Wednesday, November 25, 2009

بیانیه ی شماره 15 میرحسین موسوی

بسم الله الرحمن الرحیم

پنجم آذرماه سالروز تاسیس بسیج مستضعفان از سوی امام خمینی و فرصتی استتا این نهاد موثر در تاریخ انقلاب اسلامی در معرض نگاهی دوباره قرار گیرد. بسیج چه بود و چه هست و چه باید باشد؟ بسیج را چه چیز ساخت و چه چیزنامدار کرد و قهرمان تمامی سلیقه‌ها و گرایش‌ها در دوره‌ای از تاریخ معاصراین سرزمین قرار داد؟ آن سابقه درخشان و دستاورد بزرگ که بسیج نامیده شدبا بودجه‌های کلان و سلاح‌های گران به دست نیآمد. سازماندهی برتر نبود کهاز بسیج اسطوره ساخت و قدرت نظامی نبود که توانایی‌های بسیج را شکل داد،بلکه نیت‌هایی پاک و عمیق این بنای بلند را برافراشت و اسوه‌هایی را پرورشداد که هنوز هرگاه از آنان نام برده می‌شود گویندگان و شنوندگان، یارانپیامبر (ص) را به یاد می‌آورند.

علاوه بر این، بسیج در تاریخ انقلاب نماد و نهاد شجاعت و ایستادگی ملتماست. سی سال پیش از این امام بسیج مستضعفان را در مقابله با احتمال حملهنظامی ابرقدرت]ها به وجود آورد و این موثرترین اقدام ممکن برای پیشگیری ازآن خطر بود. در این سه دهه هیچ سلاحی وجود نداشت که قدرت‌های بزرگ و کوچکمخرب‌تر از آن را در اختیار نداشته باشند و تنها چیزی که آنان را از گزندرساندن به این خاک منصرف و یا پشیمان می‌کرد ملاحظه شجاعت مردمی بود که ازقدرت قدرتمندان نمی‌ترسیدند و در دفاع از آرمان‌ها و حقوق خود کوتاهینمی‌ورزیدند. بسیج قابی بود که این چهره از ملت ما را به نمایش می‌گذاشت.

و بسیج جلوه‌گاهی بود برای ظهور یکپارچگی اقشار و سلیقه‌های گوناگونمردم ما. زمانی که پدر دلسوز ما این نهال را غرس می‌کرد گفت: «کشوری کهبیست میلیون جوان دارد، باید بیست میلیون بسیجی داشته باشد». چنین هدفیچگونه می‌توانست تحقق بیابد اگر بسیج به یک سلیقه یا نحله یا فرقه یا قشرتعلق پیدا می‌کرد؟ بلکه مقصود او از ارتش بیست میلیونی ایجاد ‌آن ظرفی ورنگی بود که بتواند تمام، یا لااقل اکثریت عظیمی از رنگ‌های جامعه را درخود جمع کند؛ شبیه‌ترین چیز به پرچم‌های سالار شهیدان (ع) که هر ساله درکشور ما بلند می‌شود و همه اقشار مردم ما، حتی برخی از اقلیت های دینی راگرد خویش می‌آورد.

اگر بسیج به یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخی ملت ما تبدیل شد بهخاطر توجه به چنین رمزهایی بود، والا از صرف یک نام چنین هنرهایی ساختهنیست؛ هنر تبدیل انسان‌هایی عادی به لشکر مخلص خدا، هنر پایدار ماندن وپیروز شدن با دستانی خالی و هنر محور و مایه وحدت و سربلندی یک ملت تاریخیو بزرگ قرار گرفتن.

اینک نیز داستان همین است. نوعی از نام‌ها و نشانه‌ها، نوعی از کلمات وظواهر، نوعی از لحن‌ها و لهجه‌ها، نوعی از جملات و طلسم‌ها. نیستند کهمدرسه‌های عشق و انسان‌های بزرگ می‌سازند. تمامی بسیجیان نامدار و گمنامیکه ایمان و ایران به آنان افتخار می‌کند به صرف ادای چند حرف در میادینسابقین قهرمان نشدند. آنان در بوته قرار گرفتند. و در این جهان کیست که دربوته‌های فتنه آزموده نشود؟

احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون.

آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها می‌شوند و در فتنه‌ها آزموده نخواهند شد؟

و لقد فتنا الذین من قبلهم و لیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین

به تحقیق کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم و خداوند خواهد دانستکسانی را که راست گفتند و خواهد دانست آنانی را که دروغ‌گویانند.

اینک نوبت به وارثان باقری‌ها و باکری‌ها رسیده است. نسل جدیدی کهبسیجی نامیده می‌شود امروز در بوته تاریک‌ترین شبهه‌ها و فتنه‌ها قراردارد. آیا این نسل جدید نیز شبیه به کسانی هستند که جنگ جمل را در رکابامیرمومنان (ع) مبارزه کردند؟ یا این قیاس‌ها واهی است و کسانی کهاین‌گونه قیاس می‌کنند بسیج را ماشینی سرکوبگر می‌‌خواهند برای زدن وگرفتن و آزار و حتی قتل انسان‌هایی که تنها جرمشان دعوت به دادگری است؟ چهکسانی جواب این سوال را می‌دانند؟ هویت آن سازمانی که اینک بسیج مستضعفاننامیده می‌شود به راستی چیست؟ دستگاهی بی‌نیت که بفرموده چشمانش رامی‌بندد و دست ‌و پای خواهران و برادرانش را می‌شکند، یا نهادی مجهز بهعمیق‌ترین بصیرت‌ها که می‌تواند در ظلمانی‌‌ترین شب‌های فتنه راه‌ را ازبیراهه‌ تشخیص دهد؟ شب فتنه روز کسانی است که در پاسخ به این پرسش‌ها مرددمانده‌اند.

اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن. پاسخ پیامبر(ص) را به تمامی این تردیدها بشنوید که وقتی فتنه همچون پاره‌های شب تاریکشما را فرا گرفت باید به قرآن رو کنید. قرآن شفیعی است که اگر به سود کسیشفاعت ‌کند از او پذیرفته خواهد شد و چون به رغم کسی شهادت ‌دهد تصدیقمی‌شود؛ کتابی که هرکس آن را پیشوا و پیشارو بگذارد به بهشت می‌رود وکسانی را که به آن پشت کنند به سوی دوزخ می‌راند؛ کتابی که به سوی بهترینراه‌ هدایت می‌کند؛ کتابی که به روشنی و صراحت ما را فرمان می‌دهد تا باراستگویان باشیم.

یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین

ای کسانی که ایمان آورده‌اید از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید.

ولی اگر معلوم بود کدام گروه راستگو هستند که شب فتنه به پایانمی‌رسید. در عین حال این قدر معلوم است که راستگویان دروغ نمی‌گویند. کسانی که در مبارزه سیاسی اصلی‌ترین شیوه‌شان دروغ گفتن است حتما راستگونیستند؛ تقوا در همدستی‌ با آنان و ایمان سازگار با پیروی‌شان نیست. آیادر این چند ماهه هیچ دروغی نشنیده‌اید؟ ای جماعت مومنان! تقوا کنید و باراستگویان باشید.

بسیج چه بود و چه خواهد بود و چه باید باشد؟

بسیجی که امام می‌‌خواست در مقابل ملت قرار نمی‌گرفت، بلکه در کنارمردم و پشت‌سر آنان بود؛ بسیجی که فراتر از جناح‌ها عمل کند و بازوانبلندش همه اقشار را در بر بگیرد؛ بسیجی که از دوستی مردم لذت ببرد؛ بسیجیکه به دنبال رفاقت و محبت و یگانگی مردم باشد؛ بسیجی که بدون توجه بهاختلافات سلیقه‌ای خود با دیگران حافظ عرض و ناموس‌شان باشد، که آنان یابرادر او در دینند و یا نظیر او در آفرینش؛ بسیجی که حرمت حریم‌های خصوصیمردم راحفظ کند. امام بسیج را به عنوان ابزاری برای قدرت حاکماننمی‌خواست، بلکه نهادی برای قدرت مردم می‌دید تا حاکمیت آنان بر سرنوشتشانتضمین نماید. قرار بود رفتار و اندیشه بسیجی در مردم اثر کند، نه آن کهقدرت بسیج بر سر مردم فرود آید. قرار نبود بسیج جیره‌خوار دولت شود و بهازای دستگیر کردن مردم در اجتماعات پاداش سرانه بگیرد. افسوس بر بسیج اگرتا حد یک حزب سیاسی تنزل کند؛ این آن چیزی نیست که امام ما برای بسیجیانمی‌خواست. قرار نبود بسیج به دستگاهی تبدیل شود که اختیار انتخاب و آزادیرای را از مردم بستاند.

برادران بسیجی من! کدام عیب و کاستی در آرزوهای امام برای بسیج وجودداشت که از آنها کناره گرفته ‌شود؟ و چرا باید چهره‌ای که با زحماتگذشتگان شما پدید آمد به کدورت‌ها آلوده گردد؟ شما خود با مردمید و ازمردمید. مفاهیمی که فطرت مردم آنها را می‌پسندد چرا باید در نزد برخی ازدوستان بسیجی ما نفرت ایجاد کند؟ کدام زشتی در نام‌هایی چون آزادی وجوددارد که وقتی بر زبان می‌آید قلب بعضی از آنان را مشمئز می‌کند، گویی کهنام بزرگترین گناهان باشد؟ حال آن که هنوز بزرگترین میعادگاه‌ها در اکثرشهرهای ما به نام آزادی خوانده می‌شوند. مگر نمی‌گوییم عنوان‌هایی چونحقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و امثالشان محمل‌هایی است تا قدرت‌هاریاکارانه خویشتن را به آنها الصاق کنند و سیمایشان را زیبا جلوه دهند؟چرا آنهایی که قاعدتا باید صاحبان اصلی و اصیل چنین آرمان‌هایی باشند ازآنها فاصله می‌گیرند؟ مگر می‌خواهند مکتب‌شان کریه جلوه کند؟ چرا اینمفاهیم را لعن می‌کنیم و ملاک بی‌دینی قرار می‌دهیم؟ دینی که چونان یکبوته گل دلخواه برای بشر ارمغان آورده شد، از بس که آموزه‌هایش ملایم وموافق با فطرت بود. مبادا آن را تبدیل به یک بوته خار کنیم تا هرکس با هرگوشه از آن تماس می‌گیرد زخمی شود؛ زخم‌هایی از نوع آنچه جوانان ما درخیابان‌ها می‌بینند.

بسیج نیز سی سال پیش از این همچون یک بوته گل و یک پارچه نور متولد شد. آیا اگر کسی رجعت به آن عهد نورانی و نخستین را بخواهد به انقلاب پشت کردهاست و دست به براندازی نظام زده است؟ آیا اگر کسی بازگشت به نسخه اصیلانقلاب اسلامی را طلب کند، آیا اگر کسی خواستار آن اسلام ناب محمدی کهامام منادی و معرف آن بود باشد و از خرافه‌پرستی‌ها و قشری‌گری‌هایی که بانام دین به مردم فروخته می‌شود بیزاری بجوید، آیا اگر کسی اجرایبدون‌تنازل قانون اساسی را دنبال کند، آیا اگر کسی از وفاداری به عهدهایایمانی و انسانی بپرسد جز به دادگری فراخوانده است؟ آیا چنین کسانی بایددر خیابان‌ها کتک بخورند، در زندان‌ها شکنجه ببینند و به حبس‌هایطولانی‌مدت محکوم شوند؟ آیا اسلام و قرآن اجازه می‌دهد مردمی که با مسالمتحاکمانشان را به عدالت امر می‌کنند کشته شوند؟

و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم

و مردمی را که به دادگری امر می‌کنند به قتل می‌رسانند، پس آنان را به عذابی دردناک بشارت ده.

بسیج چهبود و چه خواهد بود اگر به مسیری که پیش‌رویش گذاشته شده استادامه دهد؟ آن نیرویی که یک زمان نماینده شجاعت ملت ما بود آیا اینک بهکار گرفته شود تا ایرانیان را بترساند؟ کاملا پیداست که آخرین و تازه‌ترینراهبرد اقلیت اقتدارطلب ایجاد هراس در مردم است. آیا لباس‌های مخوفمی‌پوشند و ‌در خیابان‌های شهر آرایش‌های نظامی به خود می‌گیرند تاهم‌وطنانشان را مرعوب کنند؟ یا مردم را می‌ترسانند چون خود می‌ترسند؟ یافرزندان انقلاب را به هفت سال و ده سال و پانزده سال زندان محکوم می‌کنندتا به خود تسلی داده باشند؟ و فکر نمی‌کنند که با این رفتارهایکوته‌بینانه چگونه امنیت ملی کشور را در معرض خطر قرار می‌دهند.

کافی است مردم بترسند تا پای قدرت‌ها به مرزهای این بوم باز شود. کافیاست سمعه شجاعت این ملت خدشه‌دار گردد و بیگانه در دلاوری و استواری آنانتردید کند تا خواب های سی ساله تعبیر شود. به دو کشور همسایه ما که اینکدر اشغال خارجی قرار دارد نگاه کنید. در هر دو آنها نخست مردم ترساندهشدند و ترسیدند. ظاهرا قدرت‌ها با شعار آزادی‌بخشی به این دو کشور قدمگذاشتند، در عین‌حال که وقتی ابوغریب‌ها را به راه می‌انداختند طمع خویشرا در چهره‌های وحشت‌زده مردم پنهان نکردند. آنها با صراحتی که بیشتر ازآن ممکن نبود به مردم این دو کشور می‌گفتند شما همان‌هایی هستید که ازصدام و طالبان وحشت داشتید، پس اینک حق آن است که از سلاح‌های رعب انگیزترما بیشتر بترسید. حتی تروریست‌های افراطی هنوز به آن امید که بتوانندهمچون خونخواران پیش از خود بر هراس مردم این کشورها حکومت کنند آنان رابیرحمانه می‌کشند. قربانیان ددمنشی‌های صدام و طالبان هنوز دارند تاوانترس خود را می‌پردازند، کما این که ملت ما هنوز امنیت و آرامش خویش رامرهون شجاعت و استحکامی است که در طول سی سال گذشته به نمایش گذاشت.

حال کسانی در داخل کشور می‌خواهند این سرمایه را از ما بگیرند. درمقابل نمایش‌های آنان مردم یا نمی‌ترسند، که نمی‌ترسند، و این آخرین حربههم از آنان سلب می‌شود، و یا خدای ناکرده می‌ترسند. در آن صورت آیااسباب‌بازی‌های جنگی از تمامیت این کشور حفاظت خواهدکرد؟

بسیج در تاریخ معاصر ما نه فقط یک نام، بلکه یک عملکرد بود که هرگز ازآن بی‌نیاز نمی‌شویم؛ تا جایی که اگر معدودی از متصدیان این عملکردماموریت‌های خود را فراموش کنند لازم است ما مردم خود آنها را بر عهدهبگیریم. ضرورتی، حتی به مراتب مهم‌تر از آرمان‌های جنبش سبز ما را مجبورمی‌کند که اجازه ندهیم کسی در ترسیدن ما طمع کند.

و بدانیم که بالاتر از سیاهی رنگی نیست. ترساندن آخرین تیر ترکش است. مخالفانتان اشتباه کردند و در مقابل مسالمت و مقاومت شما آن را به کاربردند تا اگرکارگر نشود چاره‌ دیگری نداشته باشند. چاره راستین آنها همخود شمایید، روزی که از مخالفان خود بپرسید آیا پرچم‌های رنگارنگ شما نیزبه معنای اصرار بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، و اگر آری گفتندآنها را بپذیرید. آن روز وقتی است که همه با هم سبز می‌شویم.

میر حسین موسوی

۱۳۸۸/۰۹/۰۴

No comments:

Post a Comment