Sunday, August 22, 2010

صدای بیدار مجلس خفتگان

مجلس خبرگان در یکسال اخیر صدای اعتراض مردم به رهبری را نشنیده گرفته است؛ مجلسی که وظیفه اصلی اش نظارت بر رهبری است و تنها نهادی است که قانونا اختیار عزل رهبری را دارد.
از اعتراض های رفتاری رییس این مجلس که بگذریم تنها صدای یک فقیه شیرازی است که به گوش می رسد.
اکنون در شبهای ماه رمضان و درس تفسیر نیز صدای این فقیه حامی ملت در اعتراض به وضع موجود خاموش نمانده است؛ او با یادی از گذشته ها می گوید: "برای این قانون زحمات زیادی کشیده شده است و فقهای خوبی مانند شهید دستغیب، شهید صدوقی، شهید بهشتی و آقای منتظری آن را بر طبق قرآن وسنت و نهج البلاغه تنظیم کردند و مردم هم قبول کردند... به شرط اینکه ولی فقیه هم به حساب قانون اساسی عمل کند نه اینکه ولی فقیه مسلّط بر قانون اساسی باشد".

وی این شبها صریح تر از گذشته به نقد جایگاهی می پردازد که منشاء مصیبت مردم ایران است: "آن شخصی که مدام دم از مَن می زند و خود را همه کاره مردم می داند و می گوید باید همه از من پیروی کنند؛ یک همچین شخصی مصداق شجره (درخت) خبیثه (ناپاک) می باشد".
پیروی از الگوی شجاعت و صراحت آیت الله منتظری شجاعتی می خواهد که گویا نباید و نمی توان از هر فقیهی توقع داشت؛ اما این فقیه شیرازی کیست که در این روزها که شجاعت کیمیاست، بی پرده حرف می زند و درس تفسیرش را با واقعیت های امروز پیوند زده است؟
یک: از سلطنت شاه تا ولایت فقیه
آیت الله سید علی محمد دستغیب در درس تفسیر شب های ماه رمضان با اشاره به آیاتی از قرآن، انقلاب اسلامی را نعمتی از جانب خداوند، اما "تبدیل یافته" می خواند که امروز از راه و آرمان خود منحرف شده است و افراد صالح و پرهیزكار كنار گذاشته شدند، برخى را زندانى كردند و برخى را به مصائب بزرگ مبتلا ساختند و در عوض كسانى را جانشین آنها كردند كه دروغ می گویند یا خیانت می كنند یا خلاف قرآن و سنت عمل می كنند.
در دوران شاه نیز، آیت الله که پس از گذراندن تحصیلات حوزوی در قم و نجف به شهر خود بازگشته بود مبارزه را از همین درس و منبر آغاز کرده است.
آن روزها وی به علت خواندن حکم مرجعیت آیت الله خمینی بر منبر، تحت تعقیب بود تا آنکه بازداشت و روانه ی زندان شد و سپس به آذربایجان شرقی و کردستان تبعید گشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی اقدام به بازسازی مسجد قبا در شیراز کرد تا آنجا که پایگاهی شد برای اعزام جوانان به جبهه و آمار بیشترین شهید 8 سال جنگ ایران را از آن خود کرد؛ این همان مسجدی است که پس از انتخابات دوره ی دهم ریاست جمهوری، به خاطر موضعگیری های آیت الله مورد حمله قرار گرفت و مدتی پلمپ شد.
از نظر وی انحراف از آرمانهای انقلاب، دوره ی حکومت ولایت فقیه را به دوره ی سلطنت شاه نزدیک کرد؛ او معتقد است: "مانند زمان شاه، عده‌ای به خاطر کارهای نکرده خود از مردم انتظار تعریف و تمجید دارند".

دو: دستغیب دوم

پس از انتخابات دوره ی دهم ریاست جمهوری و اختلافات ریشه ای که باعث گسلی میان جامعه و حاکمیت شد، شکاف عمیقی نیز میان روحانیون و ولایت نیز بوجود آمد و هرچه زمان گذشت این فاصله ها نیز بیشتر شد.
عده ای از روحانیون چشم بر مردمی که بی سلاح به خیابان ها آمدند و در مقابل اسلحه حاکمیت، مطالبات خود را خواستار شدند نبستند و روی در روی قدرت ایستادند و زبان به نقد و نصیحت گشودند به طوریکه حمایت جامعه را به سوی خود جلب کردند و البته دور از انتظار نبود که مورد هتاکی و بی حرمتی قرار بگیرند و آیت الله دستغیب از این دسته بود.

در ماه محرم گذشته و سالروز شهادت امام چهارم شیعیان، مسجد قبا و دفتر وی مورد حمله قرار گرفت و حکم به تخلیه کامل مسجد دادند؛ خانواده ی آیت الله با انتشار رنجنامه ای سکوت خود را شکستند که: "به راستی کسانی که داعیه‌ی مسلمانی و ولایتمداری و عاشق امام زمان(عج) بودن را دارند، ندیدند و نشنیدند: «قل لا أسألکم علیه أجراً الّا المودّة فی القربی»؟ سخن ما بیت شهید آیت‌الله دستغیب(ره) این است که چرا ما را آرام نمی‌گذارید؟ چه شده کار را به این جا رسانده‌اید که اگر مردان ما اظهار حق کنند و طبق دستور شرع مقدّس سخن بگویند، مورد انواع فحش و اهانت قرار می‌گیرند و مسجد و دفتر و نمازگزاران مسجدشان مورد هجوم و سنگباران اوباش واقع می‌شوند؟".

اشاره خانواده آیت الله در این نامه به "بیت شهید"، یادآوری کسی است که در سالهای نخست پیروزی انقلاب، در یک انفجار، ترور شد. آیت الله سید عبدالحسین دستغیب که به دومین شهید محراب، معروف است نماینده آیت الله خمینی در استان فارس و امام جمعه شیراز و در آن دیار به استادی اخلاق شهره بود و هنگام ترور وی البته، آیت الله دستغیب دوم، روحانی جوان و البته مورد احترامی بود که از وارثان دستغیب اول محسوب می شد. نزدیک به سه دهه از آن روزها می گذشت و نسل جوان به ندرت، دستغیب اول را به یاد می آورد و شاید این نامه می خواست ریشه ها را به یاد تیشه به دستان بیاورد.

مرکز تیشه ها البته در حمله کنندگان به مسجد قبا نبود و به اینجا هم ختم نشد؛ پس از سخنرانی آیت الله دستغیب در مجلس خبرگان که با اعتراض طیف موافق حاکمیت روبرو شد، آیت الله کعبی از حامیان تندروی رهبری در این مجلس، خواستار عزل وی شد اما در حالی که آیت الله خامنه ای با این خواسته مخالفت کرد و گفت "این به نظر من اقدام خیلی مناسبی نیست. حالا من البته نمی خواهم به خبرگان تكلیفی بكنم یا چیزی را به عنوان تكلیف بگویم؛ سلیقه‌ من این است"؛ دیگران با حملات پیاپی، حرمت این فقیه منتقد را شکستند.

حمایت آیت الله دستغیب از مردم، واکنش طیف طرفدار دولت را نیز به همراه داشت به طوریکه در اکثر وبلاگ ها و سایتهای این گروه، به روش های کیهانی اقدام به تخریب او کردند و نوشتند: "موضع گیری های آیت الله دستغیب بر روی سایت اطلاع رسانی اش نشان داد كه محفل تصمیم ساز وی قصد كوتاه آمدن از ماجراجویی ها و فتنه انگیزی های خود ندارند".

آنها عصبانی بودند از آنچه که "توهین های كنایه آمیز به مقام عظمای ولایت به بهانه صدور بیانیه در بزرگداشت ارتحال حضرت امام خمینی در 12 خرداد" می خواندند و نوشتند: "در این بیانیه وی سعی كرده است مقایسه موذیانه ای بین امام (ره) و مقام معظم رهبری انجام دهد."

مخالفان وی آشفته بودند که چرا یک فقیه عضو مجلس خبرگان رهبری، باید برای "ندا آقا سلطان" اشک بریزد و نوشتند از "مهره هایی چون ندا آقاسلطان كه مسجد حضرتعالی به همراه اوباما و بی بی سی برایشان اشك تمساح می ریزند". از نظر آنها آیت الله و دوستانش حتی حق دفاع از مظلومیت ندا را هم نداشتند.

سه: تنها صداست که می ماند

صراحت این عضو مجلس خبرگان با دیگر اعضای این نهاد یکسال است که مورد توجه رسانه ها و مردم قرار دارد. نخستین بار او، انتقاد از مجلس خبرگان را در برخود دوگانه با سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد آغاز کرد: "در انتخابات چند دوره قبل بیش از بیست میلیون از مردم به سید محمد خاتمی رأی دادند ما با آن بزرگوار چه کردیم، روحانی که از صنف خودمان بود، آیا یک بار از ایشان دعوت شد که در جلسه ای از اجلاسیه خبرگان بیایند و به سؤالات پاسخ دهند یا او را از خود دور کردیم؟ امّا رئیس دولت نهم که در کسوت روحانیت نبود چند بار از او دعوت شد و به سؤالات هم پاسخ نداد و دیگری را برای این جهت معیّن کرد".

در مرداد ماه سال گذشته، بیانیه ای با امضای مجلس خبرگان در رسانه های دولتی در حمایت از بیانات و مواضع آیت الله خامنه ای منتشر شد اما آیت الله دستغیب به مخالفت با بیانیه مبادرت ورزید و پرسید: "می فرمایید 40 میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند... سخن اکثریت ایشان این است که رای ما کجا رفت؟"

وی با گذشت چند ماه از آن فضای ملتهب، خطاب به نمایندگان مجلس خبرگان رهبری لب به نقد گشود که: "شما توصیه به اخلاق می کنید. خوب بود از آن همه خلاف شرع ها که در مناظره تلویزیونی روی داد، نهی می کردید و خوب بود شما به شکنجه های نامشروع در زندان ها که هر روز جسدهایی تحویل داده میشود، اعتراض میکردید. در عوض این همه تهمت ها، سرکوب ها، نسبت ارتداد دادن، ضد ولایت فقیه خواندن، نسبت به عمال خارجی دادن و متهم کردن افراد به دستور گرفتن از خارج و براندازی نظام و هر شخصیت یا جمعیتی را به نحوی از اطراف خودتان دور کردن؛ بیایید دست مهر و محبت به سر مردم بکشید، زندانی ها را آزاد کنید، عذرخواهی کنید، با آزادی آنها به خواست اکثریت گوش دهید".


هواداران دولت او را هوادار "فتنه میرحسین" خواندند اما آیت الله ابایی نداشت که بگوید: "آقای موسوی تا آخر عمر آیت‌الله خمینی مورد تأیید ایشان و ملت ایران بود و اکنون هم مورد علاقه نه فقط ملت، بلکه ملت‌هاست و از مرز ایران فراتر رفته و چهره اسلام واقعی و عدل علی را به دنیا نشان داد". وی پس از آنکه سید حسن خمینی در هنگام سخنرانی خود در مراسم سالروز درگذشت آیت الله خمینی مورد توهین قرار گرفت رفتار حاضرین را "جنون سیاسی" خواند و تنها راه برون رفت از بحران کشور را دعوت رسانه ی ملی از میرحسین موسوی دانست.


سرانجام هنگامی که 15 تن از زندانیان سیاسی، در روزهای اخیر در اعتراض به رفتار توهین آمیز مسئولان و شرایط نامناسب زندان دست به اعتصاب غذا زدند از میان روحانیان بلندپایه نظام و صاحبان رساله عملیه، این تنها آیت الله دستغیب بود که ندای مظلومیت و دادخواهی خانواده های این زندانیان را بی پاسخ نگذاشت و حتی ناتوانی اش را نیز صادقانه با آنها در میان گذاشت و در پاسخ نامه خانواده ها، به دلیل این‌که نمی‌تواند به دادخواهی آن‌ها رسیدگی کند، عذرخواست؛ انگار رنگ امیدواری به بازگشت حکومت به سوی مردم در دل روحانیانی چون او نیز رفته رفته کم رنگ شده بود.

آیت الله این روزها نقش بسیار دشواری دارد. در روزگاری که لباس دین، به منیّت، جاه و مقام نزدیکتر است تا خداشناسی و حق طلبی و در میان بخشی از مردم، اسلام با قرائت رسمی قدرت، دیگر دینی نیست که دعوت به عدالت و مهر کند شاید بتوان کسانی را یافت که مقام، ثروت و تملّق، هنوز اندیشیدن به حق، مردم و وجدان، را در آنها خاموش نکرده است.
در زمانی که جان، مال و آبروی انسانها به نام عدالت علی، بی ارزش شده است شاید بتوان چشم بر کسانی نبست که ایمان دارند علی با رعایت "انسان" علی شد؛ شاید آیت الله به این می اندیشد که صدای او بر جان "انسان" بنشیند حتی اگر نتواند مجلس خفتگان را بیدار کند.

No comments:

Post a Comment