Monday, April 4, 2011

یک داستان تلخ از دورانی که در آن زندگی می کنیم

یک داستان تلخ از دورانی که در آن زندگی می کنیم

چکیده :گویی تقدیر چنین رقم زده است که جمهوری اسلامی در دوران کوتاه پس از انتخابات همه منکرات را درمقابل دیدگان حیرت زده جهانیان به نمایش گذارد. ملتی که آمال و آرزوهای سالها و بل قرنها را در "جمهوری اسلامی" مجسم کرده بود، اکنون می بیند که به نام اسلام چه ها که نمی کنند. آدم هایی بی هویت و فرومایه ای را می بینند که در مقابل چشمان مسولان ارشد حکومت اسلامی، حرمت علمای بزرگ دین و مراجع عالیقدر را هتک می کنند. درب خانه هایشان را آتش می زنند....


کلمه-جاوید قربان اوغلی: حاج میراسماعیل موسوی خامنه پس از یک قرن عمر شرافتمندانه رخ از این جهان پرنیرنگ پرکشید و عارفانه به سوی معبود پرگشود. او پس از روزها حسرت فراق دیدار فرزندش را تحمل کرده و همه روزه با صدای لرزان با همسر و همدمش خود ناله می کرد که”میر حسین هاردادی؟” رفت تا شاهدی بر مظالم حکومتی باشد که بنیادش بر کرامت انسان پایه گذاری شده و پیامبرش رحمت للعالمین بود و شعارش عدالت و طریقتش احترام به کرامت انسان.

طی ۴۵ روزی که میر حسین در “زندان خانگی” است، تنها یکباردر روزهای آخر اسفند ماموران امنیتی او را بر بالین پدر آوردند. ظاهرا آن “بدعت” ماموران نیز “اشتباه ناشی از یک شنود تلفنی” بین دو دختر میر حسین درباره وخامت حال میر اسماعیل بود. آن ملاقات نیز کوتاه بود و تحت نظارت کامل ماموران امنیتی. میر حسین با وجود همه مشکلات و گرفتاریهای قریب دوسال پس از انتخابات لحظه ای نسبت به صله رحم و دیدار و تیمار پدر غافل نماند. هر صبح روز جمعه بر بالین پدر حاضر می شد. بر دست و گونه اش بوسه می زد و ساعاتی را با او نجوا می کرد و عقده دل از جفای زمانه می گشود.

پنجشنبه شب ماموران امنیتی برای بار دوم او را به کوچه صاحب اختیار درمحله درخونگاه بردند، اما این بار نه بربالین پدر که بر جسد بی روحی که در حسرت دیدار فرزند برومندش جان به جان آفرین تسلیم کرده بود. نمی دانم در آن لحظات کوتاه بر این کوه استوار صبر چه گذشت. می گویند میر حسین خانواده را ایوب وار به صبر فراخواند. ان الله مع الصابرین.

گویی تقدیر چنین رقم زده است که جمهوری اسلامی در دوران کوتاه پس از انتخابات همه منکرات را درمقابل دیدگان حیرت زده جهانیان به نمایش گذارد. ملتی که آمال و آرزوهای سالها و بل قرنها را در “جمهوری اسلامی” مجسم کرده بود، اکنون می بیند که به نام اسلام چه ها که نمی کنند. آدم هایی بی هویت و فرومایه ای را می بینند که در مقابل چشمان مسولان ارشد حکومت اسلامی، حرمت علمای بزرگ دین و مراجع عالیقدر را هتک می کنند. درب خانه هایشان را آتش می زنند. بزرگان کشور را که روزی نزدیکترین یاران امام بودند بی بصیرت می خوانند. انسانهای بی گناه را به جرمهایی هرگز اثبات نشده به زندان می افکنند و آنان را از ابتدایی ترین حقوق انسانی محروم می کنند. خانه رهبران معترض به انتخابات را به زندان تبدیل کرده و دیدار با فرزندان و نوه هایشان را ممنوع می کنند…و در زندانهایشان گزمه های حکومت بر جان زندانیان حکم علی الاطلاق دارند. و شهدای مردم را به نام خود مصادره می کنند.

این است چهره ای که امروز جوانان این مرز و بوم از اسلام و حکومت دینی لمس می کنند و در ویترین جمهوری اسلامی ایران به جهانیان نمایش داده می شود. با این چهره از حکومت دینی می خواهیم اسوه و الگویی برای جهان اسلام و مسلمانان جهان شویم؟ تردید نباید کرد که این الگوی حکومت بنام دین همه را نه تنها از حکومت دینی که از اسلام گریزان خواهد کرد. هر چند باور این امر بسیار سخت است و مدعیان آن باید پیه هر عقوبتی را بجان بخرند ولی مگر می شود ساکت نشست و عافیت طلبی اختیار کرد آنهم در شرایطی که فریاد مراجع دلسوز نیز به آسمان رسیده است و اخیرا از آیت الله العظمی وحید خراسانی نقل شده که فرموده اند:

“هیچ‌کس نخواهد ماند. اعلام خطر من به خاطر عملکردهاست و نباید به اسلام خدشه‌ای وارد شود، چون ما همه رفتنی هستیم و اسلام عزیز ماندگار است و بایستی پایدار بماند”.

اینروزها کسانی که برای تسلای بازماندگان به منزل” میر اسماعیل ” آمده بودند به چشم خود منزل او را دیدند. جایی که میراسماعیل، این مرد عارف چندین دهه در آن زندگی کرد و هرگز دل در گرو مال و مقام دنیا نبست. میر حسین فرزند چنین پدری است. او چه نخست وزیر امام باشد، چه در کنج فرهنگستان هنر رونق بخش فرهنگ این کشور کهن باشد و چه رهبر منتقدان و معترضان، همان موسوی نخست ویر امام است. با همان سادگی،طهارت نفس و دلسوز نظامی که در زمان جنگ تحمیلی و در سختیرین شرایط پس از انقلاب کشور را با نفت بشکه ای ۶-۵ دلاری آن را اداره کرد. ۲۰ سال در کنج خانه نشست و آنقدر شهامت داشت که در بیانیه کوتاه اعلام ورود به انتخابات متعالی ترین ارزشهای برخاسته از انقلاب را مطرح کرد و پیمودن راه سردارانی که بسیجیان واقعی این مرز و بوم بودند را در سرلوحه برنامه خود قرار داد تا پرده از روی حاکمیت فرهنگ دروغ و دغل فروفکند.

اسقف دزموند توتو مبارز ضد آپارتاید و برنده جایزه نوبل که پس از فروپاشی حکومت نژاد پرست آفریقای جنوبی مدتی ریاست کمیسیون حقیقت را به عهده داشت در اعتراض به رهبران جدید کشورش گفته است:

“ما نجنگیدیم تا جای مردمی که ادعای خدایی می کردند، کسان دیگری را جایگزین کنیم که این ادعا را تکرار نمایند و ستمدیدگان دیروز ،ستمگران امروز باشند”.

و این داستان تلخ دورانی است که در آن زندگی می کنیم.

No comments:

Post a Comment