مرور رویدادها
از دو ماه پیش خبر موثق داشتیم که فشار بسیار سنگین اعمال می شود بر آقای خامنه ای که با صدور فرمان دستگیری آقایان موسوی و کروبی "کار را یکسره کند". خبر داشتیم که او احتیاط می کرد. حدس این بود که نگرانی وی از بلندی موج اعتراض های آنی نیست. امتناع از این کار دو دلیل داشت: تقویت دلبستگی مردم و تثبیت موقعیت آنان به مثابه رهبران مورد احترام و اعتماد ملت و تشدید شکاف در درون دستگاه حاکمه و امکان نگرانی و مقابله بخش عمده ای از اصول گرایانی که خود را قربانیان بعدی می پندارند.
نامه سرگشاده مورخ بیستم دیماه به آقای خامنه ای بر مبنای مشاهده همین فشارهای راست های افراطی بود. می دانستم و می دیدم که رهبر جمهوری اسلامی ایران متاسفانه هر روز یک گام عقب میرود و به امثال آقایان جنتی و مصباح قدم به قدم نزدیک تر می شود. چند روز پیش دیدم در سایت های نزدیک به آقای مصباح زده اند که او در منزل شخصی میزبان رهبر جمهوری اسلامی ایران بوده است. دست آموزهای مصباح حالا یک گروه شان در "قرارگاه عمار" جمع شده اند. از نام ها و حرف هاشان پیداست که همان طراحان قتل های زنجیره ای و اعضای ستاد کودتا هستند. سخنرانی حجته الاسلام پناهیان چند روز قبل از 25 بهمن نشان داد که که نقشه به زندان بردن آقایان موسوی و کروبی هیچ ربطی به نامه آنان به وزارت کشور و تقاضای تظاهرات 25 بهمن نداشته و مقدمات آن کاملا چیده شده بوده است. افتضاحی که در جلسه 26 بهمن ماه مجلس شورای اسلامی رخ داد، آن نعره زدن های "مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی"، هم نشان داد که دو گروه بندی اصلی اصول گرا، شورای نگهبان و مجلس، به جز احتمالا شخص احمدی نژاد، در موضوع به توافق رسیده و شخص رهبر هم به آنان پیوسته است.
نشانه دیگر عقب نشینی و تسلیم گسترده تر رهبری جمهوری اسلامی خبرهایی است که پیرامون نامزد شدن یا نشدن آقای رفسنجانی و آقای مهدوی کنی برای ریاست مجلس خبرگان منتشر می شود، کلیپ ویدئویی حمله و هتاکی به خانم فائزه هاشمی فاکت دیگری است که می گوید تعرض بچه های مصباح برای کسب تمام اهرم های قدرت در آستانه ثمر دادن است.
راست افراطی: در مسیر انحصار قدرت
از آنچه در پشت پرده قدرت گذشته است اطلاع نداریم. اما امتناع آقای احمدی نژاد از "محکوم کردن سران فتنه" و هم نوایی با مجلسیان، و هم چنین حملات بسیار تند "بچه های مصباح" به رحیم مشایی، نزدیک ترین شخص به او، نشان می دهد که "مذاکرات" میان دو گروهبندی حاکم، راست خونخوار و راست سنتی، برای تقسیم انحصاری قدرت سیاسی میان خود و حذف بقیه جناح ها به نتیجه قطعی رسیده و به اجرا گذاشته شده است. طبق این توافقات ترکیب اساسی مجلس و دولت آتی از هم اکنون مورد توافق قرار گرفته و انحصاری شده است. برای من مسلم است که حمایت آشکار و همکاری کامل برای بیرون کردن موسوی و کروبی از نظام و قرار دادن آن دو در "جبهه برندازی" نخستین گام در اجرای توافقات برای تقسیم مواضع قدرت بوده است.
در طول 32 سال گذشته هیچ یک از روسای دولت و مجلس باقی نمانده اند که بعد از افتادن از قدرت توسط حاکمان به لجن کشیده نشده باشند و هنوز به مثابه خدمت گزاردگان به نظام مورد احترام باشند. رفسنجانی و کروبی و موسوی و خاتمی و ناطق نوری سران قوه مجریه و مقننه ایران و نیز ابوالحسن بنی صدر و مهدی بازرگان، همه و همه شعار "مرگ بر" را از درون نظام شنیده اند. هیچ کس نیست که خدمت کرده باشد. همه خائن و مزدور بیگانه از آب در آمده اند. تردید ندارم که روسای فعلی و بعد مجلس و دولت نیز از این سرنوشت تلخ جان بدر نخواهند برد. این ها افراد استثنایی نیستند. مهم نیست که کدام یک اول قربانی و لگد می شوند. مهم این است که قطعا این اتفاق خواهد افتاد و لگد زدن به موسوی و کروبی، رویای دیگری برای جمهوری اسلامی داشته اند، مقدمه آن است.
جنبش سبز: شرط های تثبیت و انسجام
ارزیابی موشکافانه مناسبات قدرت و تحلیل روندهای ممکن شواهد بسیار متقنی عرضه می کند که قطعی می کنند، آنچه در این روزها می تواند انکشاف یابد شکست راست افراطی و کسب قدرت سیاسی نیست. تعرض راست افراطی ادامه خواهد یافت تا زمان تقسیم مواضع قدرت بین دو جناحی که اخیرا به ائتلاف رسیده اند، فرا برسد. جنبش سبز باید نیروی خود را برای آن روزها متحد و آماده نگاه دارد. وظیفه عملی در این روزها حفظ خود و گسترش پایه اجتماعی جنبش، ارتقای سطح همگرایی و همبستگی پاره های جنبش است. در روندهای پیش رو، هر تعرضی که هدف آن تثبیت موقعیت هژمونیک موسوی و کروبی باشد، هر تدبیری برای بالا بردن سطح توافقات برنامه ای در جنبش سبز صورت گیرد، هر تلاشی که هدف آن متحد تر، متمرکزتر کردن، با برنامه تر کردن جنبش باشد، باید با جدیت تمام دنبال شود و هر عملی که رقابت درونی میان چهره های متنفذ جنبش را دامن زند، هر حرکتی که به تضعیف موقعیت آقایان موسوی و کروبی، به مثابه رهبران واقعی حرکت مردم، آسیب برساند، حرکاتی زیان بار و دشمن کام است. بدون باز تر کردن شکاف های بالقوه درون نظام و شکستن اتحاد شوم دو بخش اصول گرایان علیه سبز ما قادر نخواهیم شد حرکت مردمی در ابعاد بزرگ سازمان دهیم. بدین منظور باید تمام تجربه و تدبیر سیاسی به کار گرفته شود که تلاش های خائنانه مسوولین امنیتی نظام جمهوری اسلامی ایران برای "برانداز" معرفی کردن جنبش سبز و مشروعیت زدایی از رهبران سبز به سنگ خورد و خنثی شود.
خطر دوم
من در نوشته قبلی تحت عنوان "خطر اول – خطر دوم" تلاش کردم نشان دهم که چگونه راست خونخوار، چه در ایران و چه در ایالات متحده امریکا به میدان آمده است که جنبش مردم سالارانه و مدنی ایران را زمین بزند و عرصه سیاست در ایران را قرق گاه دو نیروی واقعا سیاه سازد. با بلند شدن موج اعتراضات سرنگونی و تزلزل رژیم های غرب گرا در دنیای عرب نیروهای مخالف اوباما در امریکا تاکتیک خود را تغییر داده و به سرعت وارد عمل شده که سازمان مجاهدین خلق را به عنوان "تنها آلترناتیو دموکراتیک" مورد حمایت دولت امریکا قرار گیرد. طی یک ماه گذشته 3 کنفرانس در بروکسل، واشینگتن و پاریس، با شرکت ژنرال های "بازنشسته" و سران سرشناس دولت بوش و عده ای از دیگر از صاحب نامان تشکیل شد. هدف نخست کنفرانس ها خارج کردن نام مجاهدین از لیست سازمان های تروریستی در امریکاست. فعالیت ژنرال جمیز جونز و جان بالتن در این مورد خیره کننده است. جونز تا 4 ماه پیش مشاور عالی امنیت ملی در دولت اوباما بود.
اما خطایی مهلک است هرگاه کسی این خطر را عمده تلقی کند. خطر این خطا فقط در این حد است که راه باز کنند امثال مصلحی ها و قداره کش های حکومتی تبلیغ کنند که مخالفین آنان از قماش جان اند. آنها در کمال وقاحت عکس آقایان موسوی و کروبی را عوامل سر سپرده مسعود رجوی و عامل اسرائیل معرفی می کنند.
بارها نوشته ام و گفته ام که این کارها نه ما را امریکایی می کند و نه ما را باید به سوی دشمنی با رقبای منطقه ای و جهانی امریکا بکشاند. جنبش سبز باید اکیدا حراست کند که هیچ شعاری علیه هیچ کشوری داده نشود. این کار نه فقط به زیان صلح و همزیستی ملت هاست، بلکه راه باز می کند که هم حکومت در باره ما بیشتر خطا کند و هم زمینه بسازد که برخی از فعالین واقعا به آلت پیشبرد رقابت دولت های دیگر در ایران بدل شوند. حالا که آقایان موسوی و کروبی در حبس هستند وظیفه حراست از هویت ملی و مردمی جنبش سبز بسیار سنگین تر است. اعتراض علیه حرکتی که جمیز جونزها شروع کرده اند وظیفه سخن گویان جنبش سبز است.
"زنده باد موسوی – زنده باد کروبی"
این است شعار اصلی. امروز و روزهای بعد . وقت آن است که موج حمایت آشکار و متحد ما برای دفاع از شرف ملی، حقانیت سیاسی به اوج برسد. زمینه هست و باید از حضور خیابانی برای اعتراض علیه رفتار کریه با شخصیت های ملی و مورد احترام ملت ایران، آقایان موسوی و کروبی، بهره گیریم. هر یک فریاد یک ضربه به عربده کشانی است که حیثیت کشور و شرف حقیقت را قربانی ماندن در قدرت و حذف رقیبان سیاسی می کنند. اما بشدت باید مواظبت کنیم که تاثیر حرکت اعتراضی ما صرفا حمایت فعال از رهبران سبز باشد و به تسطیح کننده راه برای تقسیم عرصه سیاست در ایران به دو نیروی خشونت گرا و کینه جو تبدیل نشود. در این ارتباط همه کسانی که به حفظ هویت، به حفظ اعتبار رهبران، به حفظ منافع ملی، و بخصوص به زدودن خشونت و کینه از صحنه سیاست و مبارزه سیاسی در ایران متعهدند باید حداکثر تلاش خود را به کار گیرند که شعارهای تظاهرات به شعارهای حمایتی از آقایان موسوی و کروبی محدود شود و به عرصه های دیگر کشیده نشود. یکی از مناسب حال ترین شعارها برای روزهای آتی همین شعار "یا حسین میرحسین" و "یا مهدی شیخ مهدی" است که این روزها طرح شده است.
لندن – دهم اسفندماه 1389 (اول مارس 2011)
No comments:
Post a Comment