی که بویژه پس از کودتای ۲۲ خرداد اعتبار خود را در میان مردم منطقه از دست داده، نیستند. برعکس این جنبش سبزما است که چه در خواسته ها و چه در روشهای هوشیارانه مبارزه، سرمشق شده است.
طبیعی است که جوانان پرشور و شعوری که پس از کودتای انتخاباتی خرداد ۸۸ در ابعاد میلیونی و با شعارها و روشهای هوشمندانه به خیابانها آمدند، این روزها تحولات تونس و مصر و تکانهایی که در سرزمین های اردن، یمن، لبنان و سوریه آغاز شده را دنبال کنند و بیش از پیش به جنبش دموکراسی خواهانه خود امیدوار شوند. برعکس حکومت گران ایران به رغم حمایت های ظاهری و دروغین از جنبش های مردم مصر و تونس، از شباهت آنها با جنبش سبز و از تاثیرات آنها در شعله ور شدن مجدد اعتراضات در ایران غرق نگرانی و وحشت اند.
اعدام های اخیر زندانیان سیاسی، (جعفر کاظمی، محمد علی حاج آقایی، زهرا بهرامی) صدور حکم اعدام برای چند زندانی سیاسی دیگر، افزایش شمار اعدام زندانیان عادی که خبر آن با آب و تاب منتشر می شود، صدور احکام سنگین برای فعالان حقوق بشر و افزایش حضور نیروهای نظامی و انتظامی در تهران و شهرهای بزرگ در روزهای اخیر، نشانه های وحشت حکومت از خیزش دوباره جنبش دموکراسی خواهی درآستانه سالگرد انقلاب بهمن است.
عمق نارضایتی های مردم، خشم فروخفته مردمی که از کودتای ۲۲ خرداد به این سو به اعتراضات خیابانی دست زدند و وحشیانه سرکوب شدند، سطح رشد آگاهی ها و مطالبات جنبش اعتراضی ایران ، ورشکستگی سیاسی، اخلاقی و اقتصادی و بی اعتباری کم سابقه بین المللی حکومت گران ، جامعه ایران را آبستن طغیان هایی به مراتب فراگیرتر از اعتراضات سال ۸۸ کرده است.
توفان جدید این بار وقتی آغاز شود، نمی تواند به شعارها و خواسته های پیشین محدود شود و دست رد به سینه رهبرانی خواهد زد که خواستار مماشات با حکومت دینی و قوانین آن باشند.
طغیان کارگران ایران خودرو، اعتراضات کارگران نساجی طبرستان، اعتراضات پراکنده دیگری که در گوشه و کنار کشور رخ می دهد، فضای اعتراضی محیط های کارگری و دانشگاهها، جریان روزمره انتقادات صریح و بی پرده مردم کوچه و بازار که در همه جا از فساد و ظلم حاکمان و بیداد بیکاری و گرانی حرف می زنند، ادامه مقاومت سبزها در زندان و بیرون زندان، وخامت بحران در بالا و بالاخره هشدار های مکرر سخنگویان نظام از "فتنه" و "فتنه های بزرگتر"ی که در راه است و نیز تحولات داغ و شتابان منطقه، همگی علائم هواشناسی فضای توفانی ایران اند.
هرلحظه، یک حادثه ساده می تواند به شعله ور شدن ایران بیانجامد. رهبران و فعالان جنبش سبز در این شرایط می بایست با تاکید برتوانایی مردم، آنان را به خیزش و نافرمانی مدنی فراخوانند، وگرنه دیریازود درجریان شعله ور شدن جنبش اعتراضی، آنان در پشت سر تحولات قرار می گیرند و نقش خود را از دست خواهند داد. پیروزی با کمترین هزینه و خونریزی مستلزم ترغیب صفوف نیروهای نظامی و انتظامی به نافرمانی از فرماندهانی است که برای طولانی کردن عمر استبداد دستور خونریزی و آدم کشی می دهند. در تونس سرپیچی فرماندهان نظامی از فرمان کشتار بن علی را ساقط کرد، در مصر نیز ارتش از سرکوب و آدم کشی سرباز زده است و همین، دیکتاتوری مبارک را به سراشیب فروپاشی رانده است. درانقلاب بهمن ایران نیز اختلاف در صفوف ارتش و امتناع برخی از فرماندهان از ادامه سرکوب رژیم را ساقط کرد. درواقع می شود گفت که یکی از علل پیروزی قیام مردم در تونس و احتمال پیروزی سریع قیام مردم مصر آن است که در این دو کشور مردم مثل جنبش سبزما عمل کردند،اما ارتش این کشورها راهی جدا از نیروهای نظامی ایران را برگزیدند. آنها آروزهای مردم خود را برمنافع فرعون های زمان ترجیح دادند. در ایران جدایی فرماندهان نظامی از سران حاکمیت آسان نیست، اما جدایی بدنه نیروهای نظامی از فرماندهان در جریان رشد اعتراضات عمومی شدنی است. جنبش سبز و رهبران و فعالان آن باید ضمن ترغیب مردم به اعتراضات و نافرمانی های بدون خشونت و درصورت امکان فراخوان اعتصابات عمومی در فرصت مناسب، نظامیان را به رعایت بیطرفی و خودداری از کشتار و خونریزی مردمی که طبیعی ترین حقوق انسانی خود را طلب می کنند، دعوت نمایند.همه باید به نیروهای نظامی هشدار دهیم که در فردای پیروزی مردم نه جنایت و آدم کشی بی پاسخ می ماند، و نه همراهی با مردم بدون پاداش خواهد بود. باید به همه کسانی که اسلحه به دست دربرابر ملت ایران ایستاده اند هشدار دهیم که سرنوشت خود را با حکومت گرانی که دیریازود در دادگاه مردم ایران بر صندلی اتهام خواهند نشست گره نزنند.

چهارشنبه ۱۳ بهمن ماه ۱۳۸۹
علی کشتگر
Ali.keshtgar@yahoo.fr

No comments:

Post a Comment