Sunday, January 30, 2011

اوران سبز ایران- نظامی که با شکنجه اعتراف می گیرد و اعدام می کند

یاوران سبز ایران- نظامی که با شکنجه اعتراف می گیرد و اعدام می کند
10 بهمن 89 - 15:58

اندکی صبر سحر نزدیک است
ماه هاست که با این جمله زندگی کرده ایم. هر کس به زندان رفت برای خانواده اش نوشتیم و هرگاه تلخی و سیاهی وجودمان را مچاله کرد، آن را زمزمه کردیم که شیرینی آمدن سحر، امیدی باشد برای خم نشدن و نشکستن که هوایی تازه باشد تا تنگی نفس از سر و کول احساس ها بالا نرود در این شهر دود گرفته.
هیچ لحظه ای به ذهن کسی نرسید که شاید شبی هم باشد که سحر ِ پس از آن را نخواهیم. سحری که قرار است چوبه ی دار، نمایش هزار باره ی قدرتش را به رخ همگان بکشد. سحری که قرار است با دمپایی و طنابی در ذهن کودکان شهرمان ثبت شود تا میوه ی وحشتش تا روزها و سال ها پای مبارزه و ایستادگی را بلرزاند.
امروز نهم بهمن ماه 1389 است. سحرگاه امروز چوبه های دار قرعه انداختند تا کدام یک حیاط سرما زده ی سوت و کور خانه ای را به آتش بکشد.
امروز نهم بهمن ماه 1389 است. خبرگزاری ها نوشتند: زهرا بهرامی، شهروند ایرانی- هلندی، در تهران اعدام شد.

زهرا بهرامی
زهرا بهرامی در تاریخ ۶ دی ماه ۱۳۸۸ در تهران بازداشت شد. وی بعد از بازداشت، به سلول‌های بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل و نزدیک به ۱۰ ماه در آن‌جا زیر فشارهای بازجویی برای اخذ اعتراف‌های تلویزیونی و قبول اتهاماتی سنگین قرار گرفت. زهرا بهرامی تا مدت‌ها بعد از بازداشت از حق ملاقات با خانواده و داشتن وکیل محروم بوده و تنها چند تماس تلفنی با خانواده خود از درون زندان گرفت. این وضعیت در ششمین ماه بازداشت وخامت حال جسمانی وی را در پی داشت.

وضعیت وخیم جسمانی زهرا بهرامی در زندان اوین
رسانه های 21 تیرماه، وضعیت جسمی زهرا بهرامی در بند ۲۰۹ زندان اوین را وخیم گزارش کرده اند.
به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی، زهرا بهرامی علیرغم گذشت بیش از ۶ ماه هنوز در بند ۲۰۹ زندانی است و در حالت بلاتکلیفی به سر می برد. طی هفته های اخیر وضعیت جسمی او حاد شده است. چهره‌ی او متورم شده و جوش‌های عفونی و زخم‌های زیادی بر صورتش ایجاد شده است. وی که از ناراحتی ریه رنج می‌برد این روزها دچار افسردگی شدید نیز شده است.
زهرا بهرامی در زندان اوین با عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران ملاقات داشته است که طی این دیدار، جعفری دولت آبادی به او گفته باید دادگاهی شود، بعد از محکومیت او را آزاد خواهند کرد. این در حالی است که زهرا بهرامی از داشتن وکیل نیز محروم است.
از طرفی دیگر، از چند هفته پیش برای تحت فشار قرار دادن زندانیان سیاسی در بند ۲۰۹ زندان اوین، عباس جعفری دولت آبادی دستور داده است که ملاقات‌های کابینی زندانیان سیاسی با خانواده هایشان، که به صورت هفتگی صورت می گرفت به دو هفته یک بار تقلیل پیدا کند.

زهرا بهرامی و اتهامات و اعدام
در حالی که در ابتدای بازداشت، زهرا بهرامی به اتهام‌هایی چون "شرکت در تجمعات اعتراضی، محاربه و همکاری با انجمن پادشاهی و سازمان مجاهدین خلق" متهم شده بود، در دوران بازجویی برای قبول اتهام "نگهداری و حمل مواد مخدر" تحت فشار قرار گرفت. این در حالی بود که وی دهمین ماه بازداشت موقت و بلاتکلیفی خود را در بند ۲۰۹ زندان اوین سپری می‌کرد.
وی چندین بار به دادگاه انقلاب و شعبه ۱۵ به ریاست صلواتی برای بازجویی، تهدید، محاکمه و تفیهم اتهام منتقل شد. بهرامی در روزهای ۱۷ و ۲۰ شهریور ماه ۱۳۸۹ به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب برده شد و به خاطر عدم حضور وکیلش، نسرین ستوده، که در زندان به سر می‌برد، از پاسخ‌گویی به سوالات خودداری کرد. دادگاه وی سرانجام در تاریخ ۱۶ آذر ماه ۱۳۸۹ برگزار و وی که در طول دوران بازجویی بارها تهدید به گرفتن حکم اعدام از طرف بازجویان و قاضی پرونده شده بود، به دلیل اتهام "حمل و نگهداری مواد مخدر" در دی ماه ۱۳۸۹ به اعدام محکوم شد.
بر اساس گفته‌ی وکیل وی، ژینوس شریف رازی، زهرا بهرامی در اعترافات خود در دوران بازجویی و سلول انفرادی داشتن مواد مخدر را قبول کرده است، اما در دادگاه اذعان داشته است که آن اعتراف‌ها به خاطر شکنجه‌های صورت گرفته بوده و تمامی آن‌ها را رد کرده است.

زهرا بهرامی و زندان و ...
وقتی قرار است عدالت زیر پا گذاشته و فساد سیستم قضایی به آنجا برسد که دیگر تشخیص گناهکار از بی گناه غیرممکن شود، وقتی قرار است هر ایده یا برنامه ای در زندان یا قوه ی قضاییه طراحی می شود در جهت آزار متهمان و مجرمان باشد دیگر بند زنان و متادون و 209 فرقی با یکدیگر ندارند. اما وقتی هم بندیت را نیمه شب برای اعدام، صدا می زنند ترس و لرزش را در دلت کاشته اند.
دخترانی که روزی در زندان با زهرا بهرامی هم بند بوده اند، این روزها حیران زده ی قضاوت و عملکرد تلخ و جانبدارانه ی قضاتی هستند که برای ایجاد ترس و وحشت در دل مبارزان دست به جنایت می زنند.
زهرا بهرامی پس از حدود ۱۰ ماه بازداشت در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ در سلول‌های تک نفره یا چند نفره سرانجام به بند عمومی زنان زندان اوین منتقل شد، در تاریخ ۱۶ آبان ماه ۱۳۸۹ به بند متادون زنان زندان اوین منتقل، اما یک ماه بعد بار دیگر به بند عمومی زنان زندان اوین برگردانده شد. این انتقال نیز دیری نپاییده و بهرامی محکوم به اعدام بار دیگر در دی ماه به بند متادون زندان اوین برده شد. این بند که محل نگهداری مجرمان خطرناک از جمله معتادین به مواد مخدر است سالنی در بسته در حدود ۳۰ الی ۳۵ متر است که زندانیان در آن از هوای آزاد در طول روز کم‌تر از یک ساعت می‌توانند استفاده کنند. همچنین استفاده از کتاب و کتاب‌خانه و حق استفاده از تلفن مانند دیگر زندانیان برای زندانیان محبوس در این بند میسر نیست، همچنین زندانیان محبوس در این بند تنها به صورت کابینی می‌توانند خانواده خود را ملاقات کرده و از ملاقات حضوری ممنوع‌هستند.

چرا اقرار؟؟
این هم از آن سوال هاست که پرسیدنش ظالمانه تر از هر حرفی ست. هیچ کس نمی تواند خود را جای کسی بگذارد که شب های انفرادی را صبح و روزهایش را شب می کند. شکنجه ها و فشارها هیچ وقت بیان کننده ی همه ی واقعیت نیست.
تصور اینکه ممکن است سیستم فاسد امنیتی چه کرده باشد با یه زن 45 ساله با روحیات یک موزیسین تا او حاضر شود بیاید و بگوید، هر آنچه از او خواسته شده، سرگیجه آور است.
زهرا بهرامی گفته بود؛ ده روز توی زندان گوهردشت، شلاق زده بودند كف پاهایم، می‌گفت اثر شلاق هنوز روی بدنم هست. می‌گفت به دخترم، بنفشه، گفته‌ام اگر تو را هم ده روز كف پایت می‌زدند، به همه چیز اعتراف می‌كردی.
گفته بود روز دستگیری، توی خیابان، یك ماشین با چند مرد، ریخته بودند روی سرش و او را كشان‌كشان انداخته بودند توی ماشین. بعد ده روز برده بودنش گوهردشت، زیر شكنجه جلوی دوربین نشست و اعتراف کرد. و دوباره برش گرداندند به اوین، 9ماه انفرادی.. 9 ماهی که یک روزش کم از شلاق ندارد.
از شكنجه‌هایش گفته بود، روزهای پایانی سال، بردنش توی خانه، همانجا توی خانه خودش، با لباس های خودش، نشست جلوی دوربینشان، به هوای اینكه شب عید آزادش می‌كنند. بازجو گفته بود که شب عید آزاد می‌شود.. نشد، ماند توی همان سلول انفرادی 13. همه ی این ها را گفته و هیچ بازجو و بازپرسی هم تکذیبشان نکرده بود.
لازم نیست حتی یک خط حقوق خوانده باشیم تا رفتار عادلانه و ظالمانه را تشخیص دهیم. کافی ست کمی انسانیت هنوز در ما زنده باشد تا نتوانیم بپذیریم این رفتار را هرچند با متهمی که فکر می کنیم مجرم است و خطا کار.

وکیل زهرا بهرامی، متهم به اعدام: تنها مدرک موکلم، اقرار است که او اعتراف های خود را در دادگاه پس گرفت.
پنجشنبه, 16 دی 1389

ژینوس شریف رازی وکیل زهرا بهرامی، به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: «خانم بهرامی دارای دو اتهام است که بخش اول آن به دستگیری او در روز عاشورا در خیابان های تهران برمی گردد اما بخش دیگر به داشتن مواد مخدر در خانه اش مربوط می شود. که در حال حاضر فقط به پرونده مواد مخدرش رسیدگی شده و از آنجا که مقدار کشف شده در خانه اش زیادتر از حد قانونی بوده به اعدام محکوم شده است. حالا حکم دادگاه بدوی به دادستانی رفته و ما منتظریم تا ببینیم نظر دادستانی چیست؟ حکم را تایید می کند یا رد.»
ژینوس شریف رازی که پس از بازداشت نسرین ستوده ، وکالت این زندانی را به عهده گرفته است با اظهار اینکه خیلی دیر وارد جریان پرونده شده است درخصوص اتهام ارتباط این زندانی با انجمن پادشاهی ایران گفت: "این اتهام فقط بر اساس اقرار خودشان بوده وهیچ مدرک دیگری جز اقرار خود خانم بهرامی در پرونده در این باره وجود ندارد. اما خودش هم اقرار کرده است که سالها پیش با این گروه در لندن ارتباط داشته که پس ازمدت کوتاهی متوجه می شود آنها کلاهبردارند چون ایشان کمکی مالی به آنها کرده بوده و پس از مدتی متوجه کلاهبرداری آنها می شود اما بعد تمام تلاشش را می کند تا این گروه را به دیگران بشناساند و حتی به سفارت ایران درلندن هم می رود و این قضیه را گزارش می دهد که ظاهرا ترتیب اثری نمی دهند."

مهمانپرست: جرم زهرا بهرامی حمل مواد مخدر است
شنبه 02 بهمن 1389، رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران، در اظهارنظری در مورد پرونده زهرا بهرامی، زن ایرانی-هلندی محکوم به اعدام، تأکید کرد که خانم بهرامی به جرم "حمل بیش از یک کیلوگرم مواد مخدر به کشورهای اروپایی" بازداشت شده و "جرم این فرد در دادگاه در حال رسیدگی است".
بهرامی در دادگاه اتهام حمل مواد مخدر را رد کرده و به گفته دخترش به قاضی صلواتی، رئیس دادگاه، گفته است که "من تحت فشار بودم. در شرایط خیلی وحشتناکی قرار داشتم و ناچار شدم این اتهامات را بپذیرم اما الان دارم به شما می‌گویم که این اتهام کلاً بی‌پایه و اساس است و آن را به طور کامل رد می‌کنم."

مادری برای بنفشه از جنس نبودن!
قدیمی ها می گفتند سر بی گناه به پای دار می رود اما بالای دار نمی رود. اما این برای آن وقت ها بود که قاضی ای بود و محکمه ای و عدالتی. آن وقت اگر کسی اعدام می شد دلت نمی سوخت که جلسه ی دادگاهی برگزار شده؟ وکیلی بوده که از حقوق متهم دفاع کند؟ اصلا قاضی پرونده اش را خوانده است یا حکمی از بالا آمده و قاضی همانطور که خود قاضی مقیسه به یکی از متهمان گفته صرفا ماشین امضای احکام حکومتی ست. و تو دیگر نمی توانی اعتماد کنی حتی اگر کسی به جرم کرده حکم گرفته و یا اعدام شده باشد.
امشب خانه ی زهرا بهرامی خالی تر از هر روز میزبان هیچ میهمانی نخواهد بود، و حق دارد دخترکش که چند روز است اشک شده. چند روز است که هوای احساسش را دود گرفته است. هوای همه ی شهر را. اصلا شهر را تعطیل کرده اند. یک نفر لازم است تا به حس خفه ی آدم دلداری بدهد و کسی نیست. و حالا هوای نفس کشیدن حقیقت را کم دارد. همه جا سنگین است از این ذرات مسموم معلق در هوا. چقدر رفت و آمدها دچار سکون و سکوت شده اند.‬ چقدر حقیقت را کم داریم

No comments:

Post a Comment