Sunday, February 28, 2010

افسردگی شدید دکتر تاجیک پس از مصاحبه ی تحمیلی

طبقه بندی: سایر
اختصاصی جرس/ افسردگی شدید دکتر تاجیک پس از مصاحبه تحمیلی

شبکه جنبش راه سبز (جرس): دکتر محمدرضا تاجیک به افسردگی شدید مبتلا شده است، اعصابش به شدت بهم ریخته و تحت جدی ترین معالجات پزشکی قرار گرفته است.
تاجیک استاد دانشگاه شهید بهشتی و از مشاوران سیاسی میرحسین موسوی است که بهمن ماه بازداشت شد و زیر فشار فزاینده مجبور به اجرای مصاحبه فرمایشی از تلویزیون حکومتی ایران شد.
به گزارش خبرنگار جرس از تهران اجرای این مصاحبه تحمیلی که این استاد علوم سیاسی را مجبور کرده بودند علیه یافته های یک عمر دانش سیاسیش سخن بگوید و به نحوی از تدبیر مقام معظم رهبری حمایت کند چنان در روح و روان او تأثیر منفی گذاشته که از ملاقات با هر کسی می گریزد و روزانه زیر نظر پزشک مقادیر زیادی دارو مصرف می کند.
خانواده تاجیک روزهای دشواری را سپری می کنند

انتظارات رهبری از رییس قوه ی قضاییه درباره ی اعدام مخالفان سیاسی

طبقه بندی: سایر
اختصاصی جرس/ انتظارات رهبری از رئیس قوه قضائیه درباره اعدام مخالفان سیاسی
لاریجانی: درخواست مقامات مافوق از من بیش از اینها بوده است!
شبکه جنبش راه سبز (جرس): به دنبال اعدام آرش رحمانی پور و محمدرضا علی زمانی در تاریخ 8 بهمن 88 شیخ صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه از سوی بسیاری از آشنایان و بستگان از جمله سید مصطفی محقق داماد رئیس اسبق بازرسی کل کشور مورد اعتراض شدید واقع شده که چگونه جرأت کرده حکم اعدام معترضان سیاسی صادر کند و دست خود را به خون بیگناهان آلوده نماید؟


به گزارش خبرنگار جرس از تهران، شیخ صادق لاریجانی در پاسخ اینگونه انتقادات پاسخ داده است " بروید خدا را شکر کنید. تازه من جلوی موج اعدامها را گرفته ام و تعداد اعدام شده ها را تقلیل داده و کنترل کرده ام!"
به گزارش خبرنگار جرس، لاریجانی برای اثبات مدعای خود به مباحث مطرح شده در یکی از جلسات شورای استفتای آقای خامنه ای اشاره کرده که در اواسط بهمن ماه در حضور خود وی تشکیل شده بود و آقایان شیخ محمد یزدی، شیخ احمد جنتی و شیخ محمد مؤمن قمی نیز در آن شرکت داشته اند.
در جلسه یادشده سه فقیه حکومتی مذکور ضمن پشتیبانی قاطع از اعدام رحمانی پور و علی زمانی خواستار ادامه روند اعدامها شدند. آنها اظهار داشتند که به لحاظ شرعی می باید همه سران فتنه که در زندان هستند اعدام شوند و فقه هرگز اجازه تضعیف حکومت اسلامی و ولایت فقیه را به احدی نمی دهد.
آنها به صراحت اعلام کردند که اگر از اول معاندان فتنه گر را اعدام کرده بودید، کار به اینجا نمی رسید و اکنون نیز برای کور کردن چشم فتنه چاره ای جز اعدام همه فتنه گران نداریم.
خبرنگار جرس می افزاید، آقای خامنه ای در پاسخ به بیانات فقهای مجلس استفتایش اظهار می دارد:" شما به لحاظ فقهی بحثتان را بکنید، اما به لحاظ سیاسی ازدیاد اعدامها برای نظام مضراتی دارد".
لاریجانی تصریح می کند که آقا (خامنه ای) در عین حال به من فرمودند: "انتظار ما انصافا بیشتر از اینها بوده است."
صادق لاریجانی می افزاید:" تمام کوشش من تا کنون این بوده که نگذارم بیش از این اعدام صورت بگیرد و الا درخواست مقامات مافوق از من بیش از اینها بوده است!"

واکنش دربرابرفاجعه کوی دانشگاه؛ اول سکوت بعد انکار

طبقه بندی: سایر
واکنش دربرابرفاجعه کوی دانشگاه؛ اول سکوت بعد انکار
یلدا آراسته
شبکه جنبش راه سبز(جرس):احمدی نژاد در تنها واکنش دولت به خبر حمله به کوی دانشگاه در 25 خرداد ماه، درسخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه 6 شهریور ماه گفت:«كارهایی كه در كوی دانشگاه‌ و بازداشتگاه‌ها انجام شد، از اجزای سناریوی دشمن بود و به وسیله وابسته‌های براندازی انجام شد.»

احمدی نژاد اعلام کرد: « شواهد و دلایلی داریم كه نشان می‌دهد ساحت نیروهای انقلابی، نظامی، امنیتی، اطلاعاتی از این اقدام شرم‌آور مبرا است.»

پنج ماه بعد از این اظهارات احمدی نژاد سوم اسفند ماه فیلمی منتشر شد که پرده از راز حمله به کوی دانشگاه برمی داشت. این فیلم بر خلاف ادعای احمدی نژاد گویای این بود که نیروهای سپاه و بسیج به فرمان فرمانده نیروی انتظامی وقت به کوی حمله کردند و دانشجویان را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند .

در خصوص این مدرک تازه اما نه تنها احمدی نژاد که تمام مسولان حکومت ایران سکوت کردند .

شش روز بعد سرانجام یکی از مراجع رسمی ایران به آن واکنش نشان داد . علاء الدین بروجردی رئیس کمسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی گفت این فیلم را ندیده است. وی در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران گفت که راحت ترین کار در فیلم مونتاژاست و باید با تامل به این فیلم نگریست. چرا که منبع پخش آن بی بی سی است و قابل اطمینان نیست .

با این حال وی وعده داد که این فیلم در کمسیون بررسی خواهد شد.

بسیاری که در هفته گذشته منتظر واکنش مقامات ایران به پخش این فیلم بودند، با اظهارات بروجردی، دور از ذهن ترین پاسخ را دریافت کردند ؛ این فیلم یک مونتاژاست.البته پیش از این نیزاعلام شده بود که فیلم « هاله نور»، حضور مشایی در« مجلس رقص » وعکس وی با یکی از بازیگران زن نیز مونتاژاست . به این ترتیب واکنش حکومت به این فیلم همان است که تا کنون بارها در برابر مدارک و اسناد تخلفات حکومتی نشان داده است : انکار.


سندی از یک جنایت

سوم اسفند فیلم هشت دقیقه ای از حوادث کوی دانشگاه در 25 خرداد ماه از بی بی سی فارسی پخش شد .در این فیلم نشان داده شد که نیروی انتظامی به همراه لباس شخصی ها وارد کوی دانشگاه ،کتابخانه و محوطه خوابگاه شدند و دانشجویان را کتک زدند و اموال آنها را تخریب کردند. راوی این فیلم می گوید که دستور این حمله را سردار رجب زاده رئیس وقت نیروی انتظامی تهران صادر کرده بوده است .

پس از انتشار این فیلم تهیه کننده برنامه 60 دقیقه که پخش کننده این فیلم بود در توضیحاتی اعلام کرد که این فیلم چگونه به دست بی بی سی رسیده است .او در توضیحاتش گفت که کسانی این فیلم را 2 اسفند ماه به دست این مرکز رسانده اند و خواسته اند که قبل از انتشار آن روی اینترنت از یک شبکه خبری پخش شود که سندیت آن بیشتر محرز باشد .

همان شب نسخه 18 دقیقه ای این فیلم روی اینترنت منتشر شد و درحالی که کاربران اینترنتی در جهان این فیلم را دست به دست می کردند هیچ واکنشی از سوی مقامات رسمی ایران دیده نشد .

دستوری برای سکوت

چهارم اسفند ماه خبرگزاری تابناک بدون آنکه اشاره ای به این فیلم بکند، گزارشی منتشر کرد از پخش دی وی دی حوادث بعد از انتخابات در ایران که تصاویر آن از بی بی سی و صدای امریکا گرفته شده بود .
به گفته روزنامه نگاران، شورای عالی امنیت ملی و معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد در بخشنامه هایی جداگانه به تمامی روزنامه ها و خبرگزاری های داخلی دستور داده اند که از درج هرگونه مطلبی در خصوص فیلم کوی دانشگاه پرهیز کنند .

اولین واکنش ها

اولین واکنش را به طور رسمی جمعی از دانشجویان گروه فلسفه دانشگاه تهران نشان دادند .آنها در نامه ایسرگشاده به غلامعلی حدادعادل اعلام کردند که در اعتراض به رفتار با دانشجویان سرکلاس های درس وی حاضر نخواهند شد .

میرحسین موسوی هم در گفتگویش با کلمه به انتشار این فیلم اشاره کرد و گفت : « فیلمی که اخیرا در مورد حمله به خوابگاه دانشجویان پخش شد نشان می دهد که تا چه اندازه روحیه فرقه گرایی، سبعیت ایجاد می کند.به نظر کسانی که مشغول ضرب و شتم دانشجویان هستند، فرزندان این ملت از حیوانات هم کم ارزشترمی نماید و فاجعه بارتر اینکه در سطوح مختلف، مسئولین می گویند که نمی دانند حمله کنندگان چه کسانی هستند. این توهینی بدتر به شعور دانشجویان و مردم است.»

هشت اسفند ماه هم روزنامه کیهان سکوت رسانه ای را شکست و در مطلبی کوتاه از این فیلم یاد کرد و آن را سندی با کارگردانی رسانه های بیگانه برای اختلاف افکنی میان نیروهای انتظامی و امنیتی دانست.

حمله شبانه

24 خرداد ماه دانشجویان تهران و چند شهر دیگر ایران در اعتراض به نتایج انتخابات 22 خرداد درمحوطه کوی دانشگاه تجمع کردند . در تهران این تجمع از ساعت 9 شب آغاز شد. ساعاتی بعد نیروهای امنیتی محوطه کوی را محاصره کردند. بنا به گفته شاهدان نیروهای انتظامی با پرتاب گاز اشک آور داخل محوطه کوی می خواستند که این تجمع را بر هم بزنند.

ساعت 2 نیمه شب سرانجام نیروهای انتظامی همراه با لباس شخصی ها وارد کوی می شوند .
آنها شروع به ضرب و شتم دانشجویان و تخریب اموال می کنند .بنا به آنچه دانشجویان از حمله آن روزگفته اند از ساعت سه و نیم نیمه شب تا پنج صبح اتاق به اتاق رفته اند و دانشجویان را کتک زده اند و اموالشان را تخریب کرده اند .

اظهارات یکی از دانشجویان که در 25 خرداد ماه ثبت شد مطابق با همان چیزی است که در این فیلم دیده می شود .

او در گفتگو با رادیو فردا از حمله با گاز اشک اور و سنگ پرانی دانشجویان می گوید و اضافه می کند :
همزمان با تبادل سنگ میان نیروهای پلیس و دانشجویان، شدت پرتاب گاز اشک‌آور به داخل محوطه کوی که تا ساعت دوی بامداد ادامه داشت در حدی بود که اصلاً نمی‌شد در منطقه کوی دانشگاه نفس کشید و چندین نفر از دانشجویان از حال رفتند. با این حال روشن کردن آتش در ورودی کوی مانع از ورود پلیس ضد شورش به دانشگاه بود.

این دانشجوی حاضر در محل درگیری در کوی دانشگاه اضافه کرد که درگیری داخل کوی حدود نیم ساعت ادامه داشت و پس از آن دانشجویان سعی کردند داخل ساختمان‌ها پناه بگیرند که این بار نیروهای لباس شخصی وارد ساختمان‌ها شدند و با شکستن در تعدادی از اتاق‌ها بعضی از دانشجویان را کشان کشان بردند و با وارد کردن ضربات باتوم و با همکاری نیروهای پلیس آنها را بازداشت کردند.
و این صحنه ای است که در این فیلم نمایش داده می شود.

هیچ کس مسئول نیست

آن شب 160 نفر بازداشت شدند. دفتر تحکیم وحدت اعلام کرد که در درگیرهای کوی دانشگاه تهران و شیراز 7 نفر کشته شده اند و مسئول آن را بسیج و نیروی انتظامی دانست .

دولت ایران اما این آمار را تائید نکرد و تنها اززخمی شدن تعدادی خبر داد. چهار هزار دانشجو تحصن کردند و خواستار استعفای فرهاد رهبر رئیس دانشگاه شدند .
آن ها بر این باور بودند که این نیروها بدون اجازه رئیس دانشگاه نمی توانستند وارد محوطه کوی شوند.

پس از 18 تیر ما 1378 قانونی مبنی بر ممنوعیت ورود نیروهای انتظامی به محوطه دانشگاه تصویب شد بر اساس این قانون این نیروها تنها با تقاضای رئیس دانشگاه اجازه ورود به دانشگاه را دارند .

9 تیر ماه محسن کوهکن عضو هیات رئیسه مجلس اعلام کرد که نیروهای پلیس به در خواست فرهاد رهبر وارد کوی شده اند.
چند ساعت بعد از این اظهارات رهبر با خبرگزاری مهر گفتگو کرد و اعلام کرد که هیچ درخواستی برای دخالت پلیس نکرده است و نیروهای انتظامی آن شب با مجوز شورای تامین وارد کوی شده اند .

رهبر در اطلاعیه 26 خرداد ماه از اساتید دانشگاه تهران خواسته بود تا در اعتراض به این تعرض مقابل مسجد دانشگاه تجمع کنند.

تشکیل کمیته حقیقت یاب

پیش از این اظهارات اما علی لاریجانی گروهی را برای بررسی حوادث کوی دانشگاه تعیین کرده بود .

این اقدام پس از آن بود که آقای خامنه ای خواستار رسیدگی به حوادث کوی شد و آن را «تخلف بزرگ » خواند. 26 خرداد ماه لاریجانی خواستار پاسخگویی وزیر کشور به حوادث کوی دانشگاه شد .29 خرداد ماه حمیدرضا کاتوزیان یکی از اعضای گروه حقیقت یاب خسارات وارده به کوی را از حادثه 18 تیر 1378 فجیع تر دانست .

گروه حقیقت یاب متشکل از 6 نماینده به سرپرستی حسن ابوترابی نایب رئیس مجلس هستند.
27 خرداد ماه این گروه اولین گزارش خود را در صحن علنی مجلس ارائه کرد اما خبرگزاری ایلنا به نقل از حسن کامران خبر داد که قرائت این گزارش باعث به وجود آمدن درگیری در مجلس شده است .

13 مرداد ماه این کمیته اعلام کرد که بنا به محتوای گزارش حمله به کوی دانشگاه این گزارش به احتمال زیاد در جلسه غیر علنی خوانده می شود.

رسیدگی نمی شود

مهدی عربشاهی دبیر تشکیلات تحکیم وحدت اما به این گروه حقیقت یاب ایمان نداشت. وی اعلام کرد که پیشتر نیز در برخورد با دانشجویان کمیته های حقیقت یاب برای بررسی ریشه های مسئله تشکیل می شد اما به نتیجه روشنی نرسیده است. خیلی از کسانیکه به عنوان لباس شخصی به کوی حمله می کنند، دارای هماهنگی هایی با برخی از مراکز قدرت هستند. تصورم این است این بار هم به جایی نخواهد رسید.

خودسر بوده اند

16 تیر ماه احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی اعلام کرد که تمام بازداشت شدگان کوی دانشگاه به اصرار فرهاد رهبر و با مسوولیت شخص او آزاد شده اند .او حمله کنندگان به کوی را «عده ای خودسر» دانست . اما انتشار این فیلم ثابت کرد حمله به کوی دانشگاه نه توسط افراد خودسر و دشمنان خارجی که توسط نیروهای انتظامی با لباس نیروی انتظامی و با فرمان نیروی ارشدشان صورت گرفته بود. این فیلم سند روشنی است از آنکه این حمله با آگاهی نیروی انتظامی بوده است .


گزارشی که ارائه نمی شود

گزارش بازداشتگاه کهریزک در مجلس قرائت شد. کمیته حقیقت یاب پس از گذشت 8 ماه هنوز گزارش کوی دانشگاه را قرائت نمی کند .

رییس کمیته ویژه مجلس در مورد حادثه کوی دانشگاه با تاکید بر اینکه هیچ‌گونه نگرانی در مورد ارائه این گزارش در صحن مجلس وجود ندارد، خاطرنشان کرد: گزارش کوی دانشگاه تهران همانند گزارش بازداشتگاه کهریزک صریح و شفاف است و پس از نتیجه‌گیری بهتر در صحن مجلس قرائت خواهد شد.

این تاخیر در حالی است که حتی برخی نمایندگان مجلس نیز خواستار آن هستند که این گزارش زودتر قرائت شود. آخرین اظهار نظر در خصوص حوادث کوی دانشگاه پیش از این توسط محمد دهقان عضو هیات رئیسه مجلس در 25 شهریور ماه صورت گرفته بود که در آن وعده داده بود گزارش ها تهیه شده است و ریشه این اقدامات خشک خواهد شد .
http://www.alborznews.net/files/fa/news/1387/9/6/3533_731.jpg

ولایت فرعون - علی افشاری

ولایت فرعون
علی افشاری




سخنان آقای خامنه ای در دیدار با اعضاء مجلس خبرگان حاوی ادعاهایی گزافی بود که نشان می دهد روحیه خودکامگی در وی به مراحل خطرناکی رسیده است. او کاملا از موضع خداوند صحبت کرده است که گویی همه مخالفان و متنقدان وی جماعتی کافر پیشه اند که می خواهند تیشه به ریشه نقشه و هندسه الهی بزنند. وی خود و تصمیماتش را معیار تبعیت و یا نافرمانی از فرامین خداوند می پندارد. تا جایی که می گوید: اطاعت از" خط و نقشه پروردگار برای سعادت جوامع انسانی"، مرتبه ای بالاتر از اطاعت در مسائل و عبادات فردی دارد و تحقق آن نیازمند تلاش جمعی یک ملت است و «جمهوری اسلامی ایران» نیز نتیجه و تبلور اطاعت از راه و هندسه الهی است."



وی ادامه می دهد: در نظامهای اجتماعی غلط و غیرالهی، اقدامات فردی نمی تواند کشور و جامعه را به سعادت برساند اما در نظامهای متکی بر نقشه الهی، تخلفات فردی قابل اصلاح و مشکلات و نقائص قابل رفع است و این واقعیت، اهمیت بی نظیر تشکیل نظام مبتنی بر نقشه الهی را در سعادت ملتها اثبات می کند."



وی با این سخنان می خواهد حکومت فردی اش را توجیه کند که می کوشد یک تنه و بنا به تشخیص فردی سرنوشت ملت و کشوری را تعیین کند و حال برای توجیه مشکلات و ایرادات تصمیمات فردی اش می گوید در نظام الهی تخلفات فردی قابل اصلاح است!!!



در حالی که تجربه و خرد بشری نشان داده است که به صورت نسبی و در قیاس با راهکار هایی که بشر تا کنون به چشم دیده ، تنها واگذاری حق حاکمیت ملی به مردم به عنوان خلیفه الله و در سایه نظام دموکراتیک می توان تخلفات فردی را از بین برد و آسیب آنها را به حدا قل رساند. در اسلام نیز حکومت جنبه فرد محورانه ندارد بلکه حاکم در چهارچوب توافق با مردم ،احکام الهی را اجرا می کند. در اینجا صرف تشخیص و سلیقه فردی وی جایگاهی ندارد.



او تصمیات نهاد های تحت امرش را اعتباری الهی می بخشد تا ریختن خون معترضین بی گناه در خیابان ها را مباح جلوه دهد. او با این سخنان می خواهد سرکوب های خونین و خشن نیروهای نظامی ،انتظامی و امنیتی را توجیه کند! و شکنجه ها و دیگر اعمال ننگین رخ داده در بازداشتگاه ها را غسل تعمید کند و در این راه بی محابا از کیسه دین خرج می کند!



این ادعای رهبری اگرچه به میزانی متکی به نظریه ولایت فقیه و قرائت غیر انتخابی از آن است ولی حدود و دامنه وسیع تری دارد که از محدوده این نظریه تمامیت خواه فرا تر می رود.



او در اصل نظام جمهوری اسلامی را در خود و نظراتش خلاصه می کند و بدینترتیب وی انحصاری در انحصار ایجاد می کند که نه تنها همه مردم راهی به میدان تعیین سرنوشت ندارند ، بلکه فقط آن دسته از کارگزاران و جناح های نظام که پیرو و مطیع کامل مواضع وی هستند ، صلاحیت حضور در عرصه نقش آفرینی در نظام را پیدا می کنند و دیگران از گردونه مشارکت حذف می شوند.



نگرش وی که تصمیمات مجریان منصوب وی و جریان سیاسی حامی اش را مشروعیتی الهی می بخشد و به احکام حکومتی جنبه تقدس و تغییر ناپذیر می دهد، در اصل مصداق بارز فرعونیت است.



این نگرش هیچ تناسبی با باور های اصیل و راست بنیاد اسلامی ندارد و بر عکس انحراف از موازین اسلامی را بازتاب می دهد. فرعونیت در قرآن به معنای شرک و یا نفی وجود خداوند نیست، بلکه فرعون نماد فردی است که می خواهد اختیارات خداوند را داشته باشد و با خلایق از موضع پرودگار عالم برخورد کند . فرعون کسی است که خود را عقل کل می داند . به هیچکس پاسخگو نیست . خود را مجاز می داند که هر برخوردی با مردم انجام دهد و هیچ حدود و چهارچوبی را برای محدود کردن دامنه اعمالش نمی پذیرد. او نسبت خدا وبنده را به حاکم و مردم تعمیم می دهد.



چنین صفاتی امروز کاملا در رهبری جمع است و بدنترتیب او بر علیه ملت و شریعت محمدی طغیان کرده است.



حتی نظرات پیامبر گرامی اسلام در حوزه حکمرانی و اداره امور جامعه بگونه ای نبود که چونان آیات قران وحی منزل باشد. افراد سئوال می کردند ، ایراد می گرفتند و حتی در مواقعی تصمیمی مخالف نظر شخصی پیامبر اتخاذ می شد مانند جنگ احد که پیامبر پیشنهاد کرد که در مدینه بمانند و با حفر خندق در آنحا با نیروهای جاهلیت بجنگند اما اصحاب نظر شان این بود که به منطقه احد بروند و نهایتا نظر آنان انتخاب شد یا هنگامی که پبشنهاد پیامبر در خصوص فرماندهی اسامه این زید بر سپاه اسلام پذیرفته نشد. رعایت عقل متعارف زمانه، متقاعد سازی و مشورت ابزار های اصلی تصمیم گیری های حکومتی پیامبر بودند.



رسول الله در اواخر حیات پر برکتش مردم مدینه را احضار کرد و به صراحت گفت هر کس اگر آزاری و بد رفتاری از او دیده است، بلند شود و او را قصاص کند. چنین درخواستی بدین معنا است که نبی الرحمه در مواجهه با مردم و مدیریت حکومت خود را بری از خطا نمی دانست .مردم و نخبگان را فقط دارای تکلیف نسبت به نظام الهی نمی دانست بلکه برای آنان حقوقی هم قائل بود.



استناد خامنه ای به آیه شریفه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» تکرار روایت تلخ سوء استفاده دیرینه پاره ای از مسئولین جمهوری اسلامی است که اطاعت از اولی الامر را در سطح اطاعت ار خدا و پیامبر قرار داده اند و بدینرتیب وی اطاعت از نقشه پرودگار را که در اصل نقشه خود را در چنین جایگاهی قرار می دهد ، مهمتر از اطاعت در مسائل و عبادات فردی می داند.



در حالی که آیه بعدی نسخ کننده همطرازی نظرات اولی الامر با پرودگار و حضرت رسول است. آنجا که خداوند می فرماید: فان تنازعتم فی شی فردوه الی الله و الرسول . یعنی هر جا اختلافی پیش آمد ، فقط نظر خداوند و رسول را حجت بگیرید.



بنابراین اطاعت از اولی الامر حالت مطلق و اصالت بالذات ندارد و حتی در مواردی می تواند خلاف حکم خدا و پیامبر باشد که در آن صورت تبعیت از آن جایز نیست. یعنی دیدگاه های اولی الامر را باید با بهره گیری از عقل در ترازوی ملاک های الهی و نبوی سنجید و در صورت تطابق به آنان عمل کرد. البته مراد از اولی الامر ائمه اطهار، حکیمان،متصدیان شایسته اداره امور ، نیکوکاران و علمای مهذب است. کارنامه مردود عملکرد رهبری، وی را فرسنگ ها از قرار گرفتن در عداد اولی امر دور می گرداند.تفسیر دولتی و جناحی- سیاسی از این آیه، لطمات و آسیب های شدیدی به کشور و شریعت زده است. اساسا ادعای اولی الامری توسط صاحب منصبان حکومت از خیل گسترده ادعاهای خودخوانده ای است که بدون اینکه اهلیت و شایستگی آن ثابت شده باشد ، فقط از امتیازات این جایگاه بهره جسته اند.



روایت داستانی از کتاب تذکره الاولیا حکیم عطار نیشابوری بسیار در این زمینه کارگشا است.



"نقل است که سلطان محمود به زیارت شیخ ابوالحسن خرقانی( از عرفای بزرگ)،قاصدی فرستاد که شیخ را بگویید که سلطان برای [دیدن] تو از غزنین بدینجا آمد، تو نیز برای او از خانقاه به خیمه‌ او درآی؛ و قاصد را گفت اگر نیاید این آیه برخوانید: "واطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامرمنکم." [از خدا اطاعت کنید و از رسول او و آنان که اداره‌ی امور شما را بر عهده دارند]


قاصد پیغام بگزارد. شیخ گفت: مرا معذور دارید. این آیه برو خواندند، شیخ گفت: محمود را بگویید که: چنان در اطیعو الله مستغرقم که در اطیعو الرسول خجالتها دارم تا به اولی الامر چه رسد؟! رسول بیامد و به محمود باز گفت. محمود را رقت آمده [دلش نرم شد] و گفت: برخیزید، که او نه از آن مرد است که ما گمان برده بودیم..."



از سویی دیگر نظام سیاسی و حکومتی ولو پسوند الهی و آسمانی نیز داشته باشد در نهایت یک برساخته زمینی و بشری است. چنین محصولی را نمی توان تقدس بخشید و خود آن را اصل قرار داد. ایرادات و انحرافات در انقلاب اسلامی از زمانی ریشه گرفت که حفظ نظام اوجب واحبات شناخته شد. در اصل بجای اینکه معیار هایی چون عدالت ، اخلاق ، کرامت انسانی و حقوق بشر تعیین کننده عیار درستی نظام باشند، خود نظام معیار سنجش شد و نظام نیز در تحلیل آخر چیزی نیست چون عملکرد حاکمان که در نظریه ولایت فقیه به برتری تصمیمات یک فقیه تقلیل می یابد. در حال حاضر که رهبری ضرروت اعلمیت وخبرویت در فقه را ندارد و نظامیان و امنیتی ها به همراه اقلیتی از سطوح پایین ساسله مراتب روحانیت عرصه را بر فقها در حکومت تنگ کرده اند، حتی فقاهت نیز دیگر ملاک و چهارچوبی برای نظام سیاسی به حساب نمی آید.



پنهان کردن چهره زشت استبداد در پشت نقاب دین و حاکم کردن خودخواهی و امور نفسانی بر جان ، مال و ناموس مردم قصه پر غصه ای است که صفحات متعددی از تاریخ اسلام را سیاه کرده و باعث تباهی زندگی مردم شده است.



اینک دیکتاتوری سید علی خامنه ای که هر روز با اتکا به افزایش حضور نظامیان در سیاست و پلیسی تر شدن فضای جامعه ، بدخیمی بیشتری پیدا می کند، بزرگترین تهدید برای اسلام و باور های دینی در ایران است.



از این رو جامعه دینداران و متدینین شایسته است تا اهتمام بیشتری در جمع کردن بساط این مصیبت عظمی از سر ملت و کشور ایران داشته باشند. ولایت فقیه در دستان خامنه ای بازتولید فرعونیت در شکلی فقهی است . البته این ولایت را باید ولایت استبداد خواند تا ولایت فقیه و راه حل آن جمع کردن بساط استبداد است. دامنه تفاسیر از فقه مختلف و متنوع است و در کنار تفاسیر استبداد پسند از آن تفاسیر مردم سالار و عدالت محور نیز وجود دارد.





*دیدگاه های وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه من نیست.

آیت الله خوب - عباس میلانی


آیت الله خوب
عباس میلانی/ترجمه روزبه مدرسی

چرا میراث هم سلولی قبلی من زنده خواهد ماند؟
به قلم عباس میلانی
مجله فارین پالسی



اگردر سال 2010 طلیعه پایان جمهوری اسلامی رخ دهد،این شاید به دلیل مرگ یکی از بنیانگذاران جمهوری اسلامی باشد.مردی که سه دهه پیش در زندان بد نام اوین دیدم.

در سال 1977من یک مبارز 27 ساله بودم که برای" اقدام علیه امنیت ملی" دستگیر شده بود.در آن سالها تقریبا تمام منتقدان شاه تحت این عنوان زندانی شده بودند. بلوکهای ال شکل زندان آجری اوین از مخالفان شاه پر شده بود، اکثرا مارکسیست،چپی،و دانشجویان دانشگاه. ساختمان همچنین تنی چند از مشهورترین رهبران انقلاب را در خود جای داده بود. شامل رئیس جمهور آینده علی اکبر هاشمی رفسنجانی و آیه الله العظمی آینده حسینعلی منتظری.

آنموقع زمان نسبتا خوبی برای زندانی شدن در اوین بود. چراکه شاه با عصبانیت تلاش میکرد با حرارت ترین دشمنانش را با پیروی از سیاستهای حقوق بشری جیمی کارتر آرام کند. به جای مجاز بودن به فقط یک ساعت هوا خوری در فضای کوچک بیرون،ما آزادانه به حیاط دسترسی داشتیم. ما میتوانستیم دور تیر چراغ برق و توری که از نخهای کهنه بافته بودیم والیبال بازی کنیم.(به خاطر دارم که رفسنجانی یک بازیکن مشتاق ولی بی قواره بود).

ولی علی رغم این تغییرات، ما شگفت زده شدیم وقتی نگهبانان به روحانی ها اجازه دادند نماز عید فطر را برگزار کنند در آن ماه نوامبر—برای اولین بار که به زندانیان اجازه داده شده بود تا چنین برنامه ای داشته باشند. روحانیون زندانی برای اینکه برای این آئین عبادی آماده شوند ، خود را در ردیفهایی در حیاط زندان سازمان دادند که رفسنجانی و منتظری در جلو بودند. و سپس منتظری فکور بی ادعا، که ردای سفید و شلوار سفیدی (که معمولا به طرز عجیبی در جورابش میزد)، به آرامی مورد اشاره قرار گرفت تا امام جماعت شود. این اولین درک من ازنقش او حتی در بین روحانیون بلند مرتبه در زندان بین ما بود.

30 سال بعد،پس از ترقی منتظری به مقامات عالیرتبه و تنزل نهایی اش،فوت آیت الله در دسامبر 2009 الهام بخش صدها هزار معترض، ملبس به سبز_ اپوزیسیون ایران امروز_ که به خیابانها هجوم آوردند تا شعارهایی از این دست بدهند که "منتظری راهت ادامه دارد حتی اگر دیکتاتور برما گلوله بارد". اعتراضات در روز مقدس عاشورا، یک هفته بعد از فوت ایشان، بار دیگرجنبش اعتراضی را زنده کرد، و معترضان بیشتری را از زمان ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری دزدیده شده در ماه ژوئن گذشته بسیج کرد. بیشتر این افراد حتی زمانی که آیت الله در اوین بود به دنیا نیامده بودند.

چگونه آدم محوری انقلاب اسلامی، در مرگش، تبدیل به شهیدی برای آنهایی شد که به دنبال اصلاح وحتی اگر لازم باشد سرنگونی آن (انقلاب) هستند. برای آنهایی که او را میشناختند راه منتظری اصلا تعجب آور نبود. در تمام عمرش منتظری همان مرد صادق،ساده و درستکار باقی ماند. دقیقا همان درستکاری بعدها او را دشمن جمهوری اسلامی کرد که به طور فزاینده در حال فاسد شدن بود. و این دقیقا همان چیزی است که او را برای ناراضیان امروزتبدیل به یک چهره دوست داشتنی میکند.

در زندان، منتظری به سادگی صحبت میکرد،و رفتارش بی پیرایه بود. او اهل شهرکوچکی دور از تهران بود، و تا زمان مرگش تلاش نمیکرد لهجه روستائیش را مخفی کند. برخلاف سایر روحانیون در اوین، که با زندانیان با گرایشهای چپی حرف نمیزدند، منتظری صحبت کردن با هر کسی را جالب میدانست. هر روز او از سلولش بیرون می آمد وبه حیاط کوچک میرفت و در آنجا قدم میزد. همواره بدنبال همراهی بود و گاهی آن همراه من بودم. ما معلوماتمان را رد و بدل میکردیم. من به انگلیسی او کمک میکردم (او با ترجمه قران تلاش میکرد به خودش تدریس کند)؛ در مقابل ،او صبورانه به سوالات من در باره تاریخ و الهیات شیعه پاسخ میداد.

منتظری قلبا روشنفکر بود. ولی همچنین عمیقا درگیر سیاست بود. برای بیشتر دهه 60 و 70،در حالیکه آیت الله روح الله خمینی درعراق و بعدا در فرانسه تبعید بود، منتظری نماینده و مدیر مالی او در ایران بود.وقتی او را در اوین شناختم تقریبا 60 ساله بود، منتظری قبلا دفعات بیشماری زندانی و آزاد شده بود، جدیدترینش برای لو ندادن نام خیرینی بود که به خمینی وجوهات میدادند. حتی زیر شکنجه هم حاضر به انجام این کار نشد.

تنها یک سال پس از آن نماز در حیاط زندان، انقلابیون شاه را در خیابانها سرنگون کردند. رژیم جدید اعلام کرد که باقی زندانیان سیاسی آزادند. و منتظری نهایتا پس از خمینی به عنوان قدرتمند ترین فرد کشور پدیدار شد.به عنوان جانشین انتخاب شده خمینی،منتظری توانایی منصوب کردن بسیاری از مقامات کلیدی و نهایتا رهبران بعدی انقلاب را داشت. به عنوان مثال رهبر و رئیس جمهور بعدی علی خامنه ای، تقریبا وقتی از گمنامی بیرون کشیده شد که منتظری او را به عنوان یکی از 4 امام نمازجمعه در تهران مشخص کرد.

ولی منتظری سبعیت و حیله گری نداشت تا در بازیهای سیاسی بعد از انقلاب باقی ( دوام بیاورد) بماند. از ابتدا هم قطاران جوانترو جاه طلب تر او،نظیر رفسنجانی و خامنه ای او را به عنوان مانعی می دیدند. هرچه بیشتر منتظری بر ارزشهای اخلاقی که رهبران انقلاب پیش از به قدرت رسیدن از آنها حمایت کرده بودند تاکید میکرد،خامنه ای و اطرافیانش به خاطر روشهای ساده اش او را بیشترمسخره و تلاش می کردند رابطه اش را با خمینی شکرآب کنند.

بحران نهایی وقتی شروع شد که خمینی مهدی هاشمی، یکی از اعضا دفتر او و برادر دامادش را به دلیل افشا کردن آنچه در واشنگتن به عنوان ایران کنترا نامیده می شود، را اعدام کرد. حدودا همان موقع، منتظری فهمید که به فرمان خمینی 4000 زندانی که دوره محکومیت قبلی شان را می گذراندند محکوم به اعدام شده اند.همراهان منتظری به او هشدار دادند که چیزی نگوید و صبر کند تا وقتی که رهبر شد برای تغییر تلاش کند.اما منتظری بیدار و خشمگین، نمی توانست صبر کند. در نامه هایی به خمینی، جنایاتی که توسط رژیم دائمی شده بود را تقبیح کرد و نوشت "این آنچیزی نیست که ما برایش مبارزه کردیم".

نامه منتظری را در معرض حمله های بیشتر قرار داد. بعدها، دشمنانش موقعیتش را گرفتند، اراذل و اوباش خانه اش را غارت کردند، و او راحصر خانگی کردند. یک آیت الله العظمی با هزاران دنباله رو فدایی برجسته تر از آن بود که کشته شود، و روحانیون قدیمی تر از لغو عنوان آیت اللهی او سرباز زدند. نتیجتا تا سال 2003،منتظری در حصر خانگی قرارگرفت. او برای باقیمانده عمرش شدیدا زیر نظر قرار گرفت.در یک طنز تلخ،او دوباره زندگی منزوی را که در اوین داشت تجربه میکرد، با این تفاوت که اینبار عذاب دهندهایش هم سلولی های قدیمی اش بودند.

اما حصر خانگی به منتظری یک آزادی پارادوکسیکال داد که برای سالها آرزویش را داشت، آزادی برای رها کردن قدرت سیاسی و عزلت نشینی برای کتاب و درسهایش. منتظری احساس کرد که بطور دردناکی برای مقدس کردن ولایت فقیه، دکترین مذهبی که به رهبر قدرت مطلق فوق قوانین ایران میدهد، مسوول است.بارها ازسوارکردن رژیم استبدادی در مملکت عذرخواهی کرد.

ظلم و تهدید نتوانست او را از گفتن حقایق به صاحبان قدرت باز دارد،و عزلت نشینی اجباریش باعث نشد تا او مسئولیت اخلاقی و وجدانی خود را کنار بگذارد. منتظری به تقبیح کردن روحانیون مستبدی که پس از او آمده بودند ادامه داد. او نتایج انتخابات تابستان گذشته را محکوم کرد و دولت پرزیدنت احمدی نژاد را به عنوان نامشروع عرفی ونامشروع شرعی رد کرد.

میراث اوفقط شجاعت نیست. بلکه همچنین مجموعه ای از ایده های پیشرودر هزار سال تاریخ تشیع می باشد. به عنوان مثال او اولین آیت اللهی است که اعلام کرد پیروان بهائیت حقوق برابر دارند. او سلاحهای اتمی را نه فقط غیر اخلاقی بلکه ضد اسلامی خواند. او بارها گفت که تمام قدرت در دولت اسلامی باید از مردم ناشی شود. او نشان داد که چگونه حرف یک فرد میتواند به جنبش میلیونی تبدیل شود.و نشان داد که چگونه فردی که با حرفهای زهرآگین دشمنانش مسخره و رد میشد میتواند سمبل دیرپای یک جنبش دموکراتیک شود که تلاش میکند ایران را به دنیای مدرن ببرد.

حسین راغفر: خط فقر در تهران بیش از یک میلیون و دویست هزارتومان است


حسین راغفر: خط فقر در تهران بیش از یک میلیون و دویست هزارتومان است

شبکه جنبش راه سبز(جرس):نرخ تورم سال 87 رسما 25 درصد اعلام شده بود. با اضافه کردن رقم تورم سال 88 ونیز تورم انتظاری درسال 89 می توان پیش بینی کرد که خط فقر در شهر تهران برای خانوار 5 نفره حداقل به بالاتر از رقم یک میلیون و 200 هزارتومان افزایش خواهد یافت.دکتر راغفر اقتصاددان و استاد دانشگاه، با اشاره به این که نرخ خط فقر برای شهر تهران براساس آخرین آمار رسمی که برای سال 86 منتشر شده ( پس از آن دراین باره آماری از سوی مسئولان منتشرنشده است) با افزایش 20 درصدی تورم درسال 87 برای یک خانوار 5 نفره حدود 850 هزار تومان بود افزود: درحالی که با اضافه کردن رقم تورم سال 88 و نیز تورم انتظاری درسال 89 می شود انتظار داشت که خط فقر شهرتهران برای خانوار 5 نفره حداقل به بالاتر از رقم یک میلیون و200 هزارتومان افزایش یابد. وی می افزاید : این افزایش نرخ خط فقر به گروه های کم درآمد و فقیر بیشترین آسیب را خواهد رساند. این استاد دانشگاه دربخش دیگری درباره طرح هدفمند کردن یارانه ها گفت: حذف یارانه ها حداقل دو اثر برجای خواهد گذاشت : یک آثار مستقیم که به افزایش مستقیم قیمت کالاها منجر خواهد شد و دیگر آثارغیرمستقیم که ناشی از تغییر قیمت های نسبی سایرکالاها است به نحوی که برروی کالاهای یارانه ای نیز اثر ثانوی دارد. وی افزود: مثلا هنگامی که قیمت برق بالا می‏رود، ابتدا اثر آن برتولیدات غیریارانه ای مثل پوشاک، با افزایش قیمت تظاهرمی‏یابد وسپس اثر افزایش قیمت پوشاک، برافزایش کالاهای یارانه‏ای دیگر چون شکر نیز نمایان می‏شود. درمرحله بعد قیمت گران شکر تاثیر خود را برافزایش قیمت پوشاک مجددا خواهد گذاشت. بنابراین تولید کننده کالاهای یارانه‏ای، سایر کالاهای تولید شده را گرانتر خریداری خواهد کرد. از این رو نسبت قیمت های کالاهای یارانه ای با سایر کالاها تغییر خواهد کرد. وی در ادامه با اشاره به این که ولی قصد هدفمند کردن یارانه ها تغییر نسبت مذکور به نفع طبقات فرودست است با طرح مثالی گفت : به عنوان مثال فرض کنید که درجامعه سه کالای بنزین، نان و نیروی انسانی عرضه می شود. درشرایط کنونی اگر نانوا در برابر ارائه یک واحد نان به قیمت 200 تومان، دو لیتر بنزین یارانه ای به قیمت یارانه‏ای هر لیتر بنزین 100 تومان دریافت می‏کند . حال اگر قیمت بنزین لیتری 400 تومان شود ، تولید کننده نان

به منظور حفظ نسبت 2 به یک ، ناگزیر قیمت نان را باید به 800 تومان افزایش خواهد داد تا این نسبت برقرار شده و همچنین به افزایش دستمزد نیروی کار نانوایی نیز اقدام کند. حال اگر هر عدد نان 800 تومان شود، دستمزد یک معلم باید به جای هزار تومان درساعت به 4هزار تومان افزایش یابد تا قدرت خرید وی حفظ شود. بر این اساس اگر دستمزد معلم مورد بحث ثابت بماند، قدرت خریدش به شدت کاسته خواهد شد .راغفردر ادامه به عدم توازن چانه زنی اقتصادی سه بخش نرخ بنزین ، نرخ نان و دستمزد معلم اشاره کرد گفت : نکته اساسی دراین جا این است که دولت می‏تواند قیمت بنزین را افزایش دهد، بخش خصوصی یعنی مولد نان هم قیمت نان را افزایش خواهد داد، بنابراین نسبت میان هزینه و درآمد آنان حفظ خواهد شد، دراین جا تنها این معلم است که چون قدرت چانه زنی ندارد، دستمزدش افزایش نمی یابد. بنابراین گروه‏های کم درآمد و با درآمد ثابت در این میان بازنده اصلی هستند، اما آنان که دارای اموال منقول و غیر منقول مانند مسکن و... هستند با افزایش تورم، ثروتشان افزایش می یابد، و تا حدودی آثار تورم به دلیل افزایش قیمت دارایی‏های آنان جبران می شود، اما گروه‏های کم درآمد معمولا فاقد دارایی هایی هستند که دراثر تورم قیمت ثروت آنان نیز تعدیل شود ، وتاحدودی آثار تورم جبران می شود ، به همین دلیل بیشترین فشار تورم متوجه این گروه از شهروندان است . این استاد دانشگاه درادامه به پی آمدهای عدم توازن درچانه زنی اشاره کرد و گفت :دراین جا اتفاقی که می افتد آن است که قیمت های نسبی تغییر می کند ، اما فقرا نمی توانند در دستمزدهای خود تغییر اساسی ایجاد کنند درنتیجه ضربه اساسی به آنان وارد می شود اما اقشار طبقات بالا قادرند قیمت های دستمزد وکالاهایشان را افزایش دهند تا شیب نسبی قیمت را حفظ کنند. درحالی که هدف اصلی از سیاست هدفمند کردن یارانه ها وتوزیع آثار منفی آن در بین اقشاری است که توانایی تحمل آن آثار را بیشتر دارند که گروه های پردرآمد جامعه هستند ، از این روتا جایی که امکانپذیر است آثار منفی آن باید کمتربین گروه های کم درآمد توزیع شود. وی سپس به تاثیر هدفمند کردن یارانه ها بر دهک‏های درآمدی و نرخ تورم درسال آینده پرداخت و گفت: از این رو نابرابری به شدت میان گروه‏های پایین و بالا افزایش خواهد یافت. بر اساس آنچه دولت امروز سخن از جبران می‏کند در خوشبینانه ترین شکل آن بر اساس آخرین آماری که از سوی رییس مرکز آمار اعلام شد ، میانگین درآمد سرانه 4 دهک پایین درآمدی برحسب این پرسشنامه 78 هزارتومان اعلام شد. اگراین رقم به 80 هزارتومان گرد شود، و دولت به هریک از افراد موجود دراین 4 دهک بخواهد 20 هزارتومان بپردازد، برحسب آن در خوشبینانه‏ترین حالت حداقل تورم سال آینده 45 درصد خواهد بود. این امر به آن معناست که به هرفرد 20 هزارتومان می پردازیم و 45 هزارتومان از قدرت خرید آن‏ها درعمل بر اثر تورم کاسته می‏شود. وی در ادامه به میانگین درآمد سرانه برای سه دهک دوم اشاره کرد و گفت: میانگین درآمد سرانه برای سه دهک دوم از سوی رئیس مرکز آمار ایران، 135 هزارتومان اعلام شد، که میانگین آن با احتساب پرداخت 20 هزارتومان جبرانی، این رقم به 155 هزارتومان خواهد رسید، به نحوی که با تورم 45 درصدی قدرت خرید این افراد، 67 هزارتومان کاهش می‏یابد. به عبارت دیگر دریافت کننده یارانه‏های مستقیم درمقابل هر20 هزارتومانی که دراین دهک‏ها دریافت می‏کنند، 67 هزار تومان از قدرت خریدش کاسته می شود. بنابراین ملاحظه می‏شود که گروه‏های پایین درآمدی بیشترین ضربه را خواهند خورد و در این میان 30 درصد اقشار بالای درآمدی بیشترین استفاده را می‏برند و شکاف درآمدی و نابرابری حاصل از آن بسیار بیش از گذشته افزایش می یابد.

موسوی: اجازه داده شود سبزها راه‌پیمایی کنند، جنبش باید به‌طور مکرر، روی انتخابات آزاد، رقابتی و غیرگزینشی تأکید کند


۰۸ اسفند ۱۳۸۸

موسوی: اجازه داده شود سبزها راه‌پیمایی کنند، جنبش باید به‌طور مکرر، روی انتخابات آزاد، رقابتی و غیرگزینشی تأکید کند
میرحسین موسوی در گفت و گویی صریح با کلمه به سوالاتی که برای افکار عمومی و حامیان جنبش سبز پیرامون حوادث ۲۲ بهمن امسال و برخورد های خشونت آمیز صورت گرفته بوجود آمده بود پاسخ داده و مواضع خود را شفاف مطرح کرد.نخست وزیر امام در این گفت و گو همچنین در خصوص جنبش سبز مردم ایران و ادامه حرکت در مسیر راه سبز امید نکاتی را مطرح کردند.مهندس موسوی در این گفت و گو با انتقاد از راهپیمایی مهندسی شده در ۲۲ بهمن امسال که “تحت تأثیر انتخابات دهم و اتفاقات بعد از آن بود و دولت با هزینه گزاف و بسیج اتوبوس ها و قطارها از سراسر کشور و شکل های خاص اداری سعی کرد اثرات حضور جنبش سبز را در آن خنثی کند،طاقت دیدن یک لباس سبز بر تن راهپیمایان جوان و یا حتی یک تسبیح سبز در دست یک روحانی را نداشتند”تاکید کردند:”افتخار واقعی به شرکت خودجوش مردم در راهپیمایی ۲۵ خرداد و مراسم های بعد از آن است و نه راهپیمایی های مهندسی شده یا احیانا اجباری با این همه هزینه و فضای امنیتی و ارعاب”مهندس موسوی در این مصاحبه همچنین با انتقاد از برخی رویه های موجود در اداره کشور که منجر به ایجاد مشکل برای مردم شده است خاطرنشان کردند”ده ها میلیون ایرانی که در این کشور با سانسور، جلوگیری از آزادی ها و اقدامات سرکوبگرانه، سیاست خارجی دمدمی و ماجراجویانه، سیاست های ویرانگر اقتصادی، رواج فساد و دروغ معترض هستند، خواهان تغییراتی هستند که به آنها مجال می دهد با حاکمیت بر سرنوشت خود، این سرنوشت تحمیلی از سوی کارگزاران بی کفایت را تغییر دهند.ملت ما می خواهد تحت عنوان خصوصی سازی، بیشترین پروژه ها و فعالیت های اقتصادی کشور در بنگاه های شبه دولتی و نیز سپاه جمع نشود.ملت ما می خواهد معلمان کشور بابت درخواست حقوق خود کتک نخورند، کارگران بابت درخواست حق خود مورد تهاجم قرار نگیرند و زنان بابت درخواست رفع تبعیض مورد هجوم تهمت های گوناگون قرار نگیرند.ملت دوست ندارد که این چنین نامه هایش، پیام هایش، گفتگوهای تلفنی اش و پیامک هایش در معرض شنود قرار گیرد”نخست وزیر محبوب امام اما چشم انداز راه سبز امید را نیز در صحبت های خود ترسیم کرده وبار دیگر با تاکید بر حرکت جنبش سبز در چارچوب قانون اساسی تاکید داشتند”مهم آن است که در چهارچوب «هر شهروند، یک رسانه»، هر علاقمند به جنبش سبز، راهی برای گسترش این آگاهی و تعمیق آن در میان همه اقشار و بویژه در اقشار مستضعف جامعه پیدا کند.گسترش اگاهی ها، استراتژی اصلی جنبش است.سبز بودن یعنی «خود» در میان نبودن و خودخواه نبودن. در این راه ما هم در صورت امکان از خیابان ها به صورت مسالمت آمیز و قانونی استفاده می کنیم و هم همه امکانات قانونی دیگر.جنبش سبز بر سر مطالبات خود حق خود محکم ایستاده است.هر اقدامی که در جهت احقاق حقوق مردم و اجرای بدون تنازل قانون اساسی صورت گیرد”
متن کامل گفت و گوی سایت کلمه با میر حسین موسوی به شرح زیر است:*سه هفته از راهپیمایی ۲۲ بهمن می گذرد و حرف و حدیث زیادی در مورد این راهپیمایی گفته شده است.نظر شما درباره این راهپیمایی چه هست؟
تبلیغات خبرنامه گویا
advertisement@gooya.com

- مراسم ۲۲ بهمن اولین بار نیست که در کشور ما برگزار می شود. این مراسم دنباله راهپیمایی های میلیونی سال ۵۷ به مناسبت های مختلف از جمله تاسوعا، عاشورا و اربعین است. هر ساله کسانی که به انقلاب علاقه دارند در این مراسم شرکت می کنند و معمولا در بسیج مردم برای راهپیمایی، نهادهای سنتی مثل مساجد و هیئت ها نقش بزرگی دارند. معمولا این مراسم در هر سال متأثر از اتفاقات مهم آن سال و فضای سیاسی کشور است و امسال این مراسم تحت تأثیر انتخابات دهم و اتفاقات بعد از آن بود و دولت با هزینه گزاف و بسیج اتوبوس ها و قطارها از سراسر کشور و شکل های خاص اداری سعی کرد اثرات حضور جنبش سبز را در آن خنثی کند.
* راهپیمایی امسال با سال های قبل چه تفاوت هایی داشت؟- تفاوت ها متأثر از مسائل بعد از انتخابات بود. امسال با توجه به شکل گیری جنبش اجتماعی – سیاسی عظیم سبز، این راهپیمایی به شدت تحت تأثیر نحوه حضور این جنبش در راهپیمایی بود. درهیچ سالی این همه نیروی نظامی و انتظامی و امنیتی به خیابان ها آورده نمی شد. برخوردهای خشن و وحشیانه ای که مخصوصا در میدان صادقیه و بعضی نقاط دیگر دیده شد در سال های قبل نبود. در سال های قبل مردم با هر شکل و قیافه و شعاری که می خواستند در راهپیمایی شرکت می کردند ولی امسال مأموران خشن، حتی طاقت دیدن یک لباس سبز بر تن راهپیمایان جوان و یا حتی یک تسبیح سبز در دست یک روحانی را نداشتند. گمان نمی کنم اثر این برخوردها به سادگی از خاطره مردم برود.
* فکر می کنید حجم مردمی که به جنبش سبز علاقه دارند در این راهپیمایی چقدر بود؟- آمار دقیقی نمی توان ارایه کرد ولی از طریق قراینی می شود فهمید. یکی از این قراین، وزن جمعیتی راهپیمایی خودجوش ۲۵ خرداد و مقایسه آن با ۲۲ بهمن است و قرینه دیگر فضای خالی میدان آزادی به هنگام سخنرانی و مقایسه آن با سال های پرجمعیت راهپیمایی است. هنوز جوابی برای خالی بودن میدان و این که چرا دوربین ها فقط نقاط محدود نزدیک به جایگاه را رصد می کرده داده نشده است. اینکه مردم مراقب چمن و محیط زیست بوده اند، مخصوصا برای کسانی که سال های قبل حضور مردم در میدان را مشاهده کرده اند، مضحک است. اگر برای نطام تخمین وزن جمعیتی جنبش سبز اهمیت داشت، جلوی ابراز هویت جمعیت های سبز را نمی گرفت. ولی وحشت از آشکار شدن این هویت و دامنه آن، این فرصت تاریخی را گرفت. این امر بیش از جنبش راه سبز، برای حاکمیت مضر بود. روشن است که پنهان نگه داشتن واقعیت، منجر به حذف آن نمی شود و در این مورد بنده یقین دارم که با این برخورد گسترده، این هویت عمیق تر و گسترده تر خواهد شد. ولی بنده و جناب آقای کروبی در مشورتی که داشتیم فکر کردیم پیشنهادی که قبلا داده ایم را تکرار کنیم و آن اینکه اجازه داده شود جنبش راه سبز با توجه به اصل ۲۷ قانون اساسی، برای یک راهپیمایی مردم را دعوت کنند. نحوه استقبال می تواند به حرف و حدیث ها پایان دهد. ما اعتقاد داریم که اگر دعوت جنبش سبز و تشکل های اصلاح طلب و مراجع عظام و دیگر شخصیت های نظام نمی بود، امسال ما یک راهپیمایی بی رمقی داشتیم که اکثریت آن را نیروهای نظامی و انتظامی که از سراسر کشور جمع شده بودن تشکیل می داد، یعنی مسیرهای راهپیمایی وضعیتی می داشتند که میدان آزادی به هنگام سخنرانی داشت.
*گفته می شود تطمیع و تهدید در این راهپیمایی نقش داشته و عده ای به دلیل مسائل مادی در این راهپیمایی شرکت کردند.- اصطلاح راهپیمایی مهندسی شده را بیشتر می پسندم. بنده با توهین به کسانی که موافق شعارهای جنبش سبز نیستند مخالفم. قرار نیست و قرار نبود که همه با ما هم رأی باشند و اگر کسی با ما هم رأی نیست انسان بدی شمرده شود. همه هموطنان ما هستند. منهای یک عده قمه کش و آدمکش، همه خواهران و برادران ما هستند. حتی نیروهای نظامی و انتظامی برادران ما هستند و می دانیم که مجبور به اعمال خشونت می شوند. البته هزینه های گزاف و استفاده از اهرم های استخدامی و امکانات دولتی برای جمع کردن جمعیت محکوم است. بنده یادم می آید که برای آن که دستگاه دفاعی در زمان جنگ کامیون هایی را برای جبهه در اختیار بگیرد با چه موانع شرعی و اجرایی روبرو بود و حتی در شرایط بسیار بحرانی جنگ، توسط حضرت امام اجازه داده شد از کامیون های شخصی به شرطی استفاده شود که دولت رسما هزینه ها و خسارت های وارده را تقبل کند، که کرد. ولی برای این راهپیمایی، تقریبا بیشترین اتوبوس ها و حتی قطارها برای جمع آوری جمعیت و نیروهای نظامی و انتظامی در اختیار قرار گرفته شده بود. اینگونه مهندسی اجتماعات نه تنها افتخاری ندارد، بلکه شبیه همان ذهنیت استبدادی و رویه های پیش از انقلاب است. در زمان پهلوی ها هم اگر کارمندی در تجمعات مورد نظر آنها شرکت نمی کرد، دچار مشکل می شد. افتخار نظام ما در سال ۵۷ و بعد از آن این بوده که مردم بطور خودجوش در این نوع مراسم شرکت می کردند و افتخار واقعی به شرکت خودجوش مردم در راهپیمایی ۲۵ خرداد و مراسم های بعد از آن است و نه راهپیمایی های مهندسی شده و یا احیانا اجباری با این همه هزینه و فضای امنیتی و ارعاب.
*آیا بین شما و آقایان کروبی و خاتمی مشورتی برای موضع گیری ها و تصمیمات صورت می گیرد؟- ارتباط با این بزرگواران همیشه وجود دارد. با دستگیری های وسیعی که صورت گرفته، ضرورت این ارتباط مستقیم امروز بیشتر است و بنده خدا را شکر می کنم که هماهنگی خیلی خوبی در این زمینه وجود دارد. البته به نفع کشور بود که بجای سیاست های سرکوب و پرکردن زندان ها، سیاست حمایت از ایجاد یک تشکیلات نیرومند از کسانی که سیاست های ویرانگر موجود را قبول ندارند در چهارچوب نظام وجود داشت و به نظر بنده تنها راه عدم انتقال مدیریت جریان های سیاسی و اجتماعی به خارج از کشور همین است. ولی با انحراف شدید صدا و سیما و یکطرفه شدن آن و بسته شدن روزنامه های کشور و زندانی شدن ده ها روزنامه نگار، به نظر می آید که ایجاد تشکیلاتی که بتواند چهره های مؤثر را دور هم گردآورد تا به صورت آشکار و در چهرچوب قانون اساسی کار را به پیش ببرند فعلا منتفی است و هنوز به اعتقاد اینجانب راهبرد «هر شهروند، یک رسانه» و همچنین گسترش فعالیت های شبکه اجتماعی در جهت گسترش آگاهی های سیاسی و اجتماعی، یک ضرورت است و جایگزینی برای آن وجود ندارد. البته این وضع دشوار در کنار ضررهایی که دارد، منافعی هم داشته است و آن اتکا همه علاقمندان به جنبش سبز به خود و شبکه های بیشمار اجتماعی درجامعه است. در این میان، استفاده از فضای مجازی معجزه کرده است و به صورت یک ساختار کاملا قابل اتکا، افراد و شبکه ها را در اتصال و تعامل باهم قرار داده است. شییه بازارهای سنتی که که تعداد زیادی مغازه، حجره، تیمچه، مسجد، قهوه خانه و غیره را به هم متصل می کند و علیرغم تنوع آدم ها و حجره ها، مفهوم بازار یک ساختار به هم پیوسته از واحدها را تداعی می کند. جالب است در یک راسته بازار، می تواند اختلاف عقیده و سلایق و سرمایه وجود داشته باشد، ولی این تنوع، وحدت مفهومی و وحدت عملی بازار را بهم نمی زند، بلکه جزو نقاط قوت آن است.
* تحرکات خیابانی همواره با خشونت شدید روبرو شده است. نمونه آن را در راهپیمایی ۲۲ بهمن در میدان صادقیه دیدیم. آیا راه حل های دیگری برای پیگیری اهداف قانونی جنبش راه سبز وجود دارد؟- این سؤالی است که خیلی مطرح می شود. در جواب باید گفت که جنبش سبز نباید اهداف خود را فراموش کند، همانطور که نباید دچار روزمره گی و انفعال بشود و استراتژی خود را از یاد ببرد. هدف جنبش سبز از همان اول، اصلاح در چهارچوب اصولی روشن بود. نقطه اتصال را همگی رنگ سبز گرفتیم. هدف حداقلی و مطمئن که می توانست اجماع گسترده ای ایجاد کند، تحقق اجرای بدون تنازل قانون اساسی بود. البته افرادی و یا حرکت هایی در این بین پیدا شدند که خواستند از این خط بگذرند و یا به اصطلاح خط شکنی کنند، ولی جنبش راه سبز هیچگاه از اجرای بدون تنازل قانون اساسی منحرف نشده است و انشاء الله تا انتها هم همین راه را خواهد رفت. بنده بارها درباره اهمیت پایبندی راه سبز این نقطه کلیدی صحبت کرده ام و به عنوان یک فرد همراه، حراست از آن را مورد تأکید قرار داده ام. صحنه خیابان ها و آنچه در آن گذشته را باید یکی از راه هایی بشماریم که جنبش سبز تلاش کرده است اهداف و نیات خود را به گوش همه ملت و جهانیان برساند. ولی استفاده از خیابان ها، تنها راه نبوده است. ده ها میلیون ایرانی که در این کشور با سانسور، جلوگیری از آزادی ها و اقدامات سرکوبگرانه، سیاست خارجی دمدمی و ماجراجویانه، سیاست های ویرانگر اقتصادی، رواج فساد و دروغ معترض هستند، خواهان تغییراتی هستند که به آنها مجال می دهد با حاکمیت بر سرنوشت خود، این سرنوشت تحمیلی از سوی کارگزاران بی کفایت را تغییر دهند.ملت ما می خواهد که در رقابت نفس گیر جهانی و منطقه ای، عقب نیفتد. ملت ما می خواهد با جهان خارج به جای دعوا و دشمنی، تعامل داشته باشد و سیاست خارجی توسعه گرا را دنبال کند. ملت ما می خواهد کالاهای تولیدی، اعم از کشاورزی و صنعتی، زیر سیل خانمان برانداز واردات بی حساب و کتاب، مدفون نشود. ملت ما می خواهد تحت عنوان خصوصی سازی، بیشترین پروژه ها و فعالیت های اقتصادی کشور در بنگاه های شبه دولتی و نیز سپاه جمع نشود. ملت ما می خواهد به شاخص های بیکاری و فقر به عنوان یک وظیفه دینی و اسلامی و ملی اهمیت داده شود و … با انبوه تبلیغات شاخص خط فقر و بیکاری و تورم با دستکاری و دروغ، از چشم مردم پنهان نشود. ملت ما می خواهد معلمان کشور بابت درخواست حقوق خود کتک نخورند، کارگران بابت درخواست حق خود مورد تهاجم قرار نگیرند و زنان بابت درخواست رفع تبعیض مورد هجوم تهمت های گوناگون قرار نگیرند. ملت ما می خواهد حکومت اجازه بدهد که در رسانه ملی، صدای همه ملت شنیده شود و نه افراد خاصی که کاری جز بی انصافی و تهمت زنی ندارند. آحاد ملت ما با یکدیگر دوست هستند و دوست ندارند به دو دسته حزب الله و حزب الشیطان، مردم و خس و خاشاک و گوساله و بزغاله تقسیم شوند.ملت دوست ندارد که این چنین نامه هایش، پیام هایش، گفتگوهای تلفنی اش و پیامک هایش در معرض شنود قرار گیرد. ملت ما آگاه و رشید است و دوست ندارد عده ای معدود به نام مات، آزادی های ملت را محدود کنند، حقوق اساسی آنرا تعطیل کنند، روزنامه هایش را ببندند و هر روز دستورالعمل های آمرانه برای نوشتن، گفتن و شنیدن صادر کنند. باید به هر طریق ممکن از سوی جنبش سبز در سطح کشور و در میان همه اقشار، این آگاهی به مردم برسد که این خواست ملت، خواست جنبش سبز هم هست و نه تنها خواست آن است بلکه این مطالبات را همگانی کند. این مطالبات کاملا اسلامی و عین قانون اساسی و کاملا منطبق با مردم ساالاری دینی ماست. این خواسته ها نه جنبه ضدشرعی دارند که باعث فرمان تیر و قتل و زندانی شود، نه جنبه ضدملی و نه جنبه ضد نظام. این ها حقوق مردم هستند و به همین دلیل مردم از آن حمایت می کنند. آزادی، حقوق بشر، رفع تبعیض ها، تحمل عقاید و نظریات مختلف، مقابله با فساد و تباهی و قانون گریزی، مواردی نیستند که پیگیری آنها چه در سطح خیابان و چه از طریق رسانه ها جرم باشد. برعکس، جلوگیری از طرح این مطالبات، علامت استبداد و تحریف اهداف انقلاب اسلامی است که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شده است.در پاسخ به سؤال شما باید بدانیم که که زمینه هر تغییر اساسی در جهت اصلاح گری، گسترش آگاهی است. بدون آگاهی گسترده در سطح جامعه، امکان تغییر وجود ندارد. افشاندن بذر آگاهی و گسترش آن به همه اقشار و همه نقاط کشور، تنها از طریق حضور خیابانی فراهم نمی آید، گرچه اجتماعات، حق مردم و یکی از امکانات آنها برای نیل به اهداف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنهاست. مهم آن است که در چهارچوب «هر شهروند، یک رسانه»، هر علاقمند به جنبش سبز، راهی برای گسترش این آگاهی و تعمیق آن در میان همه اقشار و بویژه در اقشار مستضعف جامعه پیدا کند. گسترش اگاهی ها، استراتژی اصلی جنبش است. البته باید متواضع باشیم. هدف آن نیست که تغییرات ناشی از این استراتژی حتما بدست سبزها اتفاق بیفتد. سبز بودن یعنی «خود» در میان نبودن و خودخواه نبودن. در این راه ما هم در صورت امکان از خیابان ها به صورت مسالمت آمیز و قانونی استفاده می کنیم و هم همه امکانات قانونی دیگر. می خواهم به عنوان یک همراه جنبش سبز، باز هم بر گسترش آگاهی در سطح ملی به عنوان مهم ترین وسیله برای نیل به پیروزی تأکید کنم. ما می خواهیم اهدافمان را در کنار مردم و با آنها بدست آوریم.
* نقش حاکمیت و نظام و یا جناح های دیگر را درارتباط با تغییرات چگونه می بینید؟- جنبش سبز بر سر مطالبات خود حق خود محکم ایستاده است و هر چه آگاهی ملت به حقوق خود بیشتر شود، نیروی عظیم تری پشت این مطالبات قرار خواهد گرفت. این آگاهی، جان های مردم کشور را تغییر خواهد داد و این تغییر، سرمایه ملت برای تغییرات سیاسی و اجتماعی است. نکته ای که دوست دارم به عنوان یک همراه کوچک به علاقمندان راه سبز عرض کنم این است که هدف ما، تغییر در چهارچوب نظام است. ولی هدف آن نیست که این تغییرات حتما بدست این یا آن فرد صورت بگیرد. ما باید یک اصل اخلاقی را بیاد داشته باشیم و آن تصدیق درستی، خوبی و زیبایی است، حتی اگر این درستی و خوبی بدست ما صورت نپذیرد. به همین دلیل، ضمن آن که محکم بر روی خواسته های خود ایستاده ایم، ولی کم هزینه تر می بینیم اگر خود حاکمیت به سمت این راه حل ها که برآمده از خواست ملت و میثاق ملی ماست پیش برود. بنده خیلی واضح و آشکار می گویم هر اقدامی که در جهت احقاق حقوق مردم و اجرای بدون تنازل قانون اساسی صورت گیرد، ما آن را نه علامت ضعف حاکمیت خواهیم شمرد و نه آن را خوار و کوچک جلوه خواهیم داد، بلکه آن اقدام علامت قدرت جمهوری اسلامی خواهد بود. ما دوست داریم که خود حاکمیت، متشکل از همه ارکان آن، تضمین های لازم را برای انتخابات های آزاد، رقابتی و غیرگزینشی فراهم آورد.ما دوست داریم خود حاکمیت به دنبال آزادی زندانیان، توسعه سیاسی و گسترش فرهنگ آزادی و تنوع رسانه ها و آزادی آنها باشد. بنده صریحا می گویم انتشار «کلمه سبز» و «اعتماد ملی» حتی اگر ضرری هم داشته باشد، ضرر آن کمتر از رسانه های غیرملی داخلی و رسانه های خارجی است. می دانم قبول نخواهد شد، یا حداقل در شرایط کنونی قبول نخواهد شد. ولی می گویم وجود کانال یا کانال های رادویی و تلویزیونی برای جنبش سبز، نظام را تقویت می کند و به وحدت ملی کمک می کند. بنده ترس آن را دارم که محدودیت های فکری باعث شود ما از کشورهای دست چندم منطقه هم عقب بیفتیم و نمی دانم چگونه ملت ما می تواند از خود در مقابل امواج برون مرزی که قطعا به فکر مصالح ملی خودشان هستند، محافظت نماید. مضحک است اگر تصور کنیم با پخش پارازیت، هک کردن ها و فیلتر کردن ها، این امواج را می توانیم کنترل کنیم.به هر حال، حاکمیت و جناح های مختلف سیاسی، اگر واقع بین باشند، باید بدانند همانطور که جنبش سبز در روز ۲۲ بهمن حضور داشت، آینده خوب برای کشور هم در گرو ایجاد زمینه برای وحدت بین همه مردم و اقشار مردم است و نه توصیف بخش قابل توجهی از ملت به «خس و خاشاک»، «گوساله و بزغاله» و «یک قشر محدود و اندک». سیره پیامبران و امامان ما نشان می دهد که هیچگاه حتی به دشمنان دین دشنام نمی دادند. آنها برای کرامت انسانی ارزش قایل بودند و بجای قضاوت درباره ی انسان ها، با رفتار رحمانی شان سعی می کردند فطرت خداجوی همه آنها را به سوی حق جذب کنن. مردم ما نمی توانند تحمل کنند که به نام دین رفتار های غیر دینی بلکه ضد دینی رواج یابد. وقتی در قرآن صحبت از پیامبر و یارانش می شود، آنان را به مهربانی در میان خود و مقابله محکم با دشمنان بشریت توصیف می کند و قطعا نه در زمان پیامبر و نه بعد از ایشان، همه مسلمانان به یک درجه از ایمان نبودند. مردم ما به خوبی فرق میان دینداری رحمانی و قدرت طلبی در لباس دین را می فهمند. این تعریف یک ملت نیست. این حاکمیت یک فرقه است و دزدیدن مفهوم ایرانیت و حس ملی و این خطرناک ترین راهبردی است که ما اکنون در مقابل آن قرار داریم. سلاح ما در مقابل چنین کژراهه ای، رفتن به سمت میثاق ملی و مذهبی مان و تکیه بر آرمان هایی است که به ایرانی پیشرفته و صلح جو در سطح جهانی و در سطح ملی منجر می شود. در چنین حالتی است که می توان امید داشت مثل سال های دفاع مقدس، همه ملت در مقابل خطرات، متحدا حضور پیدا کند. ملت همه اقشار، همه قومیت ها، همه فرهنگ ه و همه جناح هاست. علاقمندان به جنبش راه سبز به ایرانی بودن خود و همه نمادهای آن افتخار می کنند و طبیعی است که با این روحیه و منش، به تغییر رنگ پرچم کشورمان به شدت مشکوک هستیم و آن را محکمترین دلیل برای عدم علاقه یک فرقه به منافع و ارزش ها و فرهنگ ملی می دانیم.
* در اطلاعیه شماره ۱۷ راه حل هایی برای برون رفت اعلام شده است. آیا غیر از راه حل های ارایه شده، راه حل های دیگری هم می تواند مورد توجه قرار گیرد؟- یک نکته بسیار حساس در مورد اطلاعیه شماره ۱۷ آن است که قبول وجود بحران، به عنوان بخشی از راه حل شمرده شده است. از سوی دیگر بنده اعتقاد ندارم که راهی برای حل دفعی و ناگهانی این بحران وجود دارد. به عنوان مثال، نمی توان یک راهپیمایی مهندسی شده ترتیب داد و دل خوش کرد که همه چیز تمام شده است. مهم آن است که اکنون قدم هایی برداشته شود که به فرایند بهبود اوضاع دامن بزند. شما در نظر بیاورید که امروز اعلام شود که همه زندانی های سیاسی آزاد شده اند. بنده یقیین دارم که این اقدام قبل از جناح ها و گروه ها، مورد اقبال همه مردم کشورمان قرار خواهد گرفت. و یا شاهد خودداری از خشونت و شهامت ابراز محبت به مردم خوبی که صرفا حق خود را می خواهند و می خواهند از فضای اختناق رهایی یابند باشیم.ما اثر خس و خاشاک نامیدن مردم را دیده ایم. بگذاریم یکبار هم با احترام با مردم صحبت کنیم. در بعضی موارد، اجتناب از برخی اقدامات نامناسب می تواند به بهبود فضای ملی کمک کند. مثالش رفتار وحشیانه در میدان صادقیه در ۲۲ بهمن و امثال آن و حمله به مردم و خانواده شهدا و فرزندان آنهاست. چه کسی می تواند ادعا کند که این اقدامات فضاحت بار می تواند به نظام ما کمک کند؟ آیا پیوستن آقایان خاتمی و کروبی به صفوف مردم و اعلام عملی وحدت و یکپارچگی به حل بحران کمک می کند یا فرستادن عده ای چماقدار و قمه و زنجیر بدست برای اجرای استراتژی نصر با رعب؟ آیا حکومت می تواند راه حل را در ترساندن ملت بداند؟ اگر چنین پیروری هنر بود، ما و همه جهانیان، حمله صدام به حلبچه را محکوم نمی کردیم و نمی گفتیم او به مردم کشور خود هم رحم ندارد. فیلمی که اخیرا در مورد حمله به خوابگاه دانشجویان پخش شد نشان می دهد که تا چه اندازه روحیه فرقه گرایی، سبعیت ایجاد می کند.به نظر کسانی که مشغول ضرب و شتم دانشجویان هستند، فرزندان این ملت از حیوانات هم کم ارزش تر می نماید و فاجعه بارتر اینکه در سطوح مختلف، مسئولین می گویند که نمی دانند حمله کنندگان چه کسانی هستند. این توهینی بدتر به شعور دانشجویان و مردم است. آنچه در این فیلم جالب توجه است این است که در میان همین افراد نیروی انتظامی، کسانی دیده می شوند که دیگران را از ضرب و شتم نهی می کنند. ای کاش نیروی انتظامی و نیروهای امنیتی کشور، اقتدار را نه در سرکوب و ضرب و شتم، بلکه در ایجاد فضای امن برای همه ایراانیان، صرف نظر از طرز فکر و عقایدشان، می دانستند. چه ضرورتی داشت فضای میدان صادقیه با نارنجک فلفلی و شیمیایی آلوده شود؟ همه این روش ها، ما را از راه حل های منطقی دور می کند. تضمین انتخابات آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و سالم، کلیدی ترین بخش راه حل هاست. اگر این امر حل نشود، ریزش مشروعیت نظام سرعت خواهد گرفت. جنبش راه سبز باید بطور مکرر و در هر شرایط و مکان، روی انتخابات آزاد، رقابتی و غیرگزینشی تأکید کند. همانطور که آزادی زندانی ها، آزادی رسانه ها و برچیده شدن فضای امنیتی در جای خود بسیار مهم هستند و باید ضرورت این راه حل ها را نه تنها به گوش حاکمیت، بلکه به گوش همه مردم کشورمان برسانیم.
*درباره نسبت گروه های مرجع و جنبش راه سبز حرف و حدیث زیادی وجود دارد. نظر شما چیست؟- جنبش سبز حرکتی است که از بطن گره های مرجع مهم جامعه ما متولد شده و در ارتباط با این گروه ها هم رشد کرده است. در این زمینه بعنوان مثال به نامه ۱۱۶ استاد دانشگاه تربیت مدرس اشاره می کنم. این دانشگاه فرزند انقلاب است و بنده هم به عنوان یک عضو کوچک از خدمتگزاران اول انقلاب، در شکل گیری آن نقش داشته ام. همه می دانند که این دانشگاه دوره کارشناسی ندارد و هرم سنی آن نسبت به سایر دانشگاه ها بالا است. در کارکنان و دانشجویان آن، فراوانند کسانی که که در فعالت های اول انقلاب نقش فراوانی داشته اند. ۱۱۶ تن از اساتید این دانشگاه در کنار بیانیه های مشابه فراوان سایر دانشگاه ها و بیانیه های انجمن های اسلامی و نهادهای دانشگاهی دیگر نشان می دهد تا چه حد حضور جنبش در دانشگاه ها و در میان دانشگاهیان جدی و فراگیر است. بنده می خواهم بگویم همین نسبت را شما در میان پزشکان، معلمان، مهندسین، کارگران، جنبش زنان، ورزشکاران و هنرمندان و دیگر گروه های مرجع می توانید بیابید. یک نگاه ساده و بدون تعصب به جشنواره های دهه فجر نشان خواهد داد که هنرمندان به عنوان قشری به شدت تأثیرگذار کجا ایستاده اند. گفته می شود بعد از انتخابات، نزدیک هزار کلیپ و سرود در مورد جنبش سبز یا حوادث مربوط به آن ساخته شده و تعداد زیادی کاریکاتور، پوستر و نقاشی و سایر تولیدات هنری خلق شده است. چنین تحرکی در تاریخ فرهنگ کشور ما و شاید فرهنگ های جهانی بی نظیر است. بنده ارتباط وثیق جنبش راه سبز با گروه های مرجع را بهترین دلیل برای امید به تحقق خواستهای جنبش در آینده کشورمان می دانم. چرا وقتی میلیون ها دانشجو در سراسر کشور در پشت جنبش سبز است، به آینده امیدوار نباشیم؟
* در مورد روحانیون چطور؟- در بدنه جنبش، تعداد قابل ملاحظه ای از روحانیون متعهد و آگاه و مبارز حضور دارند. سبزها باید بدانند موضعگیری چند نفر روحانی تندرو و مغرض، نظر همه روحانیت و مراجع نیست. روحانیت اصیل ما هیچگاه مردم را با الفاظ رکیک خطاب نمی کنند یا از قتل و ریختن خون و در محبس کردن بیگناهان حمایت نمی کنند. روحانیت اصیل ما می داند که تهمت و شکنجه و آبروی دیگران را ریختن و تجسس حکمش در اسلام چیست. روحانیون واقعی ما مصالح اسلامی و ملی را از منافع فرقه ای و جناحی تشخیص می دهد و این روحانیون در کنار دانشگاه و متحد با دانشگاهیان هستند و اهمیت این وحدت را می دانند ما روحانیون فعال در جنبش سبز را ذخیره جنبش و پشتوانه بسیار مهم آن می دانیم. حضور آنها در جنبش سبز در شرایطی که از انواع روش ها و وسایل برای متهم کردن راه سبز به بی دینی و وابستگی به بیگانگان استفاده می شود، جنبه حیاتی دارد.به همین دلیل، به همه کسانی که به امید آینده ای بهتر برای ایران عزیز به جنبش پیوسته اند عرض می کنم که پیوسته مراقب باشیم در دام تبلیغاتی که می خواهد روحانیت کشور را به جنبش بی اعتماد کند نیفتیم. کارناوال روز عاشورای سال ۷۶ و نمایش ها و تمهیدات شبیه آن از یادمان نرود. مخالفان جنبش اگر نه همه، ولی بخشی از آن، به هیچ اصول اخلاقی و دینی پایبند نیستند.
*پیشنهاد شما در مورد مراسم چهارشنبه سوری چیست؟- مراسم این روز، یادمان جشنواره نور علیه تاریکی است اما علاقمندان به جنبش راه سبز ضمن انکه به نمادها و مراسم ملی و مذهبی دلبستگی دارند، حاضر نیستند که این نوع مراسم ها باعث اذیت و آزار مردم بشود. مخصوصا توجه کنیم که ممکن است مخالفان جنبش بخواهند با برنامه ای که قبلا هم مشابه آن را اجرا کرده اند، جنبش سبز را بدنام کنند. بنده مطمئن هستم که سبزها در هیچ برنامه هنجارشکنانه یا تخریبی که موجب اذیت و ازار مردم بشود شرکت نخواهند کرد. ایجاد انفجار و آتش سوزی با مشی جنبش سبز که تلاش کرده است همواره حرکت هایش مسالمت آمیز و عمیق باشد سازگاری ندارد. سبز بودن به لباس و نماد نیست. سبز بودن به رفتار و اخلاق است. اگر این اصل مهم مورد توجه قرار گیرد و اعضای جنبش یکدیگر را به رعایت آن توصیه کنند، قطعا از آسیب هایی که ممکن است عده ای در لباس جنبش سبز انجام دهند جلوگیری خواهند کرد.
*و نکته آخر؟- بنده آرزو دارم روزی در کشور شرایطی ایجاد شود که مجموعه پوسترها، نقاشی ها، کلیپ ها و سایر آثار هنری خلق شده یک سال گذشته بدون سانسور به نمایش گذاشته شود و می دانم که انشاء الله با امید و حرکت جنبش سبز، روزی شاهد چنین نمایشگاهی که نشان دهنده شور و شوق ها و دغدغه های ملی ماست، خواهیم بود

نقدی: اوباما کمتر از 48 ساعت اعتراف میکند!!!

شبکه جنبش راه سبز(جرس): رئیس سازمان بسیج مستضعفین با اعلام اینکه "بسیج دانشجویی باید تمرکز خود را در جهاد علمی به کار گیرد" در واکنش به ادعاهای دشمنان در خصوص اعترافات زودهنگام ریگی گفت: حتی اگر خود اوباما که ریگی به همکاری با او اعتراف کرده است نیز به ایران بیاید ، قدرت اسلام ناب چنان است که او هم مثل ریگی به خطاهایش اعتراف خواهد کرد.به گزارش خبرنگار مهر، سردار محمدرضا نقدی عصر شنبه در مراسم تودیع و معارفه رئیس سازمان بسیج دانشجویی در تالار ابن سینای دانشگاه تهران گفت: دانشگاه محیط علم و کارکرد آن پیشبرد علم است لذا بسیج دانشجویی به عنوان بسیجی که در بستر دانشگاه می روید باید تمرکز خود را در حوزه علم و جهاد علمی به کار گیرد.اوباما کمتر از 48 ساعت اعتراف می کندرئیس سازمان بسیج مستضعفین ضمن اشاره به اعترافات زودهنگام عبدلمالک ریگی گفت: دشمنان ما ادعا می کنند که جمهوری اسلامی برای ضبط این اعترافات از تزریق مواد گیج کننده استفاده کرده است اما 48 ساعت آن قدر مدت کوتاهی است که هیچ دارو و آمپولی نمی تواند اینگونه تاثیر بگذارد.وی این اعترافات را اثر اسلام ناب محمدی دانست و تاکید کرد: این اسلام ناب چنان است که جدی ترین دشمنان ما را در هم می شکند. این شرور که هیچ، حتی خود اوباما که ریگی به همکاری با او اعتراف کرده است نیز اگر به ایران بیاید تحت تاثیر قدرت این اسلام به خطاهای خود اعتراف می کند.فناوری تنها ابزار زورگویان استنقدی به ناوشکن جماران اشاره کرد و افزود: این ناوشکن باید یک سال و نیم پیش به آب انداخته می شد اما به دلیل رفتار نادرست کشورهای اروپایی طرف قرارداد که قرار بود برخی اجزای کوچک این ناوشکن را در اختیار ما قرار دهند این امر به تاخیر افتاد. البته این امر سبب آن شد که گام در راه تولید آن قطعات پیچیده نیز بگذاریم و در نتیجه امروز شاهد تولید این ناوشکن به صورت صد در صد بومی باشیم.وی افزود آمریکا و دیگر کشورهای غربی از نظر فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی به بن بست رسیده اند و تنها ابزاری که در دست دارند و به واسطه آن به دیگر کشورها زورگویی می کنند فناوری است که اگر بتوانیم این ابزار را نیز از چنگ آنها درآوریم دیگر کارشان تمام است.رئیس سازمان بسیج مستضعفین تاکید کرد: انتخاب مهندس قدیانی به عنوان رئیس سازمان بسیج دانشجویی بنا بر خواسته تشکل های مختلف بسیج دانشجویی صورت گرفته است.

مساجد سبز

مساجد سبزگروهی از دانشجویان حامی جنبش سبزبرخورد خشونت آمیز سرکوب گران پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم نشان میدهد که جنبش سبز برای بیان اعتراض خود احتیاج به روش های دیگری در کنار تظاهرات خیابانی دارد به خصوص در روز 22 بهمن این حقیقت خود را به خوبی نشان داد.ما نگارندگان ایده مساجد سبز در راستای مبارزات بی خشونت ایده ذیل را پیشنهاد میکنیم.این ایده به این ترتیب است که در یک روز مشخص طرفداران جنبش سبز با حفظ هویت(نماد های سبز) برای پیگیری مطالبات خویش به عنوان مثال، آزادی زندانی های سیاسی در مساجد به دعا و نیایش بپردازند.این مساجد لزوما نباید از پیش تعیین شده باشند.در صورت موفقیت این طرح در مراحل اولیه میتوان این شیوه را به صورت مرتب(به عنوان مثال هر شب جمعه ) تکرار کرد. در صورت حمایت گسترده ،ازمساجد میتوان به عنوان محل تجمع برای سازماندهی اعتراضات آینده استفاده کرد.با توجه به بسته شدن تمامی راه های اعتراض و این حقیقت که بخش وسیعی از مردم ایران و همچنین طرفداران جنبش سبز به نوعی دارای عقاید مذهبی هستند میشود از این پتانسیل برای بیان اعتراضات به عنوان مثال در مساجد استفاده کرد. بسیاری از مساجد محل تجمع سرکوب گران هستند و این واقعیت مشکلات و همچنین فوایدی را به همراه خواهد داشت. یکی از مشکلات آن این است که در صورت کم تعداد بودن معترضین در یک مسجد امکان بیان اعتراضات میتواند با خطراتی همراه باشد ولی از طرفی میتواند دارای فواید زیر باشد:1.عدم امکان سرکوب گسترده: با توجه به پراکندگی مساجد ، سرکوبگران امکان برخورد متمرکز و برنامه ریزی شده را نخواهند داشت و به خاطر مقدس بودن فضای مسجد برخورد با معترضان دارای هزینه اخلاقی بسیار بالایی میباشد.2.امکان تبلیغ گسترده:به اعتقاد ما، ماهیت این طرح امکان تبلیغ گسترده آن را در سطح جامعه به خصوص از سوی رهبران داخلی جنبش سبز را فراهم میکند.3.ریزش در سرکوبگران:نیایش و حضور گسترده مخالفان در مساجد که از جمله مراکز سازماندهی وشست و شوی مغزی سرکوب گران است باعث می شود که دید سرکوبگران نسبت به جنبش سبز تغییر کرده و حداقل آنها را در ادامه سرکوب دچار شک و شبهه خواهد کرد.4.مشروعیت زدایی از حکومت:حضور پر تعداد و صلح آمیز جنبش سبز بی شماری ما را بار دیگر نشان خواهد داد و گامی دیگر در مشروعیت زدایی بیشتر از حکومت خواهد بود به خصوص با توجه به مذهبی بودن این شیوه ادعای حکومت مبنی بر ضد دین بودن جنبش سبز و نگهبانی خویش از مذهب را نقش بر آب خواهد بود.5.برداشت شدن شکاف میان مذهبی و غیر مذهبی در جنبش سبز:به اعتقاد نگارندگان این پیشنهاد مشکلات امروز جامعه ایران در درجه اول قرائت قرون وسطایی از مذهب و آمیختگی آن با سیاست میباشد نه لزوما خود مذهب. علاوه بر این عدم شکل گیری نهاد های مستقل و مدرن چون احزاب و سندیکاها و... باعث میشود که هیچ حرکت جمعی در ایران با بی توجهی به مذهب به پیروزی نرسد. به عنوان مثال در آلمان شرقی تظاهرات معروف دوشنبه ها از کلیسای نیکلای در لایپ زیگ سازماندهی میشده است .این در حالیست که اکثریت مردم آلمان شرقی حتی پس از فروپاشی دیوار،غیر مذهبی باقی ماندند. پس لزوما استفاده از مذهب در مبارزه نشان دهنده حمایت از مذهب و به خصوص مذهب سیاسی نخواهد بود .ما نگارندگان این ایده از هرگونه نقد و پیشنهاد نسبت به این ایده استقبال میکنیم.

کلهر: نگرانم جوانان سوار اتوبوسی غیر از اتوبوس نظام شوند.

کلهر: نگرانم جوانان سوار اتوبوسی غیر از اتوبوس نظام شوند!
شبکه جنبش راه سبز (جرس): مشاور رسانه‌ای و خبرسازِ محمود احمدی نژاد، طی مصاحبه ای جنجالی، ضمن "اشتباه خواندن برپایی جشن پیروزی احمدی نژاد در روزهای پس از انتخابات ، از "نگرانی خود برای سبزها" سخن گفت و تاکید کرد "الان زمانی است که حتی اصلاحات می‌تواند خطرناک و یا کمک کننده باشد." وی همچنین از سقوط چند میلیونی آراء احمدی نژاد پس از مناظره با میرحسین موسوی خبر داد وهمزمان اتهاماتی عجیب را نیز متوجه ندا آقاسلطان و جنبش نمود.



اطلاق لفظ سران فتنه را قبول ندارم

مهدی کلهر مشاور رسانه‌ای محمود احمدی نژاد، روز گذشته طی گفتگویی با خبرگزاری مهر، ضمن انتقاد از مقامات، حامیان و رسانه های حکومت پیرامون "فتنه" خواندن جنبش سبز و رهبران اصلاحات و اعلام اینکه "لفظ سران فتنه را قبول ندارم"، تصریح کرد "من هرگز لفظ سران فتنه را در مورد دو کاندیدای رقیب احمدی نژاد استفاده نکرده و نخواهم کرد.من تاکید دارم سران جدا و مزدوران جدا هستند.فتنه هم جدا است.مزدوران کسانی هستند که چاقوکش هستند و پول می‌گیرند ولی نه ازاشخاص مشهوری که خودشان بیشتر بازی خورده هستند تابازی گردان. این ساختار بسیار پیچیده است."

برپایی جشن پیروزی احمدی نژاد اشتباه بود

مشاور جنجالی رئیس دولت، ضمن بیان این نکته که "برپایی جشن پیروزی احمدی نژاد اشتباه بود"، خاطرنشان کرد "کسانی که میدان ولی عصر را پس از انتخابات به جشن پیروزی تبدیل کردند، اشتباه کردند. اشتباه بزرگی هم کردند. من که نماینده احمدی نژاد بودم نمی‌دانستم همچون جشنی تدارک دیده‌اند و در تلویزیون آنرا مشاهده کردم."

نگران سبزها هستم؛ مبادا...

مهدی کلهر در ادامۀ این مصاحبه – به زعم خود- به تحلیل وقایع و رویدادهای جنبش پرداخته و با اشاره به راهپیمائی میلیونی مردم تهران در روزهای آغازین جنبش، می گوید: "به احساس مسئولیت افراد ساده دلِ راهپیماییِ اعتراضیِ مردم در ۲۵ خرداد احترام می‌گذارم، اما معتقدم در راهپیماییهای بعدی همه بازی خوردند." کلهرهمچنین مدعی شد "من نگران جنبش سبز هستم. افرادی که بعضاً متخصص یا جوانانی جویای علم و تخصص هستند که نمی‌توان آنها را حذف کرد.این تعداد را متاسفانه چند ماه پیش در اتوبوس خود سوار نکردیم و رانندۀ آنها، خودش را با برآوردهای غلط بیرون انداخته است. نگران هستم که این تعداد را راننده دیگری بر اتوبوس دیگری سوار کند. اتوبوسی غیر از اتوبوس نظام."

این تسویه حساب خطرناک است

مشاور رسانه ای احمدی نژاد، سپس اعتراضات مدنی جنبش سبز مردم ایران را نیز مورد تحلیل قرار داده وی خاطرنشان کرد: "لایه میانی موج سبز جزو متخصصان و اندیشمندان دوست داشتنی کشور هستند. نباید این افراد را حذف کرد. اصلا قابل حذف کردن نیستند. اشتباه بعضی از ما این است که می‌خواهیم تسویه حساب کنیم و در این تسویه می‌خواهیم تکلیف همه را هم روشن کنیم. اگر یک صاحبنظر سیاسی و اصولگرا می‌خواهد با اصلاحات تسویه حساب کند اینجا جای آن نیست. حوادث پس از انتخابات جای تسویه حسابها نیست. این تسویه حساب خطرناک است."

سقوط میلیونی آراء احمدی نژاد پس از مناظره با موسوی
مهدی کلهر پیرامون مناظره های انتخاباتی، نتیجه انتخابات و حوادث مرتبط گفت: "از نتیجه انتخابات و پیروزی احمدی نژاد به هیچ عنوان شوکه نشدم . ۵ صبح قبل از رای گیری، تعداد رای احمدی نژاد ۲۵ میلیون نفر بود که چهار میلیون آن را در مناظره با موسوی از دست داده بود وگرنه حدود ۳۰ میلیون رای داشت. احمدی نژاد برخلاف مناظره با دکتر محسن رضایی که یک مناظره منطقی بود در مناظره با موسوی خوب عمل نکرد."

به معنای اسم ندا آقاسلطان توجه کنید

مشاور رسانه‌ای رئیس دولت، در پاسخ به پرسشی پیرامون اینکه "این جنبش چند کشته در حوادث پس از انتخابات داشته؛ اما سئوال این است که چرا تنها برای خانم ندا آقا سلطان بورسیه در کشورهای خارجی درست می‌شود؟ چرا بورسیه برای ترانه موسوی و یا عاطفه امام ایجاد نشد؟!"، گفت: "به معنای اسم ندا آقاسلطان توجه کنید. ترجمه اسمش به انگلیسی می‌شود فریاد آقای شاهیعنی این مملکت با سابقه سی سال جمهوری به جایی نرسید و باید رضا پهلوی برگردد!! آنها نمی‌دانستند که سلطان در فارسی دیگر این بار را ندارد."

قابل ذکر است از آنجا که نداآقاسلطان دانشجوی فلسفه بود،دانشگاه آکسفورد بورسیه ای تحت نام وی راه اندازی کرده است.

فیلم بازی کردن ندا آقا سلطان

مهدی کلهر در ادامه گفتگوی خود پبرامون حوادث اخیر، ضمن حمله به شهید ندا آقاسطان و متهم نمودن او به "همکاری با غرب" و "دروغ" خواندن نحوه شهادت وی، خاطرنشان کرد "اینها ابزار جنگ نرم است اما ندا آقاسلطان دختر ساده‌ای بود و نمی‌دانست بعد از فیلمی که بازی می‌کند و در آن خودش را به مردن می‌زند در آمبولانس واقعا کشته می‌شود آن هم به دست همین آقای پزشک؛ فراری به انگلیس."

آرزوی نرگس

لازم به ذکر است نرگس كلهر دختر مشاور رسانه ای رئیس دولت، پس از انتخابات ریاست جمهوری و در جریان اعتراضات مردمی، با فیلمی در "محکومیت شکنجه" در فستیوال حقوق بشر نورنبرگ آلمان شرکت کرد و همانزمان نیز به جنبش سبز پیوست و با بیان این مطلب که "نگرانم که اگر به کشورم بازگردم، مشکلی بوجود آید"، اعلام پناهندگی کرد.
نرگس اظهار امیدواری کرده بود که "پدرش از او حمایت کرده و روزی تغییر عقیده دهد و به مسیر درست بازگردد."
وی پیرامون حضور سبز مردم و راهپیمائی های بزرگی که بعدها پدرش نیز یکی را مورد اشاره قرار داد گفته بود "کمی خلوت لازم است تا انسان چشمانش را باز کند و تصمیم بگیرد، راه درست وجود دارد و آن راه میلیون ها انسانی است که در جستجوی آزادی به خیابان ها آمدند

از گوگل بخواهیم لوگوی چهارشنبه سوری بگذارد



گوگل برای اغلب مناسبت‌های جهانی، لوگوی ویژه ‌ای را به‌جای لوگوی همیشه‌گی‌اش قرار می‌دهد. نوروز سال (1381) هم لوگوی نوروزی این سایت در صفحه‌ اولش قرار گرفت اما بعدازآن دیگر این كار تكرار نشد و حتا این لوگو روی آرشیو لوگوهای مناسبتی گوگل هم قرار نگرفت. ولی دو سال بعد با تلاش همه ایرانییان مخصوصا وبلاگ نویسان و سایتها اینترنتی و فرستادن ایمیل وکامنت به سایت گوگل موفق شدن لوگوی این جشن باستانی را در صفحه گوگل جا دهند واین رسم را به جهانیان معرفی کنند.وحال نوروزایرانی هم مانند كریسمس و مراسم سال‌نوی چینی‌ها به‌رسمیت بشناسد.بیایید امسال نیز از گوگل درخواست کنیم تا برای اولین بار لوگوی خود را در شب چهار شنبه سوری عوض کندوتاثییر این کار را دست کم نگیرید با نظرات خود در مورد چگونگی و اجرای این نظر ما را یاری کنید

گزارش لحظه به لحظه فاجعه کوی دانشگاه... قسمت دوم...

صبح است . دانشجویان خسته از درگیریهای پراکنده شب قبل کم کم بیدار می­شوند. قرار است تجمعی در دانشگاه تهران و پردیس مرکزی آن برگزار شود. دانشجویان حرکت به سمت پردیس را آغاز می­کنند. شعارها تقریباً همگی معطوف به انتخابات و نتیجه آن است. جمعیت بسیار زیاد و بیشمار است. به علت درگیری در بسیاری از نقاط شهر نیروهای امنیتی زیادی در اطراف دانشگاه به چشم نمی­خورد. لحظه به لحظه به تعداد دانشجویان افزوده می­شود. علامتهای سبز و تصاویر مهندس موسوی و شیخ کروبی و محمد خاتمی به چشم می­خورد. خشم بچه­ها نهایتی ندارد. تقریباً همین وضع در بسیاری دیگر از دانشگاهها نیز حاکم است. خیابانها شلوغ و درگیریهای پراکنده در گوشه گوشه شهر در حال جریان است. سیستمهای تلفن همراه و بعضا حتی ثابت با اختلال شدیدی همراه است به گونه­ای که با شانس می­توان تماسی را برقرار کرد. بخصوص در مراکز اصلی درگیریها. دانشجویان ظهر را هم در پردیس مرکزی می­مانند. با توجه به قطع وسایل ارتباط جمعی خبرهای ضد و نقیض بسیاری در جریان است. حدود ساعت 3 بعد از ظهر است که کم کم شایعه­ای به جد قوت می­گیرد. احتمال حمله به کوی برای ترساندن معترضین. اخبار منتقل می­شود. هنوز گمانه زنی است. با رسیدن اطلاعات بعدی خبر موثقتر می­شود. دانشجویان تصمیم به بازگشت به کوی را می­گیرند. تعداد بسیار زیادی از دانشجویان تهرانی نیز بدانها می­پیوندند. این اولین بار است که تهرانی ها که بخش بزرگی از بدنه دانشجویی دانشگاه تهران را تشکیل می­دهند پیش از آغاز درگیری در کوی حضور پیدا می­کنند. از اوایل بعد از ظهر کم کم نیروهای امنیتی حضور خود را در اطراف کو.ی افزایش می­دهند. خبر دستگیری تعدا بسیاری از دانشجویان فعال در ستادهای تبلیغاتی به گوش می­رسد. التهاب بالا می­گیرد. نیروهای انتظامی اقدام به بستن خیابانهای امیرآباد شمالی از سر چهاراه امیرآباد به بالا، خیابان پرنده، و تمامی پس کوچه­های منتهی به درب معروف به علوم اجتماعی می­کنند. هیچ وسیله­ی نقلیه­ای حق گذشتن ندارد. اما افراد پیاده می­توانند رفت و آمد کنند. آرایش نیروها نگران کننده است. شایعات تبدیل به احتمالات قویتری می­شود. نیروهای انتظامی از حدود ساعت 7 به بعد رفته رفته بیشتر شده و موضع گیری می­کنند. دانشجویان که احتمال درگیری را بالا می­دانند خود را آماده می­کنند. لباسهای ورزشی و با توجه به گرمی هوا گاه حتی بدون لباس یا با عرقگیر برای راحتی بیشتر. مسحل می­شوند به چوب و چماق و میله­های آهنی تا در صورت تهاجم از خود دفاع کنند. نیروهای لباس شخصی و سپاه و نیروی انتظامی حلقه را تنگتر می­کنند. با آغاز شب شعارهای دانشجویان نیز آغاز می­شود. سنگ پراکنی نیروهای لباس شخصی و دانشجویان شروع می­گردد. بخشی از دانشجویان با گشت زنی از طریق در پشتی کوی چند تن از نفرات لباس شخصی و گروه فشار را دستگیر و به داخل کوی منتقل می­کنند. معلوم می­شود برنامه گسترده­ای در پیش است. از حدود ساعت 9 درگیری شدت بیشتری پیدا می­کند. دانشجویان وارد خیابان می­شوند. نیروهای انتظامی گازهای اشک آور را به سمت دانشجویان پرتاب می­کنند. دانشجویان حلقه­های آتنش ایجاد می­کنند. پرتاب کوکتل مولوتف و سنگ از طرف دانشجویان باعث عقب نشینی نیروهای امنیتی شده است. دانشجویان بخشی از خیابان امیرآباد را تصرف می­کنند و با آتش زدن سطلهای آشغال، و حتی یک خاور حمل زباله شهرداری خیابان را بسته و مانع از ورود تجهیزات ترابری امنیتی می­شوند. نیروهای امنیتی اقدام به تیراندازی می­کنند. اکنون ساعت 12 شب است. تعداد بسیاری از دانشجویان زخمی شده­اند. دو دانشجو به شدت بر اثر تیرهای ساچمه مضروب شده­اند که به اتاقهای امن منتقل می­شوند. این دانشجویان بعدها به دادگاه احضار و محجکوم به زندان می­شوند. تقریبا تمامی کوی و خیابانهای اطراف با گاز اشک آور پوشیده شده است. هنوز نیروها برای ورود صبر می­کنند. آنها منتظر خستگی و ناتوان تر شدن بچه ها هستند. زیرا می­دانند دانشجویان در صورت ورود آنها به شدت با آنها برخورد می­کنند. چند تن از نیروهای لباس شخصی به شدت توسط دانشجویان مجروح می­شوند. در این نبرد حلوایی خیرات نمی­شود. نیروهای انتظامی بچه ها را به داخل کوی عقب می­رانند. دانشجویان تصمیم به سنگر بندی می­گیرند. بالا پشت بامهای ساختمانها 14 و 15 و همچنین 22 که مشرف به خیابان و درهای اصلی هستند تبدیل به جایگاه پرتاب سنگ می­شوند. حدود ساعت 2 نیروهای انتظامی با دستور رسمی وارد کوی می­شوند. بعدها نیروی انتظامی اعلام کرد که شخص فرهاد رهبر بدانها اجازه ورود داده است اما رئیس دانشگاه تهران رد کرد. هرچند به نظر می­رسد دستورها و حمله از افراد بالاتری صادر شده است. حجوم آغاز می­شود. نیروهای نگهبانی درب اصلی را می­گشایند. نیروهای امنیتی شامل نیروهای انتظامی، سپاه و لباس شخصیها که به ترتیب وارد می­شوند. ابتدا نیروهای انتظامی که دارای سپر و ماسک تنفسی هستند میدان اصلی را با اشک آور پاکسازی می­کنند. تفنگهای مخصوص پرتاب دقیقاً بدن افراد را نشان می­گیرد و بسیار از بچه­ها دچار سوختگی های شدید می­شوند. تعدادی از اتاقهای ساختمانهای 14 و 15 آتش می­گیرند. نیروها پخش می­شوند. گروهی به سمت بالا و ساختمانهای 3،6،7، جمالزاده،5، امام علی (ع) و مصلی نژاد یورش می­برند. ساختمان 4 معروف به ساختمان دانشجویان بسیج کمکاملاً در امان می­ماند. ساختمان رسولیان یزدی هم که محل اسکان دانشجویان خارجی است با مذاکره چند دانشجوی خارجی و با تضمین عدم دخالت و فیلم برداری در امان می­ماند. گروه دوم به سمت کتابخانه هجوم می­برند. بخش سوم به طرف جنوب و ساختمانهای 14-15، 16-17، 18-19، 20-21 و 22 و همچنین ساختمان 23 حمله می­برند. مقاومت دانشجویان نیروها را وادار به عقب نشینی مداوم می­کند. دستور اعمال شدیدتر اعلام می­شود. نیروها لوله­ها پرتاب کننده­های خود را به سمت پنچره­ها می­گیرند و بسیار از اتاقها را با اشک آور مورد هدف قرار می­دهند. لباس شخصی ها به پرتاب سنگ به سوی پنجره­ها و ضرب و شتم دانشجویان دستگیر شده در داخل خود کوی مشغولند. دانشجویان برای دفاع بسیاری از اتوموبیلها و ساختمانها و فضاهای اداری را آتش می­زنند تا از شدت هجوم و تراکم گاز اشک آور کاسته شود. دانشجویان سنگر گرفته حالا در میان چمنها و زیر زمینها و پشت بامها پخش شده و مقاومت می­کنند. نیروهای امنیتی با بی رحمی و بدون سوال هرکسی را مضروب و دستگیر می­کنند. تعدادی از دانشجویان در فضاهای مخفی کوی که کم هم نیستند پناه می­گیرند. عده­ای از طریق میله­ها به داخل دانشکده فنی و اتوبان چمران می­گریزند. نیروها وارد ساختمانها می­­شوند و با باتوم، لگ و گلوله­های ساچمه­ای اتاقها را هدف می­گیرند. در همین هنگام درگیری در کنار درب خوابگاه دختران هم شدت می­گیرد. نیروها بارها تصمیم به هجوم به داخل خوابگاه دختران می­گیرند اما با توجه به تبعات ممکن منصرف می­شوند. دختران نیز تصمیم به خروج می­گیرند اما با توجه به اینکه خروج به منزله اجازه حمله به نیروهای امنیتی است عده­ای از دختران مانع می­شوند. فشار جمعیت و پرتاب سنگ باعث مجروح شدن تعدادی از دختران می­شود. دخترانی که در خیابان امیرآباد سعی در پیوستن یا خبر گرفتن از پسرها هستند به شدت مجروح می­شوند و یا به بازداشتگاهها منتقل می­گردند. دانشجویان پسر طبقات بالاتر ساختمانها را با چنگ و دندان حفظ می­کنند و تلاش می­کنند نیروها را از ساختمانها عقب برانند. بطور مثال ساختمانهای 6 و 23 به دلیل ویژگیهای معماری و ساختار و بدنه دانشجویان آن غیر قابل تصرف می­شوند. اما ساختمانها 14-15 و ساختمانهای جمالزاده و 5 به شدت تخریب می­شوند که تصاویر روزهای اول که در شبکه­های جهانی پخش شد تصاویر مربوط به ساختمانهای جمالزاده و 5 بود که حملات شدیدی بدانها شد اما اعضای ساختمانها 6 و 7 با پرتاب سنگ نیروها را از بالا مضروب کرده و باعث عقب راندن آنها از ساختمانهای 5 و جمالزاده که متعلق به دانشجویان کارشناسی ارشد است شدند. مداوماً بر تعداد نیروها افزوده می­شود. ساعت 4 صبح تقریباً دانشجویان توان دفاع خود را از دست می­دهند و نیرویشان تحلیل می­رود. موج دستگیریها آغاز می­شود... (ادامه دارد...)

ماجرای لحظه به لحظه حادثه کوی دانشگاه. همراه با توضیحات کامل..( قسمت اول

چقدر دیر همه تان از خواب بیدار شدید... چقدر دیر...
مگر این اولینش بود؟ یادتان رفته کوی 1378 را؟ یادتان رفته کوی 1382 را... یا روزهایی را که من به چشم خود دیدم؟... 2 خرداد 1385... زمستان 1386 که سه روز حملات طول کشید... یا... همیشه همه خواب بودند... روزنامه ها و مجله ها... اصلاح طلبها و غیر اصلاح طلبها... نیروی انتظامی و همه و همه... مگر نبود در کوی 78 با آنهمه دردی که بچه ها کشیدند دست آخر زندان حکم بچه ها شد و بخشش حکم مهاجمین؟... حال بگذارید از آن شب بگویم... چرا نگویم؟
من خود در آن شب بالای سر برادرم در بیمارستان بودم... بیمارستانی نزدیک به یکی از بزرگترین محلهای درگیری که تا صبح صدای تیر و فریاد و آوردن مجروحین تمام نمیشد... اما آنشب را از خلا بچه ها خوب میدانم و شبهای دیگر را...
از صبحش حمله مشخص بود. همه میدانند که در اینگونه مواقع کوی محل تصفیه حساب دولت با مردم است و یکی از خطرناکترین فضاها برای دولت. با قریب 30 ساختمان و محل اقامت هزاران دانشجو. چسبیده به کوی دانشگاه خوابگاه دانشجویان علوم پزشکی پسر و کمی بالاتر خوابگاه دختران پزشکی و باز هم بالاتر خوابگاه دختران کوی و در انتهای امیر آباد خوابگاه موسوسم به چمران که محل زندگی دختران سال اولی است. از عصر حضور یگانها آغاز شد. بسته شدن چهار راه امیر آباد به سمت بالا و بسته شدن تمامی کوچه های منتهی به کوی با حجم سنگین نفرات نیروهای انتظامی، سپاه، گاردهای ضد شورش و افراد موسوم به لباس شخصی که بسیار مشخصند. پیش از هر چیز بگویم نیروهای انتظامی مسلح به باتوم لباسهای ضد ضربه و اسلحه های ویژه پرتاب گاز اشک آورند و حداقل من در هیچ درگیری در کوی ندیدم آنها مسلح به اسلحه کمری یا تفنگ باشند. تنها اسلحه آنها تفنگهای ساچمه ای است که تنها در همین درگیری مورد استفاده واقع شد. از این تفنگها به صورت اریب استفاده میشود بدین صورت که با شلیک به زمین ساچمه ها به اطراف پخش شده و با ایجاد زخمهای دردناک افراد را زمین گیر میکنند. در صورت نیاز گلوله های اشک آور نیز به صورت مستقیم پرتاب میشوند که حداقل میتوانم بگویم دهها تن از دانشجویان کوی پس از اصابت گلوله های مستقیم اشک آور به شدت مجروح میشوند. زیرا ضربه شدید و سوختگی و عمیق از آثار نارنجکهای اشک آور است. اما افراد لباس شخصی که عمدتا حتی قبل از نیروهای انتظامی موضع گیری میکنند و محل موضع آنها یکی از انبارهای گچ روبروی درب سابق کوی است که این درب را به صورت کلی پس از درگیریهای 82 بسته و پس از درگیریهای 85 تبدیل به دیوار کردند. این انبار همیشه به سرعت از نیروهای لباس شخصی که با موتور خود را بدانجا میرسانند پر میشود. لباس شخصی ها به هر چیزی ممکن است مسلح باشند. گاز اشک آور، چوب و چماق، میله، زنجیر، اسلحه کمری و... هیچ پوششی بر روی صورت ندارند. و هیچ ترسی از دستگیری. اما به شدت از دانشجویان میترسند. زیرا در صورت دستگیری تاوسط دانشجویان معلوم نیست عاقبتشان چه بشود!!! اتفاقی که در همین حوادث هم خود را نشان داد. نیروهای شخصی تلفات سنگینی دادند. شروع درگیر از ساعات آغازین شب بود. همیشه از ساعت 10 به بعد شدت میگیرد و در ساعت 2 به اوج خود میرسد و به محض طلوع آفتاب نیروها خارج و با کمک عوامل شهرداری به پاکسازی خیابان امیر آباد میپردازند تا اثری باقی نماند. اما این درگیری تفاوت عمده ای داشت. نیروهای تقریبا تا ساعت 8 صبح باقی ماندند. گستره ی درگیری وسیعتر و تعداد نیروها بیشتر بود و عمق نفوذشان شدیدیتر. در موارد قبلی نیروها صرفا با حمله به سوی دربها به دستگیری و پاکسازی افرادی که در کنار درها مقاومت میکردند میپرداختند و به کس دیگری کاری نداشتند. اما در این حادثه که به مراتب فجیعتر از حادثه 18 تیر بود نیروها به تمامی ساختمانها حمله کردند. با شلیک گاز اشک آور به اکثر پنجره خها حتی افراد بی طرف را هم به شدت مضروب کردند. کتابخانه به صورت کلی نابود شد. تصاویری که شما از صحن بیرونی کتابخانه میبینید بیانگر واقعیت کامل نیست
این تصویر ورودی کتابخانه کوی است. کتابخانه کوی با 4 طبقه به شکل دو طرفه ساخته شده است. هر طبقه دو سالن بزرگ در طرفین خود دارد. طبقه اول سمت راست تصویر محل قرار گرفتن قرائتخانه روزنامه ها، طرف سمت راست مخزن کتابخانه، طبقه دوم سمت راست محل قرار گرفتن سایت کامپیوتر با حدود 100 رایانه و سمت چپ محل استقرار سامانه رایانه ای کوی و طبقات 3 و 4 هر دو طرف محل قرائت خانه کوی است. باید میدید. تمامی رایانه ها به صورت کامل شکسته و تخریب شده بود. قفسه ها را واژگون کرده و کتابها را زیر دست پای نیروهای امنیتی پاره شده بود. تمامی دانشجویان داخل کتابخانه که بسیاری بی خبر از همه جا در حال مطالعه امتحانات خود بودند به شدت مضروب شدند. جالب است بدانید کتابخانه از درب اصلی فاصله بسیار دارد و تقریبا زاویه دید آن نصبت به درب به گونه ای است که نمیشود از طبقات پایین آن وضعیت را متوجه شد. نیروها پس از ورود تقسیم شده و تمامی ساختمانها را هدف قرار دادند. چیزی که سابقه نداشت. تمامی افرادی که مقاومت میکردند به شدت مضروب میشدند. این افرادی که در تصاویر بر روی زمین خوابانده شده اند به داخل مینیبوسهایی انتقال داده شدند که بالای سرشان برای شکنجه حلبیهایی آویزان شده بود که به شدت صدا میکرد. آنها با چشمان بسته به ساختمان منفی چهار وزارت کشور منتقل شدند و بعدها فهمیدند محل نگهداری آنها کجا بوده است. تا ظهر روز بعد به شدت مضروب و مجروح شدند. بطوری که چند دانشجوی دچار شکستگی های شدید و یا خونریزی از ناحیه چشم شدند. برای نیروهای تفاوتی وجود نداشت . هرکسی در دسترس بود دستگیر میشد. بسیاری با پای برهنه و با لباس زیر و با تقلای بسیار با گذشتن از میله های بلند کوی به داخل اتوبان چمران پریده و پا به فرار گذاشتند.عده دیگری به شدت مقاومت کردند. کوکتل مولوتف، سنگ و میله های آهنی وسیله دفاع آنان را تشکیل میداد. دانشجویان با آتش زدن خاور حمل زباله شهرداری و بستن خیابلان سرعت مهاجمین را کم کردند و همین امر باعث حضور زره پوشهای ویژه نیروی انتظامی شد. حداقل یکبار که من در درگیریهای سابق دیدم این زره پوشهای سفید رنگ برای پرتاب آب، گاز اشک آور و حمل نفرات استفاده میشود و به شدت شبیه نفربرهای جنگی است. نیروهای زد شورش از جلو و نیورهای شخصی در پشت سپر آن اقدام به پیش روی میکنند. در بسیار از مواقع فحشهای رکیک یا سنگ ابزار خود نیروهای انتظامی است. توهینهای ناموسی که به شدت باعث تحریک بچه ها میشود. از آغاز هر حمله تمامی خطوط تماس ثابت و سیار منطقه قطع میشود. همچنین تقریبا در شرایطی مشابه حکومت نظامی هیچ یک از سکنه اطراف حق خروج از خانه های خود را ندارند. یکی از اولین واکنشهای بچه ها ایجاد حریق است تا بدین وسیله امکان نفوذ نفرات به داخل کوی محدود شود. و بتوانند اثرات اشک آور را خنثی کنند. دقت کنید. نداشتن ماسک برای لباس شخصی ها به منزله نبود اشک آور نیست پلیس پس از پرتاب اشک آور با فاصله گرفتن از آنان به انتظار زمین گیر شدن بچه ها میشود و بعد وارد مرحله دستگیری میگردد. لباس شخصیها مسئول نگه داری دستگیر شدگان هستند و اتفاقا به شدت عمل شهرت دارند. برخلاف تصاویر و جملات گفته شده لباس شخصیها بیشترین ضرب شتم را وارد کردند و چون حرفه ای نیستند ضربه های باطوم را برخلاف نیروهای اصلی برای کشت میزنند و نه زمین گیر کردن. و باز برخلاف تصاویر که نشان از توانم نیروهای امنیتی میدهد در آن شب دها تن از منیروهای امنیتی تا حد مرگ مضروب شدند. زیرا در اینجور مواقع دانشجویانی که اتاقشان هدف قرار گرفته و در حال سوختن است ( گاز اشک آور در چند لحظه اول پس از پرتاب شعله دارد که همین باعث سوختن بسیاری از اتاقها شد) با استفاده از هر وسیله ممکن به مقابله میپردازند. و شیوه کارشان پرتاب سنگ به صورتی است که بارها دیده شده این سنگهای مثلثی شکل که به شیوه خاصی پرتاب میشود سپرها پلاستیکی ماموران را از وسط دو نبم میکند!!! باران سنگ، پرتاب کوکتل مولوتوف و دوره کردن نیروها و کمین گذاشتن لای درختها و ریختن بر سر بخصوص لباس شخصیها همیشه آنها را مضروب و گاهی موجب تلفات بیشتر آنها میشود.... ( ادامه ماجرای لحظه به لحظه حمله به کوی در بخش دوم)

Saturday, February 27, 2010

حذف تصویر خاتمی از مترو






در ایستگاه متروی امام خمینی (ره)، تصویر حکاکی شده سید محمد خاتمی، رئیس‌جمهور پیشین کشورمان که به همراه تصویر امام خمینی(ره) و ، رهبر انقلاب بود، حذف شد.به گزارش خبرنگار «تابناک»، به دلیل اینکه در تاریخ 2/12/78 ایستگاه‌های متروی طرشت، دانشگاه شریف، آزادی، شهید نواب صفوی، میدان حر، دانشگاه امام علی و نیز حسن‌آباد به دست رئیس‌جمهور وقت کشورمان، سید محمد خاتمی افتتاح شد و تصاویر حکاکی شده از امام خمینی ـ رحمت‌الله ـ رهبر انقلاب و حجت‌الاسلام خاتمی در ورودی ایستگاه متروی امام خمینی در خیابان باب همایون نصب شده بود اما امروز عابران مشاهده کردند که تصویر خاتمی حذف و باقی تصاویر نیز در حال حذف است.
این در حالی است که از آغاز ماه صفر تاکنون، با نصب بنری، از دیده شدن این 3 تصویر جلوگیری شده بود.
بنابر برخی شنیده های تایید نشده، پیش تر برخی افراد در بیانیه ای نسبت به حضور تصویر خاتمی در این قسمت تهدیداتی را صورت داده بودند.
در همین زمینه، ربیعی، مدیر عامل شرکت بهره‌بردای متروی تهران، با تأیید این رخداد، به خبرنگار «تابناک» گفت: حذف این تصاویر، علت خاصی نداشته و تنها به دلیل این که این طرح قدیمی شده و اثر زیبایی هم نبوده، با همکاری سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری تهران، تصمیم به تغییر این تصاویر و جایگزینی تصویری رنگی و زیبا روی کاشی از امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب برای این قسمت گرفته شد که هم‌اکنون نیز کارگران مشغول به کار بوده و به زودی این اثر هنری در معرض دید عموم قرار خواهد گرفت.
شایا ذکر است مدت ها پیش نیز تابلوی یادبود افتتاح یک پروژه صداوسیما را که سید محمد خاتمی آن پروژه را افتتاح کرده بود از مقابل درب ورودی آن حذف شده بود که آن زمان نیز با واکنش رسانه ها مواجه شده بود.

تاکید مهندس موسوی بر انتشار «کلمه‌سبز» و «اعتمادملی»/با توهین به کسانی که مخالف جنبش هستند مخالفم

نخست وزیر دوران امام راحل با اشاره به هماهنگی بالای خود با سیدمحمدخاتمی و مهدی کروبی، تصریح کرد:«جنبش راه سبز هیچگاه از اجرای بدون تنازل قانون اساسی منحرف نشده است و انشاء الله تا انتها هم همین راه را خواهد رفت.»
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، مهندس میرحسن موسوی در گفتگویی مشروح با سایت به بیان نظراتش پیرامون مسائل روز و از جمله حواشی 22 بهمن پرداخت.
میرحسین موسوی در این گفتگو با انتقاد شدید از برخوردهای خشن صورت گرفته با دارندگان نمادهای سبز در راهپمایی 22 بهمن و برخی درگیری‌ها در حاشیه مراسم وحدت بخش 22 بهمن با ارائه تحلیلیی از هدف جلوگیری از نمایان نشدن جمعیت واقعی جنبش سبز گفت:«بنده و جناب آقای کروبی در مشورتی که داشتیم فکر کردیم پیشنهادی که قبلا داده‌ایم را تکرار کنیم و آن اینکه اجازه داده شود جنبش راه سبز با توجه به اصل ۲۷ قانون اساسی، برای یک راهپیمایی مردم را دعوت کنند.نحوه استقبال می‌تواند به حرف و حدیث‌ها پایان دهد.»
وی تاکید کرد:«ما اعتقاد داریم که اگر دعوت جنبش سبز و تشکل‌های اصلاح‌طلب و مراجع عظام و دیگر شخصیت‌های نظام نمی‌بود، امسال ما یک راهپیمایی بی‌رمقی داشتیم که اکثریت آن را نیروهای نظامی و انتظامی تشکیل می‌داد، یعنی مسیرهای راهپیمایی وضعیتی می‌داشتند که میدان آزادی به هنگام سخنرانی داشت.»
نخست وزیر دوران امام با انتقاد از برخی سخنان که گفته می‌شود عده‌ای به دلیل مسائل مادی در این راهپیمایی شرکت کردند، گفت:«بنده با توهین به کسانی که موافق شعارهای جنبش سبز نیستند مخالفم. قرار نیست و قرار نبود که همه با ما هم رأی باشند و اگر کسی با ما هم رأی نیست انسان بدی شمرده شود. همه هموطنان ما هستند. منهای یک عده قمه کش و آدمکش، همه خواهران و برادران ما هستند.»
وی افزود:«حتی نیروهای نظامی و انتظامی برادران ما هستند.»
موسوی در پاسخ به این سئوال که «آیا بین شما و آقایان کروبی و خاتمی مشورتی برای موضع‌گیری‌ها و تصمیمات صورت می‌گیرد؟»، اظهار داشت:« ارتباط با این بزرگواران همیشه وجود دارد. با دستگیری‌های وسیعی که صورت گرفته، ضرورت این ارتباط مستقیم امروز بیشتر است و بنده خدا را شکر می‌کنم که هماهنگی خیلی خوبی در این زمینه وجود دارد. »
وی تاکید کرد:«البته به نفع کشور بود که بجای سیاست‌های سرکوب و پرکردن زندان‌ها، سیاست حمایت از ایجاد یک تشکیلات نیرومند از کسانی که سیاست‌های ویرانگر موجود را قبول ندارند در چارچوب نظام وجود داشت و به نظر بنده تنها راه عدم انتقال مدیریت جریان های سیاسی و اجتماعی به خارج از کشور همین است.
نخست وزیر دوران امام راحل ادامه داد:« ولی با انحراف شدید صدا و سیما و یکطرفه شدن آن و بسته شدن روزنامه‌های کشور و زندانی شدن ده‌ها روزنامه نگار، به نظر می‌آید که ایجاد تشکیلاتی که بتواند چهره‌های مؤثر را دور هم گردآورد تا به صورت آشکار و در چهارچوب قانون اساسی کار را به پیش ببرند فعلا منتفی است و هنوز به اعتقاد اینجانب راهبرد «هر شهروند، یک رسانه» و همچنین گسترش فعالیت‌های شبکه اجتماعی در جهت گسترش آگاهی های سیاسی و اجتماعی، یک ضرورت است و جایگزینی برای آن وجود ندارد.»
وی همچنین گفت:«البته این وضع دشوار در کنار ضررهایی که دارد، منافعی هم داشته است و آن اتکا همه علاقمندان به جنبش سبز به خود و شبکه های بیشمار اجتماعی درجامعه است. در این میان، استفاده از فضای مجازی معجزه کرده است و به صورت یک ساختار کاملا قابل اتکا، افراد و شبکه ها را در اتصال و تعامل باهم قرار داده است. شییه بازارهای سنتی که که تعداد زیادی مغازه، حجره، تیمچه، مسجد، قهوه خانه و غیره را به هم متصل می کند و علیرغم تنوع آدم ها و حجره ها، مفهوم بازار یک ساختار به هم پیوسته از واحدها را تداعی می کند. جالب است در یک راسته بازار، می تواند اختلاف عقیده و سلایق و سرمایه وجود داشته باشد، ولی این تنوع، وحدت مفهومی و وحدت عملی بازار را بهم نمی زند، بلکه جزو نقاط قوت آن است.»این کاندیدای اصلاح‌طلب انتخابات ریاست جمهوری دهم تاکید کرد:«جنبش سبز نباید اهداف خود را فراموش کند، همانطور که نباید دچار روزمره‌گی و انفعال بشود و استراتژی خود را از یاد ببرد. هدف جنبش سبز از همان اول، اصلاح در چهارچوب اصولی روشن بود. نقطه اتصال را همگی رنگ سبز گرفتیم. هدف حداقلی و مطمئن که می توانست اجماع گسترده ای ایجاد کند، تحقق اجرای بدون تنازل قانون اساسی بود. البته افرادی و یا حرکت‌هایی در این بین پیدا شدند که خواستند از این خط بگذرند و یا به اصطلاح خط شکنی کنند، ولی جنبش راه سبز هیچگاه از اجرای بدون تنازل قانون اساسی منحرف نشده است و انشاء الله تا انتها هم همین راه را خواهد رفت.»وی افزود:«ملت ما می‌خواهد که در رقابت نفس‌گیر جهانی و منطقه‌ای، عقب نیفتد. ملت ما می خواهد با جهان خارج به جای دعوا و دشمنی، تعامل داشته باشد و سیاست خارجی توسعه گرا را دنبال کند. ملت ما می خواهد کالاهای تولیدی، اعم از کشاورزی و صنعتی، زیر سیل خانمان برانداز واردات بی حساب و کتاب، مدفون نشود. ملت ما می خواهد تحت عنوان خصوصی سازی، بیشترین پروژه ها و فعالیت های اقتصادی کشور در بنگاه های شبه دولتی و نیز سپاه جمع نشود. ملت ما می خواهد به شاخص های بیکاری و فقر به عنوان یک وظیفه دینی و اسلامی و ملی اهمیت داده شود و … با انبوه تبلیغات شاخص خط فقر و بیکاری و تورم از چشم مردم پنهان نشود.»موسوی خاطر نشان کرد:«ما دوست داریم خود حاکمیت به دنبال آزادی زندانیان، توسعه سیاسی و گسترش فرهنگ آزادی و تنوع رسانه ها و آزادی آنها باشد. بنده صریحا می‌گویم انتشار "کلمه سبز" و "اعتماد ملی" حتی اگر ضرری هم داشته باشد، ضرر آن کمتر از رسانه های غیرملی داخلی و رسانه های خارجی است. می دانم قبول نخواهد شد، یا حداقل در شرایط کنونی قبول نخواهد شد. ولی می گویم وجود کانال یا کانال های رادیویی و تلویزیونی برای جنبش سبز، نظام را تقویت می کند و به وحدت ملی کمک می‌کند.»

ششم بهمن و ۲۲ بهمن-مسعود بهنود

بهمن ماه بود، در همین میدان آزادی، که نامش آن زمان شهیاد بود. در همین جا که آقای احمدی نژاد پریروز سخن راند سکوئی زده بودند. برف می بارید و گاه هم آفتاب طلائی می نشست. مطابق رسمی که از اول تولد این میدان گذاشته شده بود، هر سال روز ششم بهمن همین بود. روی سکو تصویر بزرگی از شاه گذاشته بودند و هویدا رییس دولت و وزیرانش در اطراف عکس با لباس های خوش دوخت و کلاه و شال گردن همرنگ از تظاهرکنندگان سان می دیدند.
اینک سی و سه سال از آن روز می گذرد. اما انگار همین دیروز بود. تظاهرات ششم بهمن به مناسبت “سالگرد انقلاب شاه و ملت” بود، به ادعای گویندگان خوش صدای رادیو و تلویزیون که متونی که از پیش نوشته شده را می خواندند هزاران نفر از مردم شاهدوست و میهن پرست برای قدردانی از “رهبری داهیانه شاهنشاه آریا مهر” گرد می آمدند. در طول روز صدها بار این وعده شنیده می شد که دروازه تمدن بزرگ گشوده شده و دیری نیست که ایران جزء پنج قدرت بزرگ جهان خواهد بود. مردم هلهله می کردند.
دسته دسته کارگران، دانشجویان، کشاورزان و دسته های مختلف مردم با پلاکاردهائی که نشان تحسین و تجلیل آن ها از فرمان های انقلابی شاه داشت دور میدان می گشتند و چون جلو جایگاه می رسیدند که در دیدرس دوربین های تلویزیونی بود، شوری نشان می دادند و هویدا نخست وزیر و وزیرانش که زمانی خانم فرخ رو پارسا و همیشه خانم مهناز افخمی به عنوان اولین زنان عضو کابینه در میانشان بودند به آن ها پاسخ می دادند. در هر زمان وزیری که رژه دستگاه تحت سرپرستی او نزدیک بود از جایگاه پائین می رفت و با معاونان و مدیران کل در جلو صف قرار می گرفتند. دست تکان می دادند و از بلندگوها شعارهای میهنی پخش می شد. این مراسم از ساعت ده صبح شروع می شد و بدون توقف تا دو بعد از ظهر ادامه داشت و تنها شبکه سراسری تلویزیونی کشور آن را پخش می کرد و مردم هم جز دیدن آن چاره ای نداشتند. بعد از پایان پخش مستقیم مراسم بود که یک فیلم سینمائی چقدر می چسبید. شبکه دوم تلویزیون که در آن زمان فقط در تعدادی از مراکز استان ها قابل رویت بود، همواره می کوشید تا همزمان با آن پخش مستقیم برنامه ای نداشته باشد که تماشگران بتوانند به آن پناه ببرند و از دیدن تظاهرات ششم بهمن محروم شوند.
چادر پذیرائی
پشت جایگاه رسمی یک چادر زده بودند که هم بخاری باغی بزرگی در آن بود که محیط را گرم می کرد هم میزی میانش بود و رویش چای و قهوه و شیرینی، غذاهای سبک و کوکا و پپسی و فانتا و دوغ ابعلی چیده شده. دولتمردان داخل جایگاه هر چند وقتی می رفتند به چادر که هم گرم شوند و هم قهوه و چای یا غذائی بخورند. هویدا چون در دیدرس دوربین ها بود کمتر مجال می یافت اما هر ساعت چند دقیقه ای برای کشیدن پیپ سری به چادر می زد. خبرنگاران که در همان اختناق مطلق و سانسور منظم هم دنبال سوژه می گشتند، در چادر یقه بزرگان را می گرفتند و سئوال می کردند.
سال ۵۴ خبرنگار جوانی در همان جا و در فرصتی که پیش آمد از امیرعباس هویدا که به حسن خلق مشهور بود و خبرنگاران می توانستند با وی چک و چانه بزنند سئوالی پرسید. هویدا که ارکیده اش بر یقه پالتو بود و بوی توتون کاوندیش پیپش در چادر پیچیده بود،سری تکان داد و خبرنگار آهسته و به طریقی درگوشش گفت: “دو دور دور میدان گشتم امروز، یک گروه ثابت هستند که می آیند و به جای کارگران و کشاورزان و دسته های مختلف جلو دوربین تلویزیون در میدان رژه می روند”. هویدا مانند همیشه انداخت به شوخی و با نقل یک مثل فرانسه به این معنا که این حرف را به من گفتی اما به همسرت نگو، گفت خب خواسته اند عده کمتری را در این سرما به زحمت اندازند، برای دولت آوردن ده برابر این هم کاری ندارد. خبرنگار جوان تصدیق کرد اما ادامه داد: “پس این ها که می گذرند حقیقت را می دانند، وزیران هم که می روند سر صف و رژه می روند آن ها هم می دانند. ما هم می دانیم، شما هم می دانید، آن ها هم که پای تلویزیون نشسته اند خوب می دانند، می ماند فقط یک نفر که …” پیدا بود اشاره خبرنگار جوان به شاه است که از صبح می نشست پای تلویزیون و این گونه برنامه ها را با عشق و دقت نگاه می کرد و گاه با تلفن دستوراتی ابلاغ می کرد و فردایش هم پیام تشکر و قدردانی می داد.
هویدا در آن زمان دوازده سال بود که ریاست دولت را به عهده داشت و این طولانی ترین رییس دولت همه تاریخ ایران بود و هست، در حقیقت او یک سیاستمدار اروپائی بود، ادبیات و تاریخ فرانسه را بیشتر از ادبیات و تاریخ ایران می شناخت و به گفته خودش در اثر یک تصادف در هجده نوزده سالگی و برای فرار از گیرافتادن در دست نازی های آلمانی و در حالی که خیلی هم فارسی نمی دانست [اما عربی، فرانسه، آلمانی و انگلیسی را مانند زبان مادری تکلم می کرد] ایرانی شده و به تهران آمده و زمان جنگ در تهران به سربازی رفته بود. پیش از آن فقط یکی دو سال در تهران مانده بود. او با تمام روشنفکران زمان از سارتر و کامو تا آیزا برلین آشنائی در حد رد و بدل کردن نامه های خصوصی داشت، اندی وارهول و فرانسیس بیکن را می شناخت و با فیلمسازان معتبری مانند ژان لوک گودار و بونوئل و فلینی آشنا بود. آخرین رمان ها و کتاب های پرفروش جهان را می خواند و به روز بود. این خصلت ها وی را از بقیه متملقان درباری متمایز می کرد گرچه که از خوشامدگوئی شاه و اطاعت محض از او چیزی کم نمی گذاشت.
با این خصوصیات بود که در جواب سئوال نامعمول خبرنگار جوان، عصا را برداشت یعنی می خواهد بر سرش بزند که نزد. در همان حال گفت سرت بوی قرمه سبزی گرفته، گفته بودی می خواهی برای تحصیل بروی آمریکا، خب برو. و نگاهی هم به اطراف انداخت که یعنی مراقب حرف زدنت باش.
یک ماه بعد، از تصادف روزگار خبرنگار جوان همراه هویدا به سفری به بلژیک رفت. در بروکسل، شهری که هویدا آن جا درس خوانده بود و از همه بخش هایش خاطره داشت، روزی که در محل اقامتش یک میهمانی عصرانه داده بود که هم کلاس های سابق خود را بببند، خبرنگار جوان را به گوشه ای فراخواند، بیرون از سالن، زیر آلاچیقی. و بی مقدمه گفت بله درست گفتی فقط یکی این بازی را باور کرده است ولی مگر همین کافی نیست؟ مگر همه چیز بنا به خواست او نیست. مگر او نیست که برای همه تصمیم نمی گیرد. مگر همه این وضعیت را نپذیرفته اند پس چه عجب اگر سعی می کنیم که او راضی باشد.
خبرنگار که بیست و چند سالی بیشتر نداشت،متاثر شده بود که گفت: “ولی آخه این وضعیت قابل دوام نیست. قرن بیستم است مردم دیگر خیلی چیزها می فهمند با این همه رفت و آمد که با دنیا دارند”.
هویدا پکی به پیپش زد و گفت: “همیشه تاریخ ایران همین طور بوده و تازه مگر در بقیه جهان سوم و مشرق زمین چه خبراست. آن جاها هم همین اوضاع است باز خوب است مال ما [یعنی شاه] با سواد و سیاستمدار و دنیا شناس است و علاقه زیادی هم به پیشرفت و ترقی کشور دارد.”
خبرنگار فقط پرسید: “تا کی این طور خواهد بود یعنی؟”
هویدا با خنده گفت:”به عمر من نمی رسد اما حتما شما در کشور بهتری زندگی می کنید. اگر قابلش باشید البته” و این آخری را با جمله ای عربی، شاید آیه ای از قرآن همراه کرد، شاید به این مضمون که سرنوشت جوامع همان است که مردمش سزاوارند.
آن ها که آن زمان را به یاد دارند می دانند که هویدا بارها و بارها نقل کرده بود که وقتی به کشور برگشته [سال ۱۳۲۰] در هر قسمت کشور باید به یک پست از کشورهای خارجی برگ عبور یعنی ویزا نشان می داده، به دلیل آنکه کشور تحت اشغال خارجیان بوده . این را همیشه به عنوان وهن می گفت. در دلش بود که این تجزیه کشور و افتادنش به دست شوروی و انگلیس و آمریکا بابت سقوط رضاشاه بوده و نتیجه می گرفت که شاه وجودش مغتنم است چون امنیت آورده و پای خارجی ها را قطع کرده است. و بعد با افتخار می گفت: “حالا این ایران است که برای مستشاران خارجی ویزا صادر می کند و بر خلیج فارس حکومت و تسلط دارد”. این نشان می داد که در ذهن وی اطاعت از شاه لازم بود چون که بی او استقلال کشور از دست می رفت. از سوی دیگر نشان می داد که از نظر وی آزادی و حقوق شهروندی هم تا زمانی که مردم خود بدین حق واقف نشده اند و آن را طلب نمی کنند بالاخره توسط یکی مورد تجاوزقرار می گیرد و غضب می شود.
۳۳ سال بعد
اینک سی و سه سال از آن بهمن گذشته است. همه آن قدرتی که شاه مطابق قانون مشروطه فاقدش بود ولی خلاف قانون اعمال می کرد اینک آیت الله خامنه ای مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی دارای آن است. و اگر اعمال می کند بر او حرجی نیست و راست می گویند کسانی که معتقدند تمامی این قدرت قانونی را آقای خامنه ای به کار نمی گیرد. پس طبیعی است اگر کسانی او [یعنی ولایت فقیه ] را ضامن حاکمیت ملی می گیرند. و مانند هویدا باور دارند که اگر ایشان نباشد حاکمیت ملی از دست می رود، دوباره خارجی ها برای هر بخش کشور ویزا صادر می کنند. از قضا همین کسان استدلال دوم هویدا را هم باور دارند در مورد آزادی و حقوق شهروندی.
در این تشابه و بازسازی انگار سی و سه سال به هیچ گرفته می شود، فریادهای انقلاب، خواست هائی که تا مجال یافت در دوم خرداد خود را نشان داد همه به هیچ گرفته می شود.
یک شباهت دیگر هم در دو وضعیتی هست که ذکرش آمد. تز “تهاجم از طریق رسانه های تحت تسلط یهودی ها” که شاه معتقد بود کمونیست ها و غربی ها با هم از آن استفاده می کنند [نگاه کنید به آخرین مصاحبه شاه با دیوید فراست، حتی احتیاط روحانیون سیاست پیشه در کلامش نیست و به صراحت می گوید یهودی ها بر جهان مسلط شده اند، در حالی که احمدی نژاد هم از صهیونیست ها می گوید و ادعا دارد که ما با مردم یهودی کاری نداریم] خوب می دانم که این ادعا با تبلیغاتی که در این سی سال گوش همه را پر کرده نمی خواند اما ارجاعتان می دهم به مدارک و اسناد و از جمله فیلم مصاحبه های شاه، و توجه کنید به خاطرات علم که نشان دهنده وسعت بیگانه ستیزی شاه است. و از آن مهم تر گستردگی تز “دشمنان دشمنان” و تئوری توطئه های جدی که هر چه بهای نفت بالا رفت اوج گرفت، به طوری که شاه در گفتگوهای خصوصی با وزیر دربار و مشاور خود همه رجال دوران را وابسته به یک قدرت خارجی می خواند و در موقعیت های دیگر اسدالله علم را هم انگلیسی می خواند.
سخن آخر اینکه به گمانم در تحلیلی که امثال آقای جنتی از حکومت موجود دارند و اطاعتی که از مردم می طلبند فقط یک استدلال دارند که سابقه پیشینی ندارد و قابل درک و فهم هم هست، بقیه استدلال هایشان را حتی روحانیون با تجربه هم قبول ندارند. آن یک استدلال عبارت است از اینکه: اسلام برای ایرانیان ظرفیت بزرگی از تحمل ساخته است. به زبان دیگر به تولای اسلام بسیار کارها می توان با ایرانیان کرد که بی آن نمی توان. چون نام امام زمان پیش آید اکثر مردم ایران گوینده را باور می کنند. تحملش می کنند. این امری است که در این سی و یک سال اثبات شد و آخر بار احمدی نژاد هم از همین حس مردم استفاده کرد و هنوز هم بر همین ساز می زد. بعضی معتقدند قبول این امر بدان معنا نیست که تا ابد می توان هر بلائی بر سر ایرانیان آورد و هر فرمانی اگر به نام محمد پیامبر ابتدا شود و با یاد امام زمان متبرک گردد همه چیز تمام است. شاهد هم اینکه در تجربه احمدی نژاد که از صندوق پاندورای [قوطی لوطی غلامحسین] آقای جنتی به در آورده بود و دستگاه آقای خامنه ای هم به استقبالش رفت، مشاهده می شود که بیشتر دینداران و هواداران جمهوری اسلامی نگران شده اند، از قضا با روشی که دستگاه تبلیغاتی مورد تائید رهبری برگزید، نگرانان مطمئن تر شدند که جای نگرانی دارد.
۲۲ بهمن امسال
با این مقدمه طولانی اگر تنها گریزی بزنیم به روز، باید گفت دولت و دستگاه برنامه ریز و اجرائی امنیتی و انتظامی و اطلاعاتی [که بیشتر تحت نظر رهبر است] در ۲۲ بهمن شیرینکاری کرد که اگر یک دهم این کار و این هماهنگی را دولت می توانست در خدمات و اقتصاد و فرهنگ به اجرا گذارد بسیاری از مشکلات حل شده بود. این مجموعه با یک برنامه ریزی هماهنگ توانست آرایش صحنه را چنان کند که در مجموع سبزها دیده نشوند در حالی که چهارصد خبرنگار و عکاس خارجی بودند. این به معجزه می ماند که جز با محصور کردن خبرنگاران، بستن اینترنت، گرفتن امکان کار از موبایل ها، از شهر راندن سر شاخه ها، با ممانعت از حضور موسوی و کروبی و پرکردن زندان ها و خشونت بخشیدن به تهدیدها میسر نمی شد. نزدیک هزار اتوبوس هم چنان که عکس های آسمانی گوگل نشان می دهد در کار بوده و از صبح علی الطلوع انسان هائی را رسانده اند.
در ساده ترین صورت مساله، با این پیروزی که آقای خامنه ای هم چند ساعت بعد با تبریک خود در حقیقت پاداش مجریانش را مسلم کردند، اینک چه باید کرد. سئوال این است.
یک نهایت همان است که مضمون سرمقاله روز سه شنبه کیهان خواهد بود برای صدمین بار اعلام مرگ سبز، دفن سبز. و افزودن یک کیلومتر دیگر بر تومار درخواست محاکمه سران فتنه. اصلا بگذار تعارف را تمام کنیم . دستگیری مهندس موسوی و مهدی کروبی. در روزهای بعدی نشاندن مصباح یزدی بر راس مجمع تشخیص مصلحت و گماردن محمد یزدی به ریاست مجلس خبرگان. ارتقا مقام مرتضوی به وزارت دادگستری و دادن اختیارات وسیع تر از این به آقای جنتی برای انتخابات آینده. کیش دادن برای مهاجرت بقیه روزنامه نگاران جوان و در زندان نگاه داشتن زندانیان پیر. قدرت نمائی تمام، چنان که آن سردار در تلویزیون گفت به ترتیبی که برای دو دهه خیال جمهوری اسلامی راحت باشد.
راه دوم همان است که برخی معتقدند عقلا از ان راه می روند. با این پیروزی، طلب خشونت طلبان [که علمدارشان نوعا کیهان است] پرداخت شده به حساب می آید. سازمان صدا و سیما شروع کند به میدان دادن به دارندگان تفکرهای مختلف، نه الزاما کسانی که قبلا دارای شغل بوده اند بلکه دگراندیشان از هر نحله ، همین ها که شعر های به طنز می گویند، مقالات استدلالی در باطل بودن نظرات دولت دارند، اقتصاددانان، کارشناسان مسائل سیاست خارجی و فرهنگی. همزمان فضای کمی و کیفی فعالیت روزنامه ها آزاد شود، و پایان دادن به ماموریت محمد علی رامین [به گمانم همین وزیر ارشاد خوب می داند چه کند گرچه در این اواخر مجبور شد در ماجراهائی که به رامین مربوط است سخن ها بگوید که کاش نمی گفت]. فضا دادن به احزاب سیاسی که از خمودی به در آیند. احزابی که بتوانند تظاهراتی در جاهای هر چند بزرگ [ولی نه خیابان] برپا دارند و خود مسوولیتش را به عهده گیرند. کمی راه گشودن به انتشار کتاب ها و دادن مجوز های بیشتر به فیلم ها و تئاترها. نمایشگاه ها و کنسرت ها.
در این راه رهبر جمهوری اسلامی، به آرامی هزینه کسانی مانند آقای جنتی و سعید مرتضوی را از دوش بر می دارد. امکان می دهد که از اختیارات بی قاعده استصوابی کاسته شود و امکان انتخاباتی واقعی تر فراهم آید. آنان که می گویند مجلس ششم تکرار می شود یادشان باشد مجلس ششم برای دفاع از نظام مقاوم تر از مجلس قبلی و فعلی بود گرچه برای دفاع از آقای خامنه ای نیامده بود. دیگر اینکه اعضای مجلس ششم از غربال آقای جنتی گذشته بودند.
دیرنیست و بزودی زود متوجه خواهیم شد که کدام یک از این دو راه در حوصله دستگاه حکومتی فعلی به ریاست و حاکمیت آقای خامنه ای می گنجد. همین جا میزان کارآمدی و عمر ولایت فقیه هم تعیین می شود. ثابت خواهد شد که ظرفیت و توان جمهوری اسلامی به تیم ویژه تفنگداران است و به بسیج اتوبوس ها و بسیجیان یا به میزان اقناع و ظرفیت تغییر. همین جا آشکار می شود که آیا باید همچنان به هزینه کردن سرمایه از اسلام ادامه داد. همان کاری که احمدی نژاد با صندوق ذخیره ارزی کرد.
اهمیت نتیجه گیری از روز ۲۲ بهمن امسال چندان است که می توان به بازی خطرناکی دست زد و فرض کرد سی و سه سال قبل، هویدا خطر کرده و همان نکته را که به مغز کوچک خبرنگار جوان رسیده بود برای شاه باز می گفت و شاه هم دستور می داد این بازی و بازی های مشابه تعطیل شود. می گفت به گونه بهتر و طبیعی تر نظرسنجی کنیم تا معلوم شود اصلاحات [معروف به انقلاب شاه و مردم] چقدر مطلوب مردم است. کدام کار حکومت را مردم خوش ندارند. می گذاشت کمی روزنامه ها آزاد شوند و به این ترتیب معلومش می شد مردم از چه در عذابند و در صدد چاره بر می آمد. و در یک شرایط فوق العاده چه خواهند کرد.
آیا آن بهتر بود یا همان که رخ داد. نه اقتصاد ایران بهره دید، نه عدل، نه مسلمانی، نه اعتبار ملی، نه هزاران که کشته شدند، نه فرصت های بزرگ که از دست رفت و نه شش میلیون آواره و مهاجر. اما فقط یک اتفاق افتاد. انقلاب تجربه بزرگی بود. تجربه ای به عظمت هزینه هائی که برایش داده شد. انقلاب ایران تاریخ و حافظه تاریخی ایران را تکان داد. چه تکانی، چه خوابی، گاه به کابوس ره می برد و گاه به رویا می ماند. اما در یک حاصلش نمی توان تردید کرد، هیچ حادثه ای چون انقلاب ما را به هم نشان نداد و عادت نداد که از رویا به در آئیم و پا بر زمین بگذاریم در واقعیت ها زندگی کنیم. گرچه هنوز هم بسیاری از ما بر همان قرارند اما هیچ گاه به اندازه امروز آماده معالجه نبوده ایم. مهیای بهبود نبوده ایم.
مسعود بهنود