این روحانی مقیم آمریکا با بیان اینکه دوران دیکتاتورها به سر آمده است، ادامه می دهد: "دیکتاتورها تنها در صورتی موفق می شوند که مردم آنها را تحمل کنند. ظاهرا دیکتاتوری به شیوه نیم قرن گذشته در حال پایان است. ملتها با آگاهی، شجاعت، ایثار و شهادت در حال پرداخت بهای آزادی خود هستند. بهترین راه برخورد با دیکتاتورها برخورد با دیکتاتورها برخورد مسالمت آمیز و نه برخورد خشونت آمیز و مسلحانه است."
متن کامل گفتگوی "جرس" با امام محمد علی الهی، مؤسس دارالحکمه اسلامی آمریکا در پی می آید:
حاکمان کنونی ایران که همچنان رویای رهبری جهان اسلام را در سر می پرورانند مدعی حمایت از حرکتهای مردمی کشورهای منطقه هستند در حالیکه حملات به رهبران جنبش سبز و سرکوب شدید مردم معترض ایران همچنان ادامه دارد. حال به نظر جنابعالی ادعاهای مقام های حکومتی ایران تا چه حد در داخل کشور و کشورهای منطقه مخاطب دارد؟
اصولا جنبش های انقلابی اخیر در منطقه معلول بیداری ملتهاست. در عصر اینترنت و اطلاع رسانی رسانه های بین المللی جوامع خاورمیانه بیدار شده و علیه بیدادگری ها و بی عدالتی ها و فسادگری ها و سیاست های سرکوب گرانه حکام دست نشانده خود دست به قیام و انقلابی بی سابقه در سطح خاورمیانه زده اند. آنچه که برای این ملتها در مورد ایران جالب به نظر می رسد سیاست خارجی ایران است. مثل معروفی می گوید اینها "بغضا لمعاویه لا حبا لعلی" از آنجایی که این ملتها استبداد داخلی و مصیبت خود را معلول سیاست های خارجی آمریکا می دانند از هر صدای ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی جانبداری می کنند. آنها از تحولات داخلی سالهای اخیر و سیاست داخلی ایران اطلاعات زیادی ندارند و حتی اگر مطلع باشند اهمیت زیادی نمی دهند زیرا آن را مشکل خود نمی دانند.اما برای ملت ایران بخصوص برای آنها که به انقلاب اسلامی ایمان دارند و در راه پیروزی آن رنج برده اند حوادث سالهای اخیر و بخصوص رویدادهای چند هفته اخیر بسیار شرم آور است.
یکی از علمای ایران که در دانشگاهي در آمریکا تدریس می کند طی گفتگویی که با هم داشتیم اظهار داشت بعد از دیدن صحنه فحاشی و ارعاب خانم فائزه هاشمی آنچنانی سر دردی گرفتم که شب از شدت درد نخوابیدم. اگر در کشور اسلام ناب محمدی و کشور ولایت فقیه جنایتکاران افسارگسیخته می توانند در روز روشن و در کنار حرم مطهر حضرت عبدالعظیم به دختر امیرکبیر انقلاب ایران و نزدیکترین فرد به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران فحاشی کنند که هرکدام از آن فحش ها چندین حد و عقوبت شرعی دارد وای بحال زندان های این حکومت. عجیب روزهایی بر ایران می گذرد و عجیب کودتای آرام و همه جانبه ای اتفاق افتاده است. زنان محصنه را فاحشه خواندن، اتهام انگ جاسوسی زدن به شجاع ترین اعضای خانواده انقلاب که بهترین ایام عمر خود را برای نجات این کشور از جنگ تحمیلی و حملات تروریستی مصروف داشته اند باید از غم انگیز ترین و تلخ ترین فجایع تاریخ ایران باشد.
آیا مهندس میر حسین موسوی و همسر محقق و دانشمند ایشان سرکار خانم زهرا رهنورد مامور سیا و موساد هستند؟ آیا آیت الله مهدی کروبی و بانوی بزرگوار ایشان خانم فاطمه کروبی که همه توان خود را برای خدمت به خانواده شهدا و جانبازان بکار گرفته اند جزو جاسوسان و خائنان هستند؟ آیا امام خمینی اداره امور کشور را برای دو دهه به جاسوسان و خائنان واگذار کرده بود؟ این یک اتهام شرم آور است و هیچ عقل سلیمی آن را نمی پذیرد.
این روزها بسیاری از مخالفان انقلاب آیت الله رفسنجانی را بخاطر تحمل این همه ذلت و اهانت مورد هجمه های اینترنتی قرار داده اند. همانطور که امام مجتبی مورد حمله دوستان قرار می گرفت و او را بخاطر صلح خواهی اش ذلیل کننده مومنان می دانستند. اما اینکه برای لباس شخصی های جنایتکار حتی آقای هاشمی رفسنجانی قابل تحمل نیست و وحشیانه به خانه او حمله می شود فوق العاده تعجب آمیز است. یعنی اگر برای ایشان امنیت نیست پس چه کسانی میتوانند احساس امنیت کنند؟
من در ریاست جمهوری سید محمد خاتمی به ایران سفر کرده ام در زمان ریاست ایشان فرهنگ جامعه را بسیار متفاوت دیدم. مقام والای ادبی و اخلاقی و شخصیت مدنی این اسوه صلح و گفتگو و عدالت تا حد زیادی فرهنگ عمومی جامعه را تغییر داده بود. "الناس علی دین ملوکهم"حتی در آمریکا فرهنگ عمومی زمان بوش با زمان اوباما بسیار متفاوت است. اما در ایران آقای خاتمی که حتی به دشمنان خود هم اهانت نکرد و محبوب دل بسیاری از خردمندان عالم است از توهین مصون نمانده است. نحوه برخورد با دو خاندان میرحسین موسوی و اقاي مهدی کروبی با نازلترین موازین قانونی و اخلاقی و انسانی هم ناسازگار است. خاطرم است در زمان مرحوم امام که در تهران بودم یکبار به سخنان ایشان در ملاقات با ائمه جمعه کشور گوش می کردم. امام به آنها فرمودند مبادا در خطبه های نماز جمعه به کسی اهانت کنید. نماز جمعه باید مکان دعوت به ارشاد باشد حتی اگر کسانی متعمدا هم خلاف مرتکب شده باشند با زبان اصلاح و ارشاد و نه حمله و هتاکی با آنها برخورد کنید.جای امام خالی است که به خطبه های آقای شیخ جنتی گوش دهند. ایشان دستور دادند که در خانه رهبران جنبش سبز بسته شود و ارتباط آنها با مردم قطع شود و حتی تلفن و اینترنت آنها قطع گردد. جالب است که در آمریکا بعضی از زندانیان از زندان برای سوالات شرعی اشان برای من ایمیل می فرستند اما به فتوی شیخ جنتی نزدیکترین یاران امام خمینی نباید حق استفاده از اینترنت و تلفن آن هم در خانه خودشان را داشته باشند. آیا واقعا نماز جمعه جای این حرف ها است؟ ما که در آنطرف کره زمین زندگی می کنیم صدای آقای جنتی را شنیدم آیا آيت الله خامنه ای هم صحبتهای ایشان را شنیدند؟
یادم است آن اوایل آقای خامنه ای گفتند نظربه کثرت مراجع تقلید در داخل ایران ایشان مایلند فقط مرجع تقلید شیعیان خارج از ایران باشند. آیا این حکم در مورد ولایت فقیه هم جاری است و آقایان جنتی و یزدی و مصباح ولایت فقیه ایران هستند؟
چندی پیش برای یک سخنرانی در یکی از مساجد کالیفرنیا به لوس آنجلس رفته بودم با آقایی که تازه از ایران آمده بود صحبت می کردم. او از مومنان و طرفداران جمهوری اسلامی بود و می گفت کارها از دست آقای خامنه ای هم خارج شده است. گفتم اگر اینچنین است ایشان خودشان باید به مردم توضیح دهند و تا عملا مسئول این همه فجایع نباشند ,همه این جنایات در چند مایلی کاخ رهبری صورت می گیرد ایشان نباید اجازه می دادند که به نزدیکترین یاران انقلابی اش اینگونه رفتار کنند.
از زمان آغاز و تکوین جنبش سبز، مهمترین چالش های پیش روی آن و راههای برون رفت از آن را در چه می دانید؟
مهمترین چالش ها بدنبال انتخابات آغاز شد یک برخورد حکیمانه و عقلانی و متواضعانه می توانست مانع وقوع اکثر این فجایع گردد. طبق گزارش رسمی دولت سیزده میلیون از مردم ایران به مهندس موسوی رای دادند و درخواست اصلی ایشان بازشماری آرا بود. در کشوری مثل ایران که به بهانه های مختلف تقریبا نیمی از سال تعطیل و بیکاری حاکم است چه مشکلی بود اگر دو روز را به بازشماری آرا اختصاص می دادند؟
اما متاسفانه بلافاصله هتاکی ها و بی حرمتی ها و تبلیغات رسوای رسانه های ملی آغاز گردید. بقول علی مطهری فرزند شهید مطهری تمام مشکلات از بی عدالتی ها و بی انصافی ها آغاز شد و راه برون رفت از این بحران ها آن است که به حرف های مخالفان گوش دهند. آیا بصیرت رهبران ایران از بصیرت شیخ بحرین هم کمتر است که بلافاصله صدای مردم را شنید و به برخی از خواسته های آنها گوش داد و به همین جهت مردم بحرین نگفتند الشعب يريد اسقاط النظام آنها فقط خواهان تغییر نخست وزیر شدند نه پادشاه؟
استکبار و لجبازی در ایران به آنجا رسید که حالا کسی از احمدی نژاد هم حرف نمی زند و همه هجمه ها متوجه شخص رهبري نظام شده است. این یک فاجعه است امیدوارم روزی فرا نرسد که اکثریت مردم ایران شعارهای کشورهای همجوار را تکرار کنند. شعار ما در سال 57 در خیابانهای تهران چهار کلمه استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود و الان هم من همان شعارها را تکرار می کنم زیرا اگرچه هنوز از استقلال سیاسی نسبی برخورداریم اما آزادی و جمهوری اسلامی تحقق نیافته اند. ما جمهوری اسلامی می خواهیم نه جمهوری جفاگری و فحاشی و هتک حقوق بی گناهان.
سوال من از ولی امر مسلمین جهان که در مقام افتا و مرجعیت اند این است که آیا تاکید شما بر بصیرت فقط برای مخالفان حکومت است و یا موافقان هم باید بصیر باشند؟ آیا به نظر شما خواصی چون آیت الله هاشمي رفسنجانی و سید محمد خاتمی بصیرت ندارند اما آقای شیخ جنتی و امثال ایشان بصیرت دارند؟ چگونه است که اسوه های ادب و آگاهی و ایمان که از همه مسئولیت ها برکنار شده اند به تبعیت از هوای نفس و عشق به قدرت و مقام متهم شده اند اما در مورد آنها که در راس قدرت هستند و برای حفظ آن از هیچ برخورد ضد اخلاقی و ضد اسلامی دریغ ندارند به گونه ای سخن گفته می شود که انگار راهبان و زاهدان زمانند و در جهاد نفس رکورد پیروزی ها را شکسته اند. آقای آبراهام لینکلن حرف خوبی دارند که شما ممکن است مردم را برای مدتی فریب بدهید اما محال است که همه مردم را برای همیشه گول بزنید. امام علی هم فرمودند "انظر الي ما قال ولاتنظر الي من قال"... یعنی به گفته نگاه کن نه به گوینده.تازه این صحبت آبراهام لینکلن مربوط به زمانی است که این ماهواره ها و ارتباطات اینترنتی وجود نداشت و سیاست های فریبکارانه آن هم در عصر انفجار اطلاعات و در حالیکه شرق و غرب عالم همزمان یکدیگر را می بینند و با هم سخن می گویند دیگر کاربردی ندارد.
بسیاری از سیاستمداران معتقدند که استراتژی جنبش هایی که خواهان تغییر در راس هرم قدرت سیاسی هستند با شکست و ناکامی مواجه خواهند شد و در صورت نیل به اهداف خود نهایتا ره به سوی استبداد و انحصار طلبی خواهند برد. شما چقدر به تغییر در بالا باور دارید؟
همه چیز به اراده ملتها و مشارکت مستمر و ایجاد كنترل و بالانس در قوای حاکمیت بستگی دارد. عقب نشینی مردم از صحنه تصمیم گیری ها مشوقی برای مستبدین جدید خواهد شد. قرار نیست مردم از استبداد سیاستمداران و روشنفکران که صورت خود را مي تراشند و کروات می اندازند خلاص شوند اما به استبداد رهبران مذهبي گرفتار شوند. اگر خواهان حکومت عدل علی هستیم باید به کلمات امیرالمومنین توجه کنیم. علی تنها کسی بود در تاریخ بشریت که گفت سلوني قبل ان تفقدونى اما همین علی از مردم می خواست که او را نصحیت کنند و از بازماندگانش خواست که بگذارند قاتل او از همان غذای امیرالمومنین استفاده کند این بسیار متفاوت است با حاکمان ما که نمی گذارند خانواده موسوی و کروبی علی رغم کسالت و کهولت سن از غذایی که فرزندان رنجورشان آورده اند استفاده کنند و فرزند شهید مظلوم آیت الله بهشتی را روانه زندان مي کنند.
آیا در این مقطع زمانی قانون اساسی موجود ظرفیت مطالبات جنبش سبز را دارد؟
مشکل ما حقیقتا قانون اساسی نیست. زمانیکه تنظیم قانون اساسی در اولین مجلس خبرگان مورد بحث بود من به بحث های آن مجلس گوش می کردم یادم است آیت الله مکارم شیرازی در آن مجلس از دادن اختیارات زیاد به ولی فقیه نگران بودند و می گفتند تا زمانیکه امام خمینی زنده است مشکلی نداریم اما دادن این همه اختیارات به فقهای آینده که ممکن است دارای وزنه های علمی و اخلاقی و انقلابی و معنوی امام خمینی نباشند مشکل آفرین باشد. می خواهم عرض کنم قانون اساسی ایران یکی از مترقی ترین قانون اساسی های جهان در بعد پرداختن به حقوق جمهوریت است. حتی در اصول مربوط به ولایت فقیه اگر آنگونه که قانون اساسی اراده کرده و اظهار داشته عمل شود ایرادی نمی بینم. آیا بهتر است در راس کشور کسی مانند صدام حسین و حسنی مبارک باشد یا یک شخص مجتهد و شجاع و عادل و مدبر؟ اما متاسفانه در وضعیت کنونی ایران ولایت فقیه بسیار سیاسی شده است. اگر در چند مایلی اقامتگاه ولی فقیه لباس شخصی های جنایتکار که روی ساواکی های شاه را سفید کرده اند بتوانند مرتکب هرگونه تحدی و تجاوز شوند و صدای گریه ولی فقیه و فریاد او علیه این اهریمن صفتان شنیده نشود معلوم می شود که مشکل در قانون اساسی نیست بلکه مشکل در تطبیق قانون اساسی است. این را با آنچه در تاریخ شنیده ایم مقایسه کنیم که امیرالمومنین پس از شنیدن ایذای یک دختر یهودی توسط مزدوران معاویه گریه کرد و فرمود اگر کسی با شنیدن این خبر بمیرد نباید ملامت شود. آیا ایذای نزدیکترین یاران امام و ارعاب و ایجاد وحشت حتی در دل همسایگان آنها آن هم در نیمه های شب چیزی کمتر از آن دختر یهودی است؟
مشکل اساسی نه قانون اساسی بلکه تقديم الاراذل وتاخير الافاضل است در منشور دوم جنبش سبز به اجرای بدون تنازل تمام اصول قانون اساسی و بویژه اصول ناظر بر حقوق ملت تاکید شده است. این یک خواست شرافتمندانه است و من نمی دانم چرا بعضی از حاکمان ایران که دچار توهم هستند با این موضع مشکل دارند؟ در حقیقت دفاع از اجرای کامل قانون اساسی، دفاع از جمهوری اسلامی است و آنها که با غوغا گری و دروغ گویی و با ابزارهای زر و زور و تزویربه چنین تقاضاهایی تعدی می کنند دشمنان واقعی جمهوری اسلامی هستند. بسیار جای تاسف است که مدافعان رسمی جمهوری اسلامی وسیله فاصله گیری مردم بخصوص نسل جوان دانشگاهی از اسلام و تشیع شده اند. ما تا چند سال پیش از فرقه های شیطان پرست در ایران نشنیده بودیم اما به برکت عملکرد بعضي از مسئولین ایده ابلهانه اهریمن پرستی تا آنجا جدی شده است که هشدار مراجع بزرگوار حوزه علمیه قم را برانگیخته است.
حال اگر از منظری دیگر به جنبش های مردمی منطقه وجنبش مردم ایران نگریسته شود، غرب نسبت به این تحولات و جنبش سبز ایران ساکت و گاها موضع گیری های محتاطانه ای را پیش گرفته است. با توجه به اینکه شما یک روحانی بلندپایه مقیم درآمریکا هستید چه تعبیری از این سکوت دارید؟
تحولات منطقه نه تنها به مصیبتی بزرگ برای حکام منطقه و سلاطین خاورمیانه بلکه به چالشی بزرگ برای حکومت آمریکا تبدیل شده است. در مورد برخورد با مصر تناقض هایی بین پنتاگون و سازمان سیا و کاخ سفید وجود داشت و نهایتا اوباما از قیام مردمی مصر حمایت کرد. در حال حاضر آمریکا با دشواری های فراوانی روبروست قیمت نفت به بالاترین حد در یکی دو سال گذشته رسیده است و ارزیابی اوضاع خاورمیانه با توجه به اختلافات فرهنگی و قبیله ای هرکشور رسیدن به یک نتیجه کلی کاری دشوار است. آقای برژینسکی که مشاور امور امنیتی ریاست جمهوری کارتر بود چند سال قبل و در اوج جنگ افروزی های بوش هشدار داد که دنیا به سمت یک آگاهی سیاسی جهانی پیش می رود و اعلام کرد که این آگاهی باعث خیزش جوانان جهان سوم خواهد شد. آنها در می یابند که قربانی بی عدالتی و بهره کشی های ظالمانه شده اند و برای تغییر وضع موجود قیام خواهند کرد. او سبب این آگاهی ها را رسانه های گروهی و ورود به عصر انقلاب در اطلاع رسانی بویژه اینترنت دانست. برای اینکه آمریکا بتواند به کنترل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خود ادامه دهد برژینسکی خواستار تشویق دموکراتیزه کردن تدریجی و نه تغییرات انقلابی در جهان سوم شد. ولی از حرفهای برژینسکی چنین استناد می شود که حتی اگر جهان هرج و مرج بشود باز هم آمریکا بايد بتواند به نوعی کنترل خود را حفظ کند الان در آمریکا بعضی از اعضای حزب جمهوری خواه و گروههای طرفدار اسرائیل آقای اوباما را متهم می کنند که اگر کارتر فقط ایران را از دست داد اوباما دارد تمام خاورمیانه را از دست می دهد آنها می خواهند اوباما همچنان از دیکتاتورها دفاع کند در حالیکه اوباما به منافع دراز مدت آمریکا نگاه می کند و می داند که تاریخ مصرف حسنی مبارک بن علی و امثال انها تمام شده است و آمریکا باید با بازیگران جدید وارد معامله شود.
ای کاش رهبران جمهوری اسلامی نیز در خصوص سیاست داخلی به منافع درازمدت جمهوری اسلامی نگاه می کردند نه اینکه چه کسی دست بوسي می كند و کسانی چون دست بوسی نکرده اند برای همیشه طرد شوند درهر حال عليرغم شخصيت استثنائي و تعيين كننده اوباما این تغییر سیاست در آمریکا تنها جنبه شخصی ندارد زيرا آمریکا کشور ارگان هاست و نه اشخاص. آمریکا تصمیم ندارد از منافع استکباری خود عقب نشینی کند اما با درک شرایط جاری خاورمیانه و جهان دارد از تاکتیک های جدید استفاده می کند. آمریکا درست عکس ایران است ، سیاستهای خارجی اش استعماری و ضد اسلامی است در حالیکه سیاست داخلی اش بر اساس دموکراسی و احترام به حقوق بشر است. هرچند رگه هایی ار نژاد پرستی و تبعیض و پیچیدگی های قانونی وجود دارد اما اینها جنبه استثنایی دارد. اما ایران سیاست خارجی اش آزادی خواهانه و ضد استعماری است اما سیاست داخلی اش در بسیاری موارد ناجوانمردانه و ناعادلانه و حتی احمقانه است. در آمریکا ممکن است کسی ممنوع الورود باشد اما کمتر اتفاق می افتد کسی ممنوع الخروج باشد مگر اینکه جنایت او در دادگاه ثابت شود و تا پایان محاکمه باید در کشور بماند. حتی آقای جولیان اسانگ بنیانگذار ویکی لیکس که همه اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا را بر ملا کرد اخیرا به کنفرانسی در دنور دعوت شد تا آزادانه سخنراني كند اما در ایران سید محمد خاتمی که دو دوره ریاست جمهوری ایران بوده است اجازه خروج از کشور و شرکت در یک کنفرانس آنهم در ژاپن داده نمی شود. سکوت اوباما نسبت به تحولات اخیر نسبی است نه مطلق و دلیل آن واضح است. آمریکا با مصر و تونس و بحرین رابطه مستقیم دارد و خانم کلینتون می توانست به راحتی تلفنی با مبارک صحبت کند و از او بخواهد که به معترضین امتیاز دهد اما چنین چیزی در ایران مصداق ندارد. این به آن معنا نیست که آمریکا هیچ ارتباطی با ایران ندارد اگر حرف هایی جنایتکاران و تروریستهای مانند ریگی درست باشد بعضی از سازمان های اطلاعاتی آمریکا به کارهای تروریستی در ایران کمک کردند. زمانی که اوباما روی کار آمد و به ایران پیام نوروزی ارسال کرد به نظر مي رسيد اوباما فرصت خوبی باشد برای یک رابطه روشن و محترم بین دو کشور نه رابطه گرگ و میش. مثال خوب آن کشور ترکیه است که با همه رابطه د ارد و در جای خود حرفهای خیلی قوی و منطقی تر از ایران می زند و در حال حاضر همه به حرف های ترکیه احترام می گذارند. اما ایران بدلیل تقدم منافع شخصی بر منافع کشور و تلاش برای حفظ قدرت شعارهای افراطی و فریب کارانه از فرصت استفاده نشد. زمانیکه احمدی نژاد به بوش و اوباما نامه نوشت و خواستار نزدیکی به آمریکا شد رقبای سیاسی او در داخل نظام با استفاده از شیوه های هوچی گرایانه خود احمدی نژاد مانع موفقیت او شدند.
در پایان آیا در آینده ای نه چندان دور می توان به خاورمیانه و ایرانی منهای حکومت های دیکتاتوری دست یافت؟
جواب این سوال در قران آمده است: " إن الله لايغير مابقوم حتى يغيروا مابأنفسهم" سرنوشت تغییر ملت ها بستگی به اندیشه و انگیزه و اراده آن ملت ها دارد. دیکتاتورها تنها در صورتی موفق می شوند که مردم آنها را تحمل کنند. ظاهرا دیکتاتوری به شیوه نیم قرن گذشته در حال پایان است. ملتها با آگاهی، شجاعت، ایثار و شهادت در حال پرداخت بهای آزادی خود هستند. بهترین راه برخورد با دیکتاتورها برخورد مسالمت آمیز و نه برخورد خشونت آمیز و مسلحانه است. موج آگاهی و قیام در خاورمیانه باعث تعجب جهانیان شده است.من برای موفقیت دو بعد جمهوریت و اسلامیت در ایران دعا می کنم. در هرحال حاضر هر دو بعد بشدت آسیب دیده اند هرچند که در اوائل انقلاب هم اشتباهاتی صورت گرفت اما می توان آن را بحساب شرایط خاص انقلاب و کم تجربگی دولتمردان جدید گذاشت. اما در آن شرایط هم زمانیکه گزارشی از خودسری ها و قانون شکنی های کمیته های انقلاب به امام رسید بالافاصله آن فرمان تاریخی هشت ماده ای را صادر کردند. انتظار نبود بعد از سی سال تجربه سیاسی اشتباهاتی بدتر از اشتباهات اول انقلاب تکرار شود و هیچ اعلامیه هشت ماده ای هم صادر نشود. آینده ایران انشالله خوب و امید بخش است همان چیزی که آقایان آنرا جریان فتنه می دانند نعمت بزرگس برای آینده کشور شد. می دانید که قرآن حتی اموال و اولاد را فتنه می داند فتنه می تواند خیر و یا شر باشد.
اگر جنبش سبز یک فتنه بود از نوع خوب آن بود در این جا فتنه به معنای امتحان است اما متاسفانه مسئولان حکومت برای این امتحان آماده نبودند. یادتان است امام خمینی آمریکا را شیطان بزرگ خوانند مي خواهم مزاحا بگویم که اگرقرار است کسی شیطان باشد بهترست بزرگ باشد تا کوچک، یک شیطان بزرگ بهتر از یک شیطان کوچک است. هفته گذشته مجلس نمایندگان ایالت میشگان از من دعوت کردند که یکی از جلسات پارلمان را با دعا و تذکرات اخلاقی افتتاح کنم. جالب است که زمانیکه پشت تریبون قرار گرفتم رئیس جلسه از تمامی روسای حزب دموکرات و جمهوری خواه خواست که به احترام دعای یک رهبر مسلمان بپا خیزند. در تمام مدتی که من سوره حمد را قرائت می کردم آنها با احترام گوش می کردند و در پایان با کلمات قران از آنها خواستم از حقوق شهروندی و آزادی های مذهبی و عدالت اجتماعی دفاع کنند و در برابر فقر اقتصادی و نژاد پرستی و جنگ افروزی آمریکا موضعگیری کنند و مجلس را به خانه امید برای ناامیدان و صدای محرومان تبدیل کنند، در تمام این مدت نمایندگان با احترام و سکوت گوش می دادند. حال این را مقایسه کنید با مجلس ایران که بعضی از نمایندگان آن به شکل مشمئز کننده ای در پشت تریبون مجلس خواستار اعدام باصطلاح سران فتنه می شوند. آنها باید برای ابد از این اقدام ننگین خود احساس شرم کنند و باید بهتر از هرکسی بدانند که مجلس جای تصویب قوانین عادلانه است و نه شعارهای مسخره و تهدید آمیز. اگر قرار است کسی هم اعدام گردد باید از طریق قانون و رای قضات عادل باشد. این همان مصداق قصاص قبل از جنایت یا داستان گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری.
حجاب جاه و مقام بسیار کوتاه و گذرای دنیایی جلوی چشم این حضرات را گرفته است و در حالیکه ظاهر عارفانه به خود می گیرند اما زندگی غافلانه ای را سپری می کنند. همانگونه که در سورهى اعراف آيهى 179 مىخوانيم: "لهم قلوب لايفقهون بها و لهم اعين لايبصرون بها و لهم اذان لايسمعون بها ......... اولئك هم الغافلون".
در پایان بعنوان یک شهروند دلسوز ایرانی که هنوز امیدوار است تا مسئولان حکومتی از خواب غفلت بیدار شده و کشور را از فلاکت نجات دهند مایلم از پیشنهاد بزرگوارانه حضرت حجت السلام والمسلیمن احمد منتظری فرزند ابوذر زمان مرحوم آیت الله منتظری پشتیبانی کنم. این پیشنهاد یک نصحیت مخلصانه و فرصتی دیگر برای اصلاح ذات البین و گفتگوی باز و صادقانه بین رهبری و اعضای اصلی خانواده انقلاب برای خروج کشور از این بحران کنونی کشور است. مطمئن نیستم که این نامه به دست رهبری رسیده باشد اما این نامه در اینترنت موجود است و امیدوارم قبل از آنکه یک امام جمعه موقت و یا یک سپاهی دستور قطع اینترنت رهبر را هم صادر کند پیام را دریافت کنند و به محتوی آن اقدام کنند. به هرحال به دستور قرآن ما خواهان اصلاح امور هستیم لذا با هرگونه تخریب و آتش سوزی و حمله به اماکن عمومی و خشونت چه از سوی کانگسترهای دولتی و چه گروههای تروریستی مخالفیم. ما برای آیت الله صاتعی و همه مراجعی که در سالهای اخیر مظلوم واقع شده اند دعا می کنیم.
No comments:
Post a Comment