Saturday, November 14, 2009

شاهزاده رضا پهلوی: آیا میتوان ساکت نشست و هیچ نگفت؟

گفتگوی روزنامه دیلی تلگراف با رضا پهلوی (ترجمه کیهان آنلاین)

شنبه 7 نوامبر 2009

رضا پهلوی: آیا می توان ساکت نشست و هیچ نگفت؟

رضا پهلوی، وليعهد ايران، و يا به گفته هوادارانش "اعليحضرت شاه" رویدادهای پنج شش ماه اخیر ایران را شايد بيش از هر ايرانی ديگر در تبعيد پیگيری كرده باشد. من او را این هفته در هتلی در واشنگتن كه نزديك محل سکونت اوست ملاقات كردم. او به هنگام گپ معمولی مان تلفن همراه مجهزش را از جيب بيرون آورد تا از آخرين خبرهای تظاهرات خیابانی مردم در تهران مطلع شود. سركوب مردم و خفقان حاكم بر جامعه توسط دولت احمدی نژاد كه پس از انتخابات تقلبی تابستان در مقام خود ابقا شد، رضا پهلوی را به شدت خشمگين كرده است. او می گويد:

«وقتی فکر می کنم که ما ايرانيان از طریق اين افراد جنگ طلب و حامی تروريست و کسانی که هولوکاست را منکر می شوند به دنیا شناسانده می شويم، آيا می توانم ساکت بنشینم و هیچ نگویم؟ من در برابر فعالیت هایم چشمداشتی ندارم ولی مبارزه می کنم زیرا مبارزه وظیفه من است."

شاهزاده چهل و نه ساله ايرانی كه از زمان سقوط رژيم پدرش در تبعيد بسر می برد، شخصیتی سرشناس در میان سه تا چهار مليون ايرانی خارج از كشور است. وی، به ویژه پس از انتخابات اخير، بار دیگر خواهان انجام نافرمانی مدنی در داخل ايران و پشتيبانی گسترده جهانی از ايرانيان شده است. بسياری از هوادارانش از داخل ايران به وی خبر می دهند كه رژيم در حال فروپاشی است و او مشتاقانه در اتتظار سقوط رژیم است.

رضا پهلوی می گويد: «پايان رژيم نژادپرست افريقای جنوبي، و نظاميان "خونتا" در امريكای جنوبی، و مهم تر از همه، سقوط اتحاد شوروی کمونیست فقط به دست مردم آنها صورت گرفت. لیکن هيچكدام از آنها بدون پشتيبانی کشورهای خارجی ممکن نبود. این پشتیبانی اما به معنی دخالت یک قوای اشغالگر نبود كه بيايد و رژيمی را عوض كند. به نظر من این کار هیچ مشروعیت ندارد».

تجربه تلخ مداخله نيروی خارجی در عراق سبب شده تا رضا پهلوی به اهمیت بدفرجام چنین مداخلاتی بیشتر پی ببرد و پرهیز از آن را توصیه کند. وی معتقد است: «تغييرات در ايران بايد به وسيله نافرمانی مدنی و به دور از خشونت انجام گيرد و من بر اين موضوع تاكيد دارم. ما نمی توانيم تغيير را به هر قيمت بخواهيم زیرا موضوع یکپارچگی ایران برای ما مهم است. تغییرات باید ناشی از خواست مردم باشند. ولی مگر می شود با ناديده گرفتن عقايد مردم و آرای آنان، از خواست آنها مطلع شد؟»

رضا پهلوی سپس می گويد با کمک اینترنت، که اینک به یک ابزار پرقدرت تبدیل شده است، می تواند تمامی رویدادهای داخل ایران را تقریبا در همان زمانی که روی می دهند پیگیری کرده و آن را به خدمت هماهنگ کردن پشتیبانی نیروهای هوادار دمکراسی و حقوق بشر در ایران بگیرد. به نظر می رسد این فعالیت نیروی او را افزون کرده و او را بیش از پیش مشتاق تغییر و تحول در ایران ساخته است. وی می افزاید: «همين الان كه داريم صحبت می كنيم مردم ايران باز هم در خيابان ها به دست لباس شخصی های چماقدار حکومت سرکوب می شوند». وی دليل این سرکوب را همانا جدائی مردم از رژيم می داند.

رضا پهلوی اگرچه با هرگونه دخالت نظامی خارجی در كشورش به شدت مخالفت می ورزد، لیکن از قدرت های غربی، و به ویژه آمریکا که در پی برقراری گفتگو با رژیم اسلامی در تهران است، انتظار دارد که صریح و مستقیم از مردم ایران که به مخالفت با رژیم اسلامی برخاسته اند، پشتیبانی کنند. وی می گوید: «امروز مردم در خيابان های ايران فرياد مي زنند "اوباما، اوباما، يا با اونا يا با ما". اين پيام مردم ما به کشورهای خارجی است. ما به اوباما و ديگر رهبران دنيا می گوئيم كه به كمك شما نياز داريم. اگر مايليد كه با رژيم ما گفتگو کنید، به خودتان مربوط است، ولي آيا زمان آن نرسيده كه پس از سی سال با ما نیز گفتگو كنيد؟ جنبش سبز می گويد ما می خواهيم از اين رژيم عبور کنیم. هواداران جنبش سبز به پلورالیسم اعتقاد دارند و کسانی هستند كه می گويند ما بايد به عقيده هر كسی احترام بگذاريم و از آن دفاع كنيم. جوانان امروز ايران بسيار متفاوت از آن کسانی هستند كه سی سال پيش خواهان يك رهبر بزرگ با يک ايدئولوژی بزرگ بودند. هواداران جنبش سبز کسانی هستند كه حقوق بشر را به مثابه خشت اول همه خواسته هايشان پذیرفته اند. آنها خواهان نظامی مبتنی بر عدالت هستند و نه نظامی که در آن یک نفر بگويد: "من تنها نماينده خداوند بر روی زمين هستم و قانون همان است كه من می گويم"».

شاهزاده رضا پهلوی تظاهرات چند ماه گذشته را كه اکثر آنها به دست سپاه پاسداران به خشونت كشيده شد، بسيار موثر می شمارد و می گويد: «مخالفت با رژيم و درک ضرورت تغییر، با وجود تلاشی که رژیم برای سرکوب و تحمیل خشونت و خفقان می کند، تقریبا به نقطه جوش رسیده است. چيزی كه دنيای خارج بايد درك كند اين است كه با نزدیک شدن به این نقطه، رژیم نیز بیش از پیش به فروپاشی نزدیک می شود. تهديد رژیم از سوی مردم بزرگترين و تنها برگ برنده در دست جامعه بین المللی است. این نکته بسی مهم تر از مذاکرات بی نتیجه و دیپلماسی شکست خورده است».

رضا پهلوی گمان نمی کند که جهان غرب و به ویژه آمریکا متوجه این نکته باشند. از همین رو می افزاید: «اگر مردم در خیابان های تهران شعارهایی به زبان انگلیسی حمل می کنند، برای این نیست که نشان دهند انگلیسی بلدند! آنها می خواهند به جهان خارج پیام دهند. غرب بايد چشم هایش را باز کند و ببيند كه پایه های رژيم ترک برداشته و نمی تواند مدتی طولانی دوام بیاورد. نمی توان با باتوم بر سر مردم کوبید و امید داشت که آرامش برقرار شود».

وی سپس می افزاید: «مهره های اصلی حكومت در تهران همگی می دانند مشروعيت رژيم به پرسش کشیده شده است. مذهبی های افراطی از چگونگی روند مذاکرات هسته ای به خشم آمده اند اما موضوع درگیری ها از پرده بیرون افتاده و آنها دیگر نمی توانند اختلافات خود را پنهان کنند».

به نظر رضا پهلوی اعتراضات و تظاهرات داخل تاثير مهمی بر مذاكرات هسته ای داشته است. او می گوید: «چرا احمدی نژاد که منكر هولوكاست است در مذاكرات وين انعطاف نشان می دهد؟ زیرا او به عنوان رییس قوه مجریه دارد نتیجه کارهایش را در خیابان های تهران می بیند. و سپاه پاسداران به او می فهماند که حرف آخر را در این میان چه کسی می زند.» وی می افزاید: «اگر غرب با دیدن نرمش از سوی رژیم، از پشتیبانی مردم برای اینکه جمهوری اسلامی را پشت سر نهند، دست بردارد آنگاه ما در برابر تهدیدهای هسته ای تسلیم شده ایم. ما هنوز یک فرصت زمانی داریم و این برای مردمی که هم اکنون در تل آویو زندگی می کنند مسئله مرگ و زندگی است.»

او می گويد: منافع غرب در تغییر رژیم به مراتب بیش از فقط رفع تهدیدات هسته ای است چرا که آن وقت «با پشتيبانی رسمی رژیم ايران از تروريست ها چه خواهيد كرد؟ با موضع قدرت روسيه در كنترل كامل منابع گاز و نفت برای ارسال به اروپا چه خواهيد كرد؟ شما فعلاً در حال بازی موش و گربه هستید. ولی به زودی دیگر خیلی دیر خواهد بود».

شاهزاده رضا پهلوی بهترین حالت را در اعمال تحریم های بیشتر با پشتیبانی سازمان ملل متحد می داند لیکن معتقد است روسيه و چين مانع تراشی خواهند کرد و اين امر فقط به دلیل منافع استراتژيك و بازرگانی اين دو كشور در ايران نيست: «امروز در ايران مردم پلاکاردهایی را حمل می کنند که بر آنها نوشته شده است: "مرگ بر روسيه» و «مرگ بر چين". دیگر سفارت امريكا لانه جاسوسی نيست بلکه مردم شعار می دهند: "سفارت روسيه، لانه جاسوسيه". روس ها، برای نخستین بار از زمان پتر كبير به این سو، با دسترسی به آبهای گرم در ایران جا خوش كرده اند. این رژيم شديداً وابسته به پشتيبانی روس هاست و از همین رو آنها نیز به پشتيبانی از رژيم اسلامی در مقابل امريكا و اروپا ادامه می دهند. رژیم بدون اين پشتيبانی هيچ تکیه گاهی ندارد و خود و طرفدارانش هم اين را به خوبی می دانند».

شاهزاده رضا پهلوی می افزاید: «حتی اگر سازمان ملل نتواند با تحريم ها موافقت كند ما هنوز امکان تحريم های چندجانبه رادر اختيار داريم به اضافه توافق هائی كه می تواند بين امريكا و متحدان اروپایی اش انجام گيرد. ما به تحريم های هوشمند نياز داريم تا رژيم و دستگاه حكومتی را تضعيف كند. ولی من از هيچ اقدامی كه به مردم صدمه بزند پشتيبانی نمی كنم». وی تأکید می کند: «به عنوان مثال، می توان دارائی ها و سرمايه های سران رژيم و هم چنین سرمایه های سپاه پاسداران را در خارج هدف قرارداد و محدودیت هایی را برای سران رژیم و سپاه از جمله در مسافرت های خارجی و صدور ویزا تشدید کرد.»

رضا پهلوی هنوز هم نمی تواند نرمش غرب را به ویژه در مورد مسئله مهمی مانند تولید سلاح هسته ای توجیه کند و می گوید: «آنها با رژيم فاشيست در آلمان نازی جنگيدند، با رژيم نژاد پرست در افريقای جنوبی مقابله كردند، همچنين با حكومت های توتاليتر در بلوك شرق مبارزه کردند. حالا ما امروز در ايران رژيمی داريم كه ترکیبی از هر سه آنهاست و هيچكس كاری علیه آن انجام نمی دهد».

وی ادامه می دهد: «نشانه ديگری كه سبب می شود وابستگان به رژيم احساس كنند زمانشان به پایان نزدیک می شود این است که همگی نگران آینده شان هستند و اینکه در صورت فروپاشی رژیم چه برسرشان خواهد آمد. به همین دلیل، من عدم خشونت را توصيه می كنم؛ نوعی مصالحه و بازنگری همگانی مانند آنچه در افريقای جنوبی روی داد. ما به تمام مردم نياز داريم تا خود بخشی از راه حل برای رسیدن به يك جامعه آزاد باشند» و می افزايد :«من از زمان جنگ ايران و عراق با اعضای سپاه پاسداران تماس داشته و دارم. من می دانم كه آنها می دانند وضعيت ديگر قابل ادامه نيست. اين سپاهيان هم سن و سال خود من هستند. آنها در زمان جنگ جوانانی كم سال بودند كه كلاشنیكف به دست در جبهه ها می دويدند ولی امروز آنها در سنين بالای چهل و پنجاه و دارای خانواده و فرزندند. آنها دچار سردرگمی شده اند. آنها می گويند اين آن چيزی نیست كه ما به خاطرش جنگيديم. می توانيد تصور كنيد كه بسیاری از آنان مايل به كناره گيری هستند ولی، همزمان، نگران زندگی خود و خانواده شان پس از تغيير رژيم اند. راه حل اين مشكل بايد بر مبنای عفو عمومی و آشتی ملی باشد. مجازات اعدام بايد حذف و بر دور خشونت نقطه پایان نهاده شود».

رضا پهلوی باور دارد که: «حكومت دينی اعتبارش را از دست داده و مذهب ديگر خط ممنوعه برای گفتگو نيست. همان مردمی كه سی سال پيش فكر می كردند خمينی منجی آنهاست، امروز می گويند اشتباه كرده اند. ايران به پایان یک چرخه تاریخی رسیده است».

شاهزاده رضا پهلوی با اشاره به توصیه رونالد ريگان به گورباچف که بیست سال پیش [که با اشاره به دیوار برلین] به او گفت: «آقای گورباچف، این دیوار را خراب کنید!» می گوید: «آقای خامنه ای، این دیوار را خراب کنید!»

وی پس از سی سال، هنوز غربت را دردناک می داند و می گوید: «من دوران کودکی ام را به یاد دارم. تمام مناظر کشورم را از آن دوران به خاطر دارم و هر جای دنیا که باشم به یاد کشورم هستم. من کشورم را نفس می کشم. آن را زندگی می کنم. من می خواهم برای سرزمینی که وطن می خوانمش، کاری انجام دهم.این وظیفه من است».

در پاسخ این پرسش که آیا آماده است بر تخت پادشاهی بنشیند، می گوید: «من هرگز به فکر اینکه چه نقشی در آینده داشته باشم، نبوده ام و امروز فقط یک مأموریت برای خود قائل هستم: قصد دارم هم میهنمانم را تا جایی همراهی کنم که بتوانند آزادانه به پای صندوق های رأی رفته و خود درباره سرنوشت خویش تصمیم بگیرند. آن روز وظیفه من به پایان می رسد. پس از آن، اگر مردم هنوز بخواهند که من نیز نقشی داشته باشم، اعلام خواهند کرد و اگر هم نخواهند، من بر آن گردن خواهم نهاد».

No comments:

Post a Comment